از شكنجه‌های طلبه‌ی كرام‌: ادرار در دهـن اسیـران‌

من عبدالسعید یك آدم غریب پیشه هستم‌. مدت چند سال در چهار راهی قلعه‌نجاران خیرخانه غرفه‌گك خوراكه فروشی داشتم‌. در طول زندگی با هیچ گروه سیاسی رابطه و معامله نداشتم‌. فقط سربزیر با غریبكاری زندگی شبانه روزی خود را با فامیلم می‌گذشتاندم‌. بعد ازینكه پای طالبان جاهل به شهر ویرانه ما باز شد، هر روز مردم بیچاره را به بهانه‌های مختلف از كوچه و بازار زیر شكنجه و آزار می‌گرفتند. ما به این گمان كه گویا طالبان به مردم غیر سیاسی كاری ندارند، كمافی‌السابق به كار خویش ادامه می‌دادیم‌.

طلبه‌ی‌ ناكرام‌، شما با ناقص‌العضو ساختن‌ هموطنان‌ بینوای‌ ما به‌ نام‌ «شریعت‌»، آنان‌ را تا آخر عمر معذب‌ و بدبخت‌ می‌سازید. ولی‌ فردا مردم‌ ما به‌ نام‌ انسانیت‌، سنگسار تان‌ نكرده‌، دست‌ و پای‌ تان‌ را نبریده‌ بلكه‌ پس‌ از یك‌ تف‌باران‌ مختصر شما و برادران‌ خاین‌ جهادی‌ تان‌ را مادام‌العمر منحیث‌ اردویی‌ بیگار فقط‌ برای‌ صفایی‌ كناراب‌ها و طویله‌ها در دهات‌ كشور موظف‌ خواهند ساخت‌.

بتاریخ ۹ سنبله ۱۳۷۶ حدود دوازده بجه روز از دكان بخانه آمدم و در حالیكه خیلی خسته و مانده بودم می‌خواستم نان چاشت را بخورم كه ناگهان ده نفر طالب مسلح با كلاشینكوف به حویلی ما ریختند و آن را محاصره كردند. یكی از آنان با صدای غضب‌آلود پرسید كه عبدالسعید كیست‌؟ من با ترس و لرز جواب دادم منم‌. گفت‌: پیش شو برویم‌. پرسیدم كجا برویم‌؟ طالب مسلح با صدای بلند غرید: «برویم باز جایت را خواهی دید.» همه اعضای خانواده گریه و زاری راه انداختند كه مرا نبرند. اطفالم فریاد می‌كشیدند كه پدر ما را نبرید، او بی‌گناه است ولی آنان بی‌اعتناء به همه چیز تهدیدم می‌كردند كه زودتر حركت كنم‌. پیشروی دروازه یك موتر شیشه سیاه ایستاده بود كه مرا داخل آن انداختند. موتر بعد از چند دقیقه توقف كرد و همه پایین شدیم‌. در آنجا روبروی خود تعمیر لوكس و مفشن را دیدم كه قبلاً هوتل بود ولی حالا ریاست كشف وزارت دفاع بود كه در چارراهی حاجی یعقوب شهرنو موقعیت دارد. وقتی به صحن حویلی تعمیر رسیدیم مرا به سوی یكی از سه كانتینری كه دروازه‌هایشان قفل بود، بردند و داخل یكی از آنها تیله كردند. من كه تا این لحظه گیج بودم تازه بخود آمده و دیدم افراد دیگری نیز (كه تعداد شان به ۳۰ نفر می‌رسید) داخل این كانتینر تنگ و تاریك محبوس‌اند. وقتی بر چهره‌های رنگ‌پریده و ضرب‌دیده‌ی آنان نظر انداختم به خود لرزیدم‌. همه از ناحیه سر، دست‌، پا، چشم و... مجروح بوده و در وضعیت وخیمی بسر می‌بردند. از آنان پرسیدم كه اینجا چه خبر است و شما را چرا آورده‌اند. قیوم كه پایش زخمی بود جواب داد امشب همه چیز را خواهی فهمید.

