یوسف پشتون تف‌اش را پس لیسید!

او فهیم را اعدام خواهد کرد یا فهیم او را؟


وزیر انکشاف شهری یوسف پشتون گفته: «در این مملکت مافیای زمین موجود است و در این مافیا در شهرک مرجان کلان‌ترین مافیای همین شهر در آن دست دارد که ۷۰۰ جریب زمین دولت را دزدیده و در راس این مافیا آقای فهیم است.» (تلویزیون طلوع، ۱۷ ثور ۱۳۸۶)

ولی او همانند کلیه وزیران و والیان و دیگر صاحب‌مقامان فاسدترین کشور دنیا، آنقدر شرف و شهامت نداشت که روی حرفش بایستد و خواستار محاکمه فهیم و سایر جنایتکاران مافیایی شود. او در تلویزیون طلوع (۲۷ اسد) ضمن آن که به غصب شدن ۵۰۰ هزار جریب زمین در بلخ و ۵۰۰ هزار جریب زمین در کابل توسط «زورمندان» اشاره نمود، اظهار داشت که: «در حالت فعلی ما قانون صحیح نداریم تا بتوانیم این مشکلات را حل کنیم. اگر احیاناً برویم به محاکمه خود توسط قوانین موجود این مشکل حل شده نمی‌تواند.»

سکوت مقابل سرجنایتکاران و سگ‌های شان، اثبات ارتجاعی و سرکاری بودن مطبوعات وطنی

در افغانستان شغالی، به مرگ سگ و خر روزنامه و هفته‌نامه می‌یابیم. اما متاسفانه هیچ کدام نقشی در مبارزه علیه تبهکاران جهادی و خادی و اربابان خارجی آنان بازی نمی‌کنند بلکه برعکس یا زبان جلادان «ائتلاف شمال» اند یا رژیم ایران یا دولت بنیادگرا بوی کرزی و قیمش امریکا. حتی یک صدم آنچه در نشریات جهانی از جنایت‌ها و خیانت‌ها و فساد ناشی از حاکمیت «ائتلاف شمال» به چاپ می‌رسد، در رنگین‌نامه‌ها و روزنامه‌های وطنی انعکاس نمی‌یابند و اگر به فرض هم چیزی بنویسند در همان حدی خواهد بود که خاد مجاز می‌داند.

مرگ ظاهرشاه و لکه‌ای به نام مصطفی ظاهر

ظاهرشاه بعد از مرگش از دو طرف مورد سنجش قرار گرفت، یکی طرفی که دوران او را صاف و ساده «دوران تلایی» نامیدند و دومی طرف باندهای جنایتکار که با وقاحتی جهادی او را سیاهتر از خود تعریف کردند.

به نظر ما، ظاهرشاه معصوم نبود بلکه در دوره چهل ساله‌ی سلطنتش دیکتاتوران خون آشامی مثل محمد هاشم، شاه ولی و داود، مردم ما را در اسارت و محرومیت از ابتدایی‌ترین حقوق انسانی و افغانستان را به صورت بسته‌ترین و عقب‌مانده‌ترین کشور گیتی نگهداشتند.

سپنتا، نیلوفری در لجنزار یا مرتدی دنبل دار؟

کالبد شکافی یک روشنفکر مسخ شده


هم زمان با فیصله امریکاییان دایر بر نصب اجنت دیگری به جای داکتر عبداله،‌ زدن دهل و نغاره با صدای کرکننده‌ای شروع شد چرا که به اصطلاح وزیر خارجه جدید، ‌چهره‌ی ناشناخته‌ای بود و باید طوری برایش تبلیغات می‌شد که نه تنها به مثابه ستاره‌ای نو ظهور بلکه غنیمتی که در تاریخ معاصر افغانستان همتا نداشته و سراسر «اکادیمیک» است و شعر است و ادب است و جهان‌شناس و افغانستان شناس و... معرفی می‌گردید. تلویزیون‌ها و رادیوها پروانه‌وار گرد او حلقه زدند و هرچه در فن بزرگ‌سازی و اغوای افکار داشتند به کار گرفتند تا به گوش مردم حیران و بهت‌زده پف کنند که پس از اسماعیل، قدر دومین گل دلفریب از بوستان ولایت نابغه‌پرور هرات باستان را بدانند که پشیمانی سودی نخواهد داشت.

خنازیریان(١) خادی ـ جهادی و محاکمه‌ی جنایتکاران

- پاسخی به نوشته های سمیع حامد، سیامک فرزاد، فرهاد، سخیداد هاتف



دوستان ارجمند،

این نوشته را به چندین سایت از جمله آسمایی، کابل ناتهـ، افغان‌ـ‌جرمن آنلاین و چندتای دیگر فرستادم که چنانچه زیاد انتظار هم نداشتم در هیچ یک از آنها انتشار نیافت. از دیگرها اصلاً پاسخی نگرفتم اما آسمایی طبق معمول فقدان نام و نشان و نمبر تلفن را بهانه کرد و افغان‌ـ‌جرمن آنلاین سابقه قضیه و انتشار نوشته قبلی مرا در آسمایی! چه مثال درخشانی از «آزادی مطبوعات» و «آزاداندیشی» روشنفکران خادی‌ـ‌جهادی یا سرکاری که وقیحانه‌تر از «مسئولان»، پیرامون آنها لفاظی می‌کنند!

آیا در روزگار رونق خیانت و خاد‌ی‌ـ‌جهادی‌ـ‌اینجیوزدگی اکثر روشنفکران کشوری طالب‌خیز و «جبهه ملی» خیز و فاسدترین کشور روی زمین، این تعجبی دارد؟

نوشته را با اضافه یک پرگراف کوتاه که از تایپ افتاده بود و اصلاح چند اشتباه تایپی برای تان فرستادم که با وصف بسیار طولانی بودنش چه بهتر اگر در همان یک شماره «پیام زن» چاپ شود.