شیخ عمر متهم به مزدوری و دزدی
انفجار «مركز تجارت جهانی» در نیویارك ثمرهی اخوان پروری سی. آی. ای
انفجار مهیبی در زیر زمینی آسمانخراش «مركز تجارت جهانی» در نیویارك بروز ۲۶ فبروری ۱۹۹۲ چشم افكار عمومی جهان را بر حقیقتی گشود كه نیروهای وطنپرست كشورهای اسلامی از سالها قبل فریاد میكردند: اینكه اخوان و اخوانیت جز دهشت افگنی مسلك و اعتقادی ندارند و درین راه از گزیدن دست صاحبان و پرورندگانی كه بدهان شان روزی میگذارد نیز ابا نمیكنند.
در آن روز سرد زمستانی انفجار بم بزرگ ۵۵۰ كیلویی تعبیه شده در موتری كه در گاراژ زیر زمینی «مركز تجارت جهانی» توقف داده شده بود حفرهی بزرگی مهیبی به قطر ۶۰ متر را بوجود آورده باعث هلاكت شش نفر و زخمی شدن بیشتر از هزار نفر گردید. تا آنزمان این بدترین و بزرگترین حادثهی دهشت افگنی در تاریخ و قلمرو ایالات متحدهی امریكا بود، بدین سبب تحقیق و جستجوی گستردهای در سراسر كرهی زمین توسط مقامات امنیتی و اطلاعاتی ایالات متحده راه افتاد تا عاملین انفجار را كشف و گرفتار نمایند. یكی از متهمین عمده جوان ۳۳ سالهی مصری بنام «محمود ابوحلیمه» بود كه با همكاری حكومت مصر گرفتار و به ایالات متحده انتقال داده شد.
بنابر اسناد دست داشته مقامات امنیتی ایالات متحده، محمود ابوحلیمه كه بخاطر موهای سرخ رنگش در بین حلقهی آشنایان خود به «محمود سرخه» مشهور است مغز متفكر و سازمانده انفجار «مركز تجارت جهانی» بود. وی در رأس دستهی چریكیای قرار داشت كه تعلیمات جنگهای گریلایی را در كمپ های تربیت نظامی ادارهی استخبارات مركزی امریكا ـ سی.آی.ای برای مجاهدین افغان در پاكستان فرا گرفته و مهارتهای نظامی منجمله ساختن و انفجاردهی بم را به دوستان خود آموزش میداد. محمود سرخه از خانوادهی متوسط الحالی از منطقهای در نزدیكی شهر اسكندریهی مصر برخاسته بود كه سرخوردگیهای سیاسی و اقتصادی جامعهی مصر او را بطرف حلقات نسب گرفته از «اخوانالمسلمین» مصر كشاند. طبق گفتهی «و این گیلبرت» معاون رئیس بخش كسب اطلاعات ادارهی تحقیقات فدرالی امریكا (اف.بی.آی) كه چند ماه بعد از حادثهی انفجار باز نشسته گردید «با در نظرداشت پسمنظر اجتماعی ابوحلیمه، میتوان او را پروتوتیپ (اولین نمونهی) تروریستانی دانست كه در آینده با آن سروكار خواهیم داشت.»
محمود ابوحلیمه در عنفوان جوانی با حلقهای از «جماعت اسلامی» مصر سروكار پیدا كرد كه شیخ نابینایی، (شیخ عمر عبدالرحمن) را، مرشد معنوی خود میدانستند. این گروپ ظاهراً قصد دارد «دولت اسلامی» را در مصر (لابد از جنس «دولت های اسلامی» جهادی و طالبی در افغانستان) رویكار آورند. اوایل سال ۱۹۸۱ سالهای دشواری در مصر برای اخوانیها بود. در آن ماهها انور سادات رئیس جمهور مصر به تعداد ۲۰۰۰ نفر روحانیون و روشنفكران فاشیست مذهبی را زندانی ساخته و عرصه را بر دیگران تنگ ساخته میرفت. ابوحلیمه با ویزای سیاحت زمانی به آلمان رفت كه فقط یك هفته بعد انور سادات در یك حادثهی سوءقصد سازمان داده شده توسط اخوانی ها به قتل رسید. با استفاده ازین فرصت ابوحلیمه تقاضای پناهندگی سیاسی از دولت آلمان كرد ولی بعد از سالی این تقاضا از طرف دولت آلمان رد شد. ابوحلیمه بخاطر ادامهی اقامت در آلمان با دختری آلمانی ازدواج كرد ولی چندی بعد روانهی امریكا شد و همسر آلمانیاش نیز همراهش به امریكا رفت.
