اشارهای به نوشتهی «عاصی، شعر و جامعه» به قلم داكتر سیدعسكر موسوی
خوانندگان ما داكتر سید عسكر موسوی را میشناسند. وی همانیست كه همراه فرد دیگری موسوم به ارغوان، از رادیو بیبیسی هر چه از تعصب و تنگنظری قومگرایی یاد داشت به زبان راند و هر قدر میتوانست خود را زیر پای حزب وحدت و لیدران جنایتكارش چپاند تا حق «دفاع از قوم هزاره» را به بهترین نوع ممكن اداء كرده باشد!

وحدت قوام یافته با خون هزاره و پشتون و سایر ملیت ها را باند های تبهكار بنیادگرا از جنس سنی وشیعه به یاری مخصوصاً جیرهخواران روشنفكر خود میخواهند نابود كنند
هنوز آزار تبلیغات او برای باند مزاری از یاد نرفته بود كه اینك زیر عنوان پرطمطراق «عاصی، شعر و جامعه» در «تعاون» (شماره پنجم ۱۳۷۵) چیزهایی گفته كه اگر صرفاً بنابر سطحی، مبتذل و ارتجاعی بودن، آنها را نادیده بگیریم درست نخواهد بود زیرا وی نیز گویا شامل همان خیل شاعران و نویسندگانی است كه با سقوط رژیم نجیب خود را بیپدر و مادر احساس كرده و اكنون هم هیچ ابایی ندارند كه به ساز جنایتكاران جهادی و طالبی برقصند. معذلك با توجه به امكانات مطبوعاتی رژیم پوشالی از یك طرف، و بیسوادی و چركین بودن فرهنگی بنیادگرایان از طرف دیگر، هستند روشنفكرانی كه اظهارات ادبی و غیرادبی داكتر موسویها را جدی گرفته و موضع و ماهیت ارتجاعی آنان را به لقای «صلاحیت» و «مقام» ادبی یا علمی آنان میبخشند. از دید روشنفكران مذكور، یك فرد «فرهنگی» علیرغم زندگیای مملو از ریزهخواری پوشالیان و جنایت پیشگان اخوانی، تولیدات به درد خور داشته و ازینرو نباید به افشاء و طرد خصمانهاش پرداخت!