نگاهی به روزگار فاجعه‌بار مردم فراه تحت حاکمیت طالبان

poverty in Farah province of Afghanistan under the rule of the Taliban

مردم فراه با آن که بخصوص در اضافه‌تر از چهار دهه گذشته تحت فشار چند لایه اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... قرار داشته و همانند باشندگان سایر ولایات هرگز طعم آزادی، رفاه و بهروزی را تجربه نکرده‌اند اما از دو سال بدین سو تحت تسلط جانیان طالب، این مصایب مضاعف گردیده و اهالی تنگدست و محروم این ولایت که عمدتا کارگر روزمرد و یا کشاورز اند، درگیر سه فشار (روانی، اقتصادی، خشک‌سالی) همچو سه بلای مدهشی دیگر نیز گردیده‌اند. البته از رشوه و فساد گسترده تا مالیه‌های سرسام‌آور و زورگویی‌های قومندانان و مقامات طالب، این گوشه‌ای از ترسیم روزگاری است که مردم ستمکش فراه آن را تجربه می‌کنند.

اگر به طور اجمالی به این سه بلای تباه‌کن طالبی و طبیعی که هستی باشندگان فراه را برباد داده بپردازیم، چنین خواهد بود:

مدارس دینی بامیان، دامی برای اسارت دختران در جهل و ناآگاهی

مدرسه‌ای در بامیان

با حاکمیت دوباره خون‌آشامان طالبی، تاریخ تاریک و پُرخون سرزمین ما بیشتر به قهقرا رفت و زخم‌های التیام‌نیافته مردم ما بخصوص از دور نخست حاکمیت این گروه قرون‌وسطایی، تازه شد. در هردو دور امارت این وحشیان، مردم هر گوشه این سرزمین داغدیده، شاهد بدترین جنایات بوده‌اند.

بامیان، مستند زنده‌ای از جنایات این تاریک‌اندیشان است که مردم مان هرگز فراموش نمی‌کنند، و هرچند از سر بی‌چارگی و ناتوانی چیزی نگویند ولی بعد از گذشت بیست سال هنوز زخم انهدام بودا، قتل‌عام یکاولنگ و کشتارهای شهر بامیان (طالبان افزون بر قتل‌عام در یکاولنگ، کشتارهای فراوانی در منطقه سرآسیاب و جاهای دیگر شهر بامیان انجام داده‌اند که هنوز خاموش مانده است) خونچکان است.

افتخار بر ایستادگی گل‌آرام مقابل تروریست‌های طالبی!

گل‌آرام

در ۲ سرطان ۱۳۹۹ حمله طالبان بر قریه سرتگاب ولسوالی پاتوی دایکندی با مقاومت مردم مواجه می‌شود. درین میان زنی به نام گل‌آرام هم سلاح به دست گرفته، در دفاع از مردمش به نبرد علیه مزدوران پاکستان می‌پردازد و بعد از مدتی از ناحیه شانه زخم برمی‌دارد. تصمیم و دلاوری گل‌آرام بدون تردید سرمشق درخشان دیگری خواهد شد برای تمامی زنان و مردان ما در هر نقطه افغانستان که جان و ناموس و آزادی آنان توسط طالبان و دیگر گروه‌های جنایتکار در خطر قرار می‌گیرد.

شمه‌ای از دزدی‌های ربانی در بدخشان

دزد اگر شب، گرم یغما کردن است
دزدی حکام، روز روشن است

پروین اعتصامی



نجیب نوکر روس سقوط کرد و چنانکه پاسبانی گوشت به دست پشک بافتد، قدرت سیاسی (پاسبانی مال، ناموس و عزت مردم افغانستان) به دست دزدان، رهزنان و بی‌ناموسان جهادی در راس آنان برهان‌الدین ربانی افتاد. ربانی و باند مزدورش مانند دیگر برادران بنیادگرای شان قبل از به قدرت رسیدن، خود را پاسداران ارزش‌های اسلامی و مبارزان راه خدا جار می‌زدند و عقب منبرها بخاطر فریب و اغوای مردم، لباس کهنه و خانه خسی عمر فاروق و عدالت عمر ابن‌العزیز را الگو قرار داده صحبت می‌کردند، اما به مجرد رسیدن به قدرت با چور و غارت دارایی‌های ملی و اموال مردم بی‌دفاع به ملیونرهای عصر ما مبدل شدند.

در زیر به شمه‌ای از دزدی‌های «استاد شهید» برهان‌الدین ربانی در بدخشان می‌پردازم:

ربانی که به قول مردم از پدر خر لنگ هم نداشت و خانمش ظاهره در دوران تحصیل او در پوهنتون الازهر مصر از فقر و تنگدستی وادار به تن فروشی شده بود، بعد از مردار شدنش توسط برادران طالبی،‌ سرمایه‌های افسانوی را به خانواده‌ی حرامش به میراث ماند.