نفرین و مرگ بر جهادی و طالبی، زنده باد آزادی و دموكراسی

طالبان كه چندی قبل سوار بر سرپنجه‌ی باداران خارجی شان تا مزار پیشروی نمودند و سرمست پنداشتند كه دیگر حاكمین عام و تام كشور اند، اینك با شكست های پیهم از سوی برادران رهزن جهادی شان دچار سرگیجه شده و حتی باداران را هم كه دیروز «دولت‌» آنان را به رسمیت شناختند، دست و پاچه ساخته اند.

در مقابل‌، جهادیها كه تا دیروز سوراخ می‌پالیدند به بركت وابستگی به ایران‌، ازبكستان و... و دریافت كمك‌های عظیم تا حوالی كابل پیش آمده و لبخند خوشی بر لبان ولینعمتان خود جاری ساختند.

گلبدین، ربانی، مسعود، خلیلی، اکبری و سایر وطنفروشان جهادی به دامان ایران پناه بردند

آنچه درین میان بخوبی قابل درك است تلاش پدران گروههاست كه هركدام می‌كوشد چاكرانش را ترغیب نماید تا با نمایش قدرت موقعیت برتری را برای چانه زدن های بعدی كسب كند. ایران و پاكستان بر اساس تضاد حاد بین هم هركدام تقلا دارد تا دار و دسته مزدورش را بر سر قدرت نگهداشته و كشور ما را شدیدتر از هر زمانی به صحنه سگ‌جنگی دست پرورده های شان كه با فراغ خاطر و خیانت پیشگی به ساز شان می‌رقصند، مبدل سازد.

پاكستان كه به كمك امریكا به سرمایه‌گذاری روی طالبان و تجهیز و تسلیح آنان دلخوش بود و خواست با استفاده از نفرت عمیق مردم ما برضد جهادیان خاین‌، گروه قرون وسطایی و جهالت پیشه‌ی جدید را بر گرده مردم ما سوار سازد، تصور می‌كرد مردم ما كه از جنایتكاران جهادی تا ابد بیزار اند، طالبان را «فرشته‌های نجات‌» می‌پندارند. ولی بوی دست‌نشاندگان تازه نفس با اعمال فاشیستی شان زودتر از آن بالا شد كه پیشبینی می‌گردید. چنانكه بارها گفته‌ایم یكی از خیانت‌های اصلی طالبان اینست كه عده‌ای از مردم به حسرت ایام خونبار جهادی نشستند. پاكستان هم پی برد كه طالبان دم‌بریده‌تر از مرحوم حزب گلبدین و سایر جلادان جهادی اند و نمی‌توان تا به آخر روی آنان حساب كرد.

ایران اگر تا دیروز بر سر مزدبگیران مذهبیش چون خلیلی و اكبری دست نوازش كشیده و زنجیر شانرا در اختیار داشت‌، به بركت انكشافات اخیر، گلبدین‌، ربانی و مسعود را هم كه عجالتاً برای پاكستان و امریكا حیثیت كاغذ تشناب را یافته‌اند، زیر بال گرفته است‌.

پوقانه دوستم كه با اكت و تبختر فراوان خود را «رهبر موثر جهادی‌» تصور می‌كرد و تعدادی روشنفكر خاین هم برایش رجزخوانی كرده و نشریه‌های رنگارنگ بیرون می‌دادند، در یك چشم برهم زدن تركید و ناگزیر در آغوش پدران تركیش فرو رفت‌. در واقع استحكام و سرنوشت هیچكدام از سر جهادیهای جنایتكار بهتر از او نیست‌.

پیشروی های فوری و موقتی این باندهای وحشی بر مناطق تحت تسلط همدیگر تمامی دال بر آنست كه چون اینان نه بر توده‌ها بلكه بمثابه غلامان حلقه بگوش بر امكانات وسیع مالی و نظامی مالكان خارجی خود تكیه دارند، هیچگاهی نمی‌توانند از قدرت پایدار و نسبتاً درازمدت برخوردار گردند. با قطع كمك های پدران هست كه عمر اینان نیز سر آمده و بوسیله خنجر قهر مردم تارومار شدنی اند.

تمام زد و بند های «بین‌الجهادی‌» و «بین‌الطالبی‌» حاكی از آنست كه هیچكدام از پدران موفق نشده‌اند تا موالید كثیف شانرا به حدی برسانند كه بطور كامل بر دیگری تفوق یابند.

سگ جنگی‌های متداوم فعلی بازهم به عبث و بیهوده بودن تلاشهای سازمان ملل متحد صحه می‌گذارد كه كارش فقط در سطح فرستادن نماینده خاص و صدور اعلامیه و قطعنامه خلاصه می‌شود و راه حل قضیه كشور را در اتحاد بین این ستم‌پیشگان بنیادگرا می‌داند.

قدر مسلم اینست كه دست به دست شدن كابل تعیین كننده نبوده و سگ‌جنگی كماكان ادامه خواهد یافت‌. ولو هم یكی از طرفها بطور كامل قدرت را بدست گیرد، مردم ما به هیچوجه زیر سلطه فاشیستهای درنده آرام نخواهند نشست‌. پس از خاموش شدن نزاع فامیلی بین بنیادگرایان‌، مرحله مبارزه‌ی پرخشم و كین مردم علیه این جانیان فرا خواهد رسید.

مردم ما یك اسارت را بر اسارت دیگر ترجیح نخواهند داد و همانگونه كه فریب نیرنگ طالبان را با پرچم شریعت شان نخواهند خورد، عوامفریبی های جهادیان را هم به سخره می‌گیرند ولو بر علم پاره‌پاره‌ی شان شیطان صفتانه كلمات دموكراسی و ضد بنیادگرایی را بنویسند.

مردم ما هردو جانب را تا مغز استخوان خاین‌، جاهل‌، عمیقاً ضد مردمی و وطنفروش خوانده و نابودی فوری شان را خواستار اند. شعله‌های كین و نفرت عمیق ضد جهادی و طالبی در قلب توده‌های ما پنهان است‌. وظیفه نیروهای دموكراسی‌خواه و ضد بنیادگرایی است كه با تمركز روی سازماندهی و تشدید مبارزه بر اساس تجارب و توانایی‌های موجود شان‌، اتحاد در هر سطح ممكن و مبارزه قاطع ضد بنیادگرایی‌، این شعله‌های نهفته را سمت داده به آتشفشان توفانی‌ای بدل سازند كه كلیه فاشیست‌های مذهبی را به زباله‌دان فرستاده و به خواست مردم ما مبنی بر تحقق صلح‌، آزادی و دموكراسی در كشور جامه عمل بپوشانند.