روشنفکران افشاگر دولت امریکا و روشنفکران جیره‌خوار سی‌آی‌ای

برخورد به اوباما و کشتار فلسطینیان توسط صهیونیست‌ها از دید روشنفکر شرافتمند و روشنفکری در خدمت جنایتکاران

«راوا» پیوسته برآن بوده است که روشنفکران در آخرین تحلیل از دو نوع بیشتر نیستند، یا رسمی وسرکاری اند یا مبارز آزادیخواه و عدالتجو. نمونه‌هایی از هر دو گروه را در گذشته شناسانده‌ایم و اینک یکی دیگر از نمونه‌‌های بارز روشنفکری شرافتمند و متعهد به مردم و استقلال وطنش و روشنفکری در خدمت جنایتکاران و صاحبان خارجی آنان را در برخورد به اوباما و کشتار فلسطینیان توسط صهیونیست‌ها می‌بینیم.

با این هدف، مقایسه کنیم نوشته‌ی «صهیونیزم، امریکانیزم و باراک اوباما» از حکیم نعیم را با نوشته‌ی «من از این قبیله هستم» به قلم خواجه بشیرانصاری از «ایدئولوگ»‌های جنایتکاران مذهبی. این مقایسه از این جهت هم جالب و آموزنده است که هر دو نگارنده در امریکا به سر می‌برند ولی یکی زبان نگشودن علیه سیاست‌های دولت امریکا را بی‌وجدانی می‌انگارد و دیگری دیده بر پاهای بارک‌اوباما می‌مالد تا خود را به مثابه سرسپرده‌ی اخوانی که کمتر از خلیلزاد کار آمد نخواهد بود، به یاد او داده باشد.

در مورد «قانون احوال شخصیه»

یکی از دوستان ما ایو اینسلر جویای نظر ما در مورد قانون زن‌ستیز مصوب پارلمان و توشیح شده‌ی کرزی، گردیده بود. در زیر ترجمه بخشی از پاسخ ما را به چاپ می‌رسانیم:

به نظر «راوا»، قانون زن‌ستیزی که اخیراً توسط کرزی توشیح شد کوبیدن میخ به تابوت حقوق زنان است ولی این پدیده‌ی نو تعجب ندارد زیرا این اعمال ننگین نتیجه سیاه هفت سال حکومت جنایتکاران اسلامی با پشتیبانی امریکا بر افغانستان است. جهانیان باید بدانند که خیانت‌های زیادی بی‌رحمانه‌تر و دردآورتر از این مسئله آخر، علیه مردم زجر‌دیده ما و دموکراسی و آزادی شان صورت گرفته است. این فقط یک نمونه آن است و خیانت‌های بزرگتر و هولناکتر در انتظار زنان و مردان کشور ماست. بخصوص در این وضعی که مطابق سیاست نو اداره اوباما، طالبان به اصطلاح «میانه رو» و حزب گلبدین رسماً در کلکسیون جنایتکارانی که بر افغانستان حکمروایی کنند، اضافه شده اند.

داکتر ذاکر نایک مدافع طالبان

داکتر ذاکر نایک مشهور پاکستانی را بسیاری از مردم افغانستان به خوبی می‌شناسند بخصوص مهاجران ما در آن کشور. این فرد که موعظه‌های اسلامی‌اش را همواره با کرتی و پتلون و حتی نکتایی انجام می‌دهد، براساس فلمی در «یوتیوپ» مدعی می‌شود که فلم «راوا» که طالبی را در حال قمچین زدن به زنان نشان می‌دهد، ساختگی است زیرا او از یک زوج مالیزیایی که داکتر هستند و مدت‌ها در افغانستان بوده اند، شنیده که فردی که زنان را با وحشت شلاق‌کش می‌کند طالب نیست زیرا دستار او به شیوه طالبان بسته نشده است!

جالب است که آقای داکتر ذاکر نایک در همین کلپ اظهار می‌نماید که نمی‌خواهد از طالبان دفاع کند ولی حقیقت را باید گفت!