دیانا «ملكه‌ قلبها»ی‌ مردم‌ من‌ نبود

دردنامه‌ی‌ یك‌ زن‌ افغان‌ با یاد دیانا


دیانا با ملاامام مسجد شاهی لاهور

دیانا، دیانا مرگت‌ را به‌ كی‌ تسلیت‌ بگویم‌؟ به‌ ملكه‌ الیزابت‌ این‌ ثروتمندترین‌ زن‌ دنیا؟ به‌ خانواده‌ سلطنتی‌ بریتانیا؟ آنانی‌ كه‌ دوستت‌ نداشتند و طلاقت‌ را از شهزاده‌ چارلس‌ طلبیده‌ بودند؟ به‌ پسرانت‌؟ من‌ لبخند بی‌خیال‌ و حالت‌ ساختگی‌ آندو را در پشت‌ جنازه‌ات‌ دیدم‌. هیچكدام‌ از اعضای‌ خانواده‌ات‌ سوگوار بنظر نمی‌آمدند. ولی‌ صدها هزار مردم‌ عوام‌ در انگلستان‌ و سراسر دنیا عزادارت‌ بودند. مرا فقط‌ دیدن‌ اشك‌ صمیمانه‌ی‌ آنان‌ تحت‌ تاثیر قرار می‌داد كه‌ شاید می‌اندیشیدند همانند خود شان‌ آسان‌ و مظلومانه‌ قربانی‌ هیولای‌ نظام‌ حاكم‌ شده‌ای‌ و نه‌ آنهمه‌ تشریفات‌ و عظیمترین‌ فعالیت‌ تاریخ‌ رسانه‌های‌ جمعی‌ كشورت‌ و سایر رسانه‌های‌ كره‌ارضی‌ كه‌ چنانچه‌ زنده‌ بودی‌ بطور وسیعی‌ برای‌ مقاصد خود، برای‌ ترسیم‌ چهره‌ای‌ دوست‌ داشتنی‌ از سیستم‌ خون‌آلود اما مزین‌ با پوش‌ «دموكراسی‌» و «حقوق‌ بشر» خود، برای‌ منحرف‌ ساختن‌ سمت‌ مبارزه‌ مردم‌، تبلیغت‌ كردند بی‌توجه‌ به‌ بیزاری‌ تو از آنها و حالا هم‌ كه‌ دیگر درین‌ جهان‌ نیستی‌ بر تابوتت‌ سوداگری‌ می‌كنند تا بر هر چه‌ واقعیات‌ سر سخت‌ و سیاه‌ و غیر انسانی‌ است‌، نمایش‌ چگونگی‌ مرگت‌ و مابعد آن‌ را اجرا كرده‌ و بیكاران‌ و بیماران‌ و بی‌خانه‌ها و تمامی‌ استثمارشوندگان‌ را از مسئله‌ و مبارزه‌ واقعی‌ شان‌ دور نگهدارند.

طالبان و قاچاقبری‌ های شان‌

(....) منبع گمركی كه در شعبه‌ی گمرك كویته دارای مقام بالا می‌باشد، ارتباط مقامات گمرك محلی را با طالبان در قاچاق وسایل و اموال مختلف و عبور آن به مناطق مصون فاش ساخت‌.

اشتغال طالبان در قاچاق بخاطر جمع‌آوری پول برای جنبش شان‌، توسط احمدرشید یكی از روزنامه‌نگاران معروف و متخصص در امور بلوچستان و افغانستان نیز در گزارش مفصل وی بعد از دیدار اخیرش از افغانستان بشمول قندهار تصدیق گردیده است‌.

براساس گزارش منبع فوق‌، در كنار قاچاق وسایل برقی‌، وسایط نقلیه و اسلحه‌ی سنگین توسط طالبان‌، اسلحه و مهمات در بلوچستان و سایر نقاط پاكستان توسط آنان ذخیره و انباشت می‌گردد. قاچاق اقلام معمولی بشمول وسایط نقلیه بی‌سابقه است كه كویته و سایر بازارهای پاكستان را مشبوع نموده است‌. بازار های محلی از مواد غذایی بخصوص گندم‌، چای‌، برنج وغیره خالی ودر عوض از میوه‌جات‌، سبزیجات‌، تیل‌، وسایل برقی وغیره كه ازایران و افغانستان آورده می‌شوند، مملو گردیده اند.

گزارش‌هایی از وحشت‌، شناعت و فضاحت بنیادگرایان‌ در ولایت ننگرهار‌‌

از ولایت ننگرهار


ذبیح‌اله

ننگرهار آزاد از خاینان جهادی‌، اسیر در وحشت و جهالت طالبی

در اوایل حمل ۱۳۷۶ كه جهادی‌های شورای ننگرهار تصمیم داشتند در ولایت مذكور به اصطلاح خواب خوش طالبان را حرام كنند برنامه شان افشاء شده و دستگیری افراد شورای ننگرهار و حتی آنانی كه خود را به طالبان تسلیم كرده‌بودند آغاز گردید.

در منطقه دكه حدود ۴۰ نفر كه میخواستند سلاح و مهمات را بوسیله اسب انتقال دهند دستگیر شدند. و همین طور ۳۰ نفر در منطقه لعل پور و ۶۰ نفر در منطقه بهسود دستگیر شدند شامل سرگروپ های حزب اسلامی مثل انجنیر غفار، جان محمد مشهور به جانی‌، ریزه گل‌، امان تحویلدار رئیس كمیسون ولسوالی بهسود و پدر قومندان موسی‌.

گزارش‌هایی از وحشت‌، شناعت و فضاحت بنیادگرایان‌ در ولایت کابل‌‌

از ولایت كابل‌‌


فرار از سگ جنگی بنیادگرایان به جای امن
خانواده‌ای كه پس از سگ‌جنگی بین ملیشه‌های طالب و احمد شاه مسعود، از چاریكار فرار می‌كند.