در امریكا ابوحلیمه مشغول تكسیرانی در ایالات نیویارك و نیوجرسی شد. آتش تعقیب مذهبی او آنقدر تیز بود كه قرار گفتهی كسانی كه سوار تكسیاش شده بودند «داخل تكسی را یك قلم با نوشتههای عربی (آیات قرآنی) مزین كرده بود و هرگاه برای چند لحظهای در مقابل چراغ سرخ ترافیكی مجبور به توقف میشد مجلد كوچكی از قرآن را كه همواره با خود داشت كشیده و بیخیال از ایجابات دریوری در چنان شهرهای مزدحم مشغول خواندن میگردید. روزها را در عقب اشترنگ موتر خود به «جهاد» افغانستان فكر میكرد. بعد از فراغت از كار دریوری ساعتهای متوالی به گونهی رضاكار برای یك صندوق وجهی غیر انتفاعی در منطقهی «بروكلین» نیویارك كار میكرد كه برای مجاهدین افغانی اعانه پولی جمعآوری كرده و صدها نفر داوطلب را جهت اشتراك در جهاد افغانستان بسیج میكردند. اداره كنندهی این صندوق وجهی یكی از هموطنان ابوحلیمه بنام مصطفی شلبی بود. مناسبات این دو بزودی تا حدی صمیمانه شد كه هم خود شان و هم همسران شان دوستان شباروزی گردیدند.
در سال ۱۹۸۸ محمود سرخه بالاخره اجازهی اقامت دایمی درامریكا را كسب كرد و بزودی در صدد آن افتاد تا رؤیای دیرین خود را تحقق ببخشد. وی در ظرف بیست ماه بعدی چندین بار به پشاور سفر كرد و درینجا تعلیمات چریكی دید. مرشد روحانی او شیخ عمر عبدالرحمن نیز یكجا با دو پسر خود هفت ماه پیشتر از وی بمنظور كسب تعلیمات چریكی و شركت دهی پسرانش در جنگ به پشاور آمده بودند. آنروزها برای اخوانیها روزگار تلایی محسوب میشد. در طول دههی ۱۹۸۰ در حدود بیست هزار نفر عرب از بیشتر از پنجاه كشور جهان بخاطر گرفتن تعلیمات چریكی، آشنایی با اسلحه و فراگیری مهارتهای خرابكاری و دهشتافگنی به پشاور و جبهات جنگ ضد روسی افغانستان رو آوردند. تعداد زیاد آنان چون محمود سرخه و شیخ عمر عبدالرحمن رانده شدگان و آوارگان سیاسی بودند كه از چنگ رژیمهای ضد بنیادگرایی وطن خود فرار كرده بودند. بعضی از آنان با نام و پاسپورت جعلی سفر میكردند، دیگرانی كه بنام «چریكهای تعطیلات سالانه» یاد میشدند با ویزای سیاحت چند ماهی برای فرونشاندن آتش «جهاد طلبی» میآمدند. مركز تعلیمیایكه ابوحلیمه مهارتهای لازم را در آنجا فرا گرفت در شهر پشاور پاكستان نزدیك سرحد افغان ستان بود، جایی كه تنظیمهای عمدهی اخوانی افغانی و اضافهتر از پنجاه مؤسسهی بظاهر خیریه عربی مقر داشتند. در طول این سالها تنها «سیا» مبلغ تخمینی سه و نیم هزار ملیون دالر را جهت تمویل جنگ افغانستان در اختیار تنظیمهای مذهبی قرار داد (در برابر هر دالر مصرف شدهی «سیا» سعودی ها دالر دیگری میپرداختند كه سهم سعودیها، اروپای غربی، جاپان، چین، كشورهای خلیج و خرپولهای منفرد عرب در رقم ذكر شده شامل نیست). برادران افغانی اعراب جهادطلب بعضاً با سوء ظن به آنها میدیدند چون احساس میكردند كه تحت پوشش جهاد اهداف دیگری هم پیش برده میشود. ستیزهجویی و قساوت این برادران عرب حتی افغانان سلحشور و نترس را نیز به شگفتی میانداخت.
