سکوت مقابل سرجنایتکاران و سگ‌های شان، اثبات ارتجاعی و سرکاری بودن مطبوعات وطنی

در افغانستان شغالی، به مرگ سگ و خر روزنامه و هفته‌نامه می‌یابیم. اما متاسفانه هیچ کدام نقشی در مبارزه علیه تبهکاران جهادی و خادی و اربابان خارجی آنان بازی نمی‌کنند بلکه برعکس یا زبان جلادان «ائتلاف شمال» اند یا رژیم ایران یا دولت بنیادگرا بوی کرزی و قیمش امریکا. حتی یک صدم آنچه در نشریات جهانی از جنایت‌ها و خیانت‌ها و فساد ناشی از حاکمیت «ائتلاف شمال» به چاپ می‌رسد، در رنگین‌نامه‌ها و روزنامه‌های وطنی انعکاس نمی‌یابند و اگر به فرض هم چیزی بنویسند در همان حدی خواهد بود که خاد مجاز می‌داند.

بدین ترتیب مطبوعاتی که آنقدر وقیحانه لاف «آزاد» بودنش را می‌زنند، جز سلاحی در دست بنیادگرایان و دولت شان نیست. اگر مطبوعات کنونی، بی‌ارزش و خادی‌ـ‌جهادی نباشند چطور ممکن است از نام و نشان اعضای مافیا در حکومت، پارلمان و قضا؛ از مبارزات مردم ایران علیه رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی؛ از جنبش‌های آزادیخواه در کشورهای مختلف، از جنبش‌های ضد تجاوزهای امریکا و ضد بنیادگرایی و... سطری نیاورند؟

فشرده‌ی مطلبی را که در زیر نقل می‌کنیم از منبعی خارجی است. اگر مطبوعات افغانستان نمونه بارز مطبوعات ارتجاعی و مستقیم و غیر مستقیم در خدمت باندهای بنیادگرا نیستند، چرا از درج مقالاتی از این گونه که فقط مشت نمونه خروار است ابا می‌ورزند؟


همه جا پر از شغالان نوع عبدالرحمان شمال است

ولسوالی پشتون کوت ولایت فاریاب در دست جنایتکاری خاین از باند دوستم به نام عبدالرحمان شمال است.

شهاب‌الدین یکی از باشندگان فرار کرده از محل به «انستیتیوت گزارش جنگ و صلح» در ۱۸ اکتبر ۲۰۰۷ اظهار داشت: «هر انچ این منطقه که او (شمال) در چنگ دارد، زندانی برای مردم به شمار می‌رود زیرا او هر چه بخواهد می‌تواند... او مثل یک پادشاه بر اسبش در ولسوالی گشت می‌زند. او را مردان مسلح اسب سوار همراهی می‌کنند. هرکس وقتی ببیند او می‌آید، خودش را پت می‌کند... شمال با مردم مثل برده‌هایش رفتار کرده و هیچ کس بدون اجازه‌اش کاری انجام داده نمی‌تواند... زمانی که دخترهای خود را عروسی می‌کنیم باید پیش قومندان رفته و به او ۵۰۰۰ افغانی (۱۰۰ دالر) داده و اجازه بگیریم. در غیر آن ازدواج صورت گرفته نمی‌تواند.

وجود گروه‌های مسلح غیر قانونی در فاریاب امری پوشیده نیست. در اگست ۲۰۰۶، شمال با قومندان دیگری به نام خلیفه صالح درگیر شد که ۱۴ کشته بجا گذاشت. شهاب‌الدین مدعی شد که اگر کسی از فرستادن پسرش به ملیشای قومندان ابا ورزد لت و کوب یا حتی کشته خواهد شد. قومندان از مردم به زور پول می‌گیرد و هر که مقاومت کند زندانی و شکنجه می‌شود... زندگی تحمل‌ناپذیر شد. مرگ و بی‌ناموسی در انتظار ما بود. بنابرین باید فرار می‌کردیم.»

ملا یاربای نیز که از زیر سلطه عبدالرحمان شمال گریخته گفت: «قومندان شمال زندان‌های خصوصی دارد و کسانی را که از او اطاعت نمی‌کنند دستگیر می‌کند. بسیاری کسانی که مقابل او ایستادند یا ناپدید و یا در زندان افکنده شدند. زندگی و دار و ندار ما متعلق به قومندان است.»

مرد دیگری که هنوز در پشتون کوت به سر می‌برد گفت : «حکومت نمی‌خواهد شمال را بگیرد. آنان به منطقه او می‌روند بدون اینکه کاری انجام دهند. مطمئنم که اگر حکومت با او بجنگد ناکام می‌ماند.»

دولت بی بی ۴۰ ساله در ۱۳ سپتامبر ۲۰۰۷ به «ا.گ. ج. ص» گفت که ۱۳ مرد وابسته به یک قومندان به او تجاوز کردند: «من یک و نیم ماه در شفاخانه بستر بودم. به دفتر ولسولی رفتم اما کسی گپ‌هایم را نشنید. کسانی که به من تجاوز کردند آزاد می‌گردند، حکومت حتی آنان را دستگیر هم نکرد. هر جا رفتم اما مردم گفتند که هیچ قانونی بر ضد این قومندان‌ها وجود ندارد. خود را زحمت نده.»

ضیا الدین پیوند از کمسیون مستقل حقوق بشر گفت: «ما در اینجا شاهدیم که قومندانان مردم را شکنجه داده و لت و کوب می‌کنند. ما گزارش‌های زیادی علیه قومندان شمال دریافت کرده‌ایم و همه‌ی آنها را به مراجع قانونی سپرده‌ایم اما متاسفانه هیچ اقدام مهمی انجام نگرفته است.»

محمد اسیر روزنامه‌نگار و تحلیل‌گر در شمال افغانستان گفت: «دولت و سازمان‌های حقوق بشر مدعی اند که وضع در حال بهتر شدن است اما واقعیت اینست که قومندانان به تدریج دست بالاتری می‌یابند و دولت کاری کرده نمی‌تواند. دولت قادر به جنگ با طالبان نیست و می‌ترسد که اگر در برابر قومندانان در شمال برخیزد، آنان به دشمن نیرومندتری بدل خواهند شد. برنامه خلع سلاح ناکام بود و اکثر گروه‌های مسلح، جناح پارلمانی خود را به وجود آوردند. در واقع رهبران احزاب سیاسی قدرت شان را در دولت از طریق همین جناح‌های پارلمانی کسب می‌کنند. اقدام علیه قومندانان محلی، اقدام علیه رهبران آنان در کابل را ایجاب می‌کند در حالی که حامد کرزی توان این کار را ندارد. قومندان شمال مثال خوب آن است.»

مطبوعاتی که در شرایط حاضر با درج گزارش‌هایی از این گونه ـ‌که فقط مشت نمونه خروار است‌ـ به جنگ تبهکاران «جبهه ملی» خاینانان ملی تمرکز ندهند، مطبوعاتی بی‌ارزش، مبتذل و جیره‌خوار بیش نخواهند بود.

محاکمه و مجازات عبدالرحمان شمال‌ها نیز بی‌اهمیت خواهد بود اگر رشید دوستم‌ها و اعظم دادفرها به مثابه استادان و ترینرهای آن جنایتکار محاکمه نشوند.