تا این شماره باز هم چند پاسخ دیگر به نوشتهی استاد شیرنر برای ما رسید كه درینجا فقط یكی از آنها را میآوریم.
تمامی عنوانهای فرعی از ماست. «پیامزن»
من به عنوان صرفاً یك خواننده دایمی و طرفدار «پیام زن» میخواهم به چند نكته از نوشته آقای ا.نگارگر بپردازم. تنها خواهشی كه از وی دارم اینست كه بر من هم چوب «شعلهای» را حواله نكند كه بیشتر از آن بدون سابقه سیاسی قابل توجه و تجربه مبارزه هستم كه آن برچسپ برمن روا باشد. من بیادعاتر از آنم كه در مقام یك «شعلهای» به پاسخ برآیم. و توضیح دیگر درین باب اینكه در صحبت با آشنایانی در پشاور (دو تن از آنان را میشناختم كه شعلهای بودند) وقتی راجع به نامه نگارگر به «پیامزن» بحث شد، یكی از «شعلهای»ها مطلبی با این مضمون گفت: «قضاوت در مورد شعلهایها و كسانی كه به آن جریان پشت كردند برای مردم افغانستان مشكل نیست. آنان از روی خون شعلهایها و توبه نامههای ا.نگارگرها مدتهاست قضاوت خود را كرده اند. شعلهایها با نگارگرها كاری ندارند. سروكار آنان با اربابان نگارگرها است.» در توضیحی كه خواستم گفتند كه نگارگر توبه نامهای به گلبدین فرستاده است و اخیراً هم خود را زیر پای طالبان انداخت كه پدر توبه نامه دادن میباشد!
منظورم اینست كه «شعلهای»ها صحیح یا غلط یكچنان برخوردی به مسئله دارند ولی من از دید یك دوستدار «پیام زن» و «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» حرف میزنم، از دید یك دوستدار نشریه و سازمانی كه بیتردید موجب مباهات تمام افراد و تشكل های ضد پرچم و خلق و ضد بنیادگرایان وطن ماست.
۱) ا.نگارگر (كه زمانی واقعاً استاد من بود لیكن اكنون در مییابم كه رد این لقب وی از سوی «پیام زن» چقدر بجاست) نامهاش را با این «بیت» میآلاید:
خلقی اگر ملك را به روس میدهد
تو دهی بهر چینیان به گرو
تو خری بار اژدها بر دوش
نرسد به خر به غیر از جو
گربگیرم به دست خامهء خویش
سازمان ترا بگیرد تو
با شتر خار كون خویش مخار