وقتی ابوحلیمه در سال ۱۹۹۰ به نیویارك بازگشت با مزهی خونی كه چشیده بود در اوج اخوانیت خود قرار داشت. شیخ عمر هم در همان ماه به امریكا باز گشت. زندگی و آمیزش اجتماعی هر دو در حول دو مسجد (مسجد ابوبكر در بروكلین نیویارك و مسجدالسلام در نیوجرسی، جایی كه شیخ عمر بیانات آتشین خود بر ضد سكیولاریزم را ایراد میكرد) دور میخورد. از لحظهی مراجعت این دو به امریكا ابوحلیمه خود را به وظیفهی افتخاری محافظت و رانندگی شیخعمر نصب كرد. این موضوع را خود ابوحلیمه به نمایندهی «نیویارك تایمز» بیان كرد درحالیكه شیخ عمر در تحقیقات خود از شناسایی ابوحلیمه منكر است. آشنایان ابوحلیمه بخاطر دارند كه وی در آن سال با لباس پلنگی و موزههای نظامی یكجا با تعدادی از متهمین دیگر حادثهی انفجار بم «مركز تجارت جهانی» به جنگلی در منطقهی «كنك تیكت» نیویارك میرفتند و شیوههای تهاجم چریكی را با كلاشینكوف تمرین میكردند.
حامی و میزبان شیخعمر در امریكا همان مصطفی شلبی دوست و كار فرمای سابق ابوحلیمه در جمعآوری اعانه برای جهاد افغانستان و بسیج داوطلبان برای جنگ درین كشور بود. دیری نگذشت كه بین مصطفی شلبی و شیخعمر رقابت و همچشمی شدیدی بر سر رهبری حلقهی اخوانیهای منطقه در گرفت. در اوج این رقابت كه به كینه توزی خونبار تبدیل شده بود روزی در ماه مارچ سال ۱۹۹۱ جسد شلبی را در حالی بروی فرش اپارتمانش یافتند كه بدنش با گلوله و ضربهی چاقو سوراخ سوراخ شده بود. خانوادهی شلبی عقیدهی راسخ دارند كه وی به امر شیخعمر به قتل رسیده بود چون شلبی شیخ عمر را متهم به مزدوری سی. آی. ای و دزدیدن پولهای جمعآوری شده برای جهاد افغانستان میساخت. پولیس نیویارك عقیده دارد كه حسادت از قدرت روزافزون مصطفی شلبی باعث قتل او گردید. درین قتل محمود سرخه علیالرغم دوستی سابقهاش با مصطفیشلبی مظنون درجهاول شناخته میشود ولی به علت عدم موجودیت اسنادی كه جرم را ثابت كنند، تاكنون رسماً به او اتهامی زده نشدهاست. قضیهی قتل مصطفی شلبی تاكنونلاینحل مانده است.
انفجار مهیب مركز تجارت جهانی در نیویارك بدست چند نفر اخوانی تعلیم دیده از پول سی.آی.ای اولین محصول كشت این بتهی زهری برای امریكاست. این عمل اخوان كه هزارویك رشته هویت آنرا با بدنامترین دستهبندی های جاسوسی ـ تروریستی منجمله سازمان جهنمی سی.آی.ای پیوند میدهد و سالها از پستان این سازمان و سایر سازمانهای جاسوسی غرب چوشیدهاند مسلماً كه آخرین آن نخواهد بود. امریكا كه دایة این جانور سیاسی ـ تروریستی است باید انتظار «بدخوییها» و «نازدانگی ها»ی بیشتر این نطفة حرام را با چهرههای مختلف اخوانی، جهادی یا طالبی آن داشته باشد.