صبغت‌الله مجددی با همترازان مرتجع تبتی وهندی‌اش

صبغت‌الله مجددی از مرتجع‌ترین و پوسیده‌ترین چهره تاریخ معاصر کشور بین همترازانش، اوتارسنگ مسئول اس جی پی سی، دالایی لاما و سیداحمد بخاری امام مسجد جامع دهلی.
صبغت‌الله مجددی از مرتجع‌ترین و پوسیده‌ترین چهره تاریخ معاصر کشور بین همترازانش، اوتارسنگ مسئول اس جی پی سی، دالایی لاما و سیداحمد بخاری امام مسجد جامع دهلی.

صبغت‌الله خان مجددی، چه به دامان دولت هند یا مزدوران تبتی وهندی آن بخزی و چه در بغل پدرانت «سی‌آی‌ای»، «ایم‌آی‌شش» یا «آی‌اس‌آی»، آرام بگیری، مردم افغانستان ده ملیون دالر کمکی پاکستان را که زده‌ای از خود یا خاندانت حصول کردنی اند ولو بیشتر از این با دلالی بین آدمکشان طالبی و گلبدینی‌ و رژیم جهادی ـ مافیایی کرزی، زیر چتر این برادران خاین و جانی‌ات زندگی را به سر آری!

مردم آزادیخواه ایران تومار نظام جنایتکار اسلامی را برچیدنی اند

No to Iranian regime of mullahs

مردم دنیا بار دیگر شاهد توفان در ایران سرزمینی بوده اند که سی سال است در جهنم جلادان مذهبی می‌سوزد. زنان و مردان به جان آمده‌ی ایران تقلب در انتخابات را بهانه قرار داده و در خیابان‌های تهران و سایر شهرها، یک صدا علیه رژیم شعار سر دادند. تقلب گسترده در انتخابات برای مردم اهمیت نداشت. آنان می‌دانستند رژیمی که دستش تا مرفق به خون ده‌ها هزار از بهترین فرزندان ایران رنگین است و از اول تا حال با تهدید و ترور و تزویر مرادف بوده است، چگونه ممکن است انتخابات آزاد را برگزار نماید؟ برعلاوه‌ مردم آگاه ایران می‌دانستند که موسوی،‌ کروبی،‌ رفسنجانی و خاتمی که به علت سگ‌جنگی درون رژیمی از تقلب در انتخابات سخن گفته و کوشیدند خود را «رهبران» جنبش تثبیت نمایند، هیچ فرقی با برادران خاین شان به سرکردگی خامنه‌ای و احمدی‌نژاد ندارند. صرف نظر از رفسنجانی ملیاردر که بوی جنایت‌ها و خیانت‌هایش عالم را فرا گرفته، موسوی و کروبی و خاتمی نیز داغ قتل عام زندانیان سیاسی در ۱۳۶۷ وغیره جنایت‌های نابخشودنی را بر پیشانی دارند. بدون شک اینان با «برادران» بر سر قدرت خود دارای تضادهایی اند اما مخالفت و نفرت مردم علیه کل نظام جمهوری اسلامی، همه‌ی باندهای رژیمی را به وحشت انداخته و در یک صف نگه می‌دارد. در تاریخ استبداد خونبار ولایت فقیه جریان به اصطلاح «اصلاح‌طلبان» درست در مقطع‌هایی به میدان آمده که جنبش مردم سرنگونی نه این و آن «رهبر» بلکه واژگونی نظام جمهوری اسلامی را هدف قرار داده است. اکنون هم که پیدا بود مردم برای درهم شکستن رژیم دژخیمان مذهبی به پاخاسته‌اند، اصلاح‌طلبان به رهبری موسوی می‌کوشند تا رژیم منفور را از سقوط نجات دهد و با این هدف مردی به بد نامی حتی رفسنجانی را در کنارش دارد. از نشستن موسوی بر جای احمدی‌نژاد، امریکا و متحدان هم استقبال می‌کنند زیرا آن‌ها هر جنایتکاری را به شرطی تبعیت از سیاست‌های شان، دوست دارند درست همانطوری که در کشور بلا کشیده‌ی ما تیم جلادانی به سرکردگی داکتر عبدالله را بر تیم جنایتکاران مافیایی به سرکردگی کرزی ترجیح می‌دهند بدون کوچکترین اعتنا به داغ‌های خون و خیانت بر داکتر عبداله و باندش.