گزارشهایی‌ از افغانستانِ زیر چكمه‌ های‌ خاینان‌ و جنایت‌ پیشگان‌ بنیادگرا



میترا ـ كابل‌

دست مسعود در «انفجار» زیر ریش ربانی‌

به تاریخ ٢۶ دلو ١۳۷۴ دو انفجار مهیب در یكی از انبارهای مهمات ارگ رخ داد كه تلفات سنگین مالی و جانی ببار آورد. انفجار اول در حدود ساعت پنج عصر و دومی حوالی هفت شام صورت گرفت‌. قرار گزارش شاهدان عینی بیش از یك كندك ملیشه‌ی گارد خاص ربانی كه اكثراً بدخشی بودند، در این حادثه جان دادند.

خسارات مالی این انفجار بی‌سابقه بود. تمام كلكین‌های ساختمان های داخل و اطراف ارگ شكسته و تعمیرهای هوتل كابل‌، افغانستان بانك‌، بانك ملی‌، وزارت مخابرات‌، وزارت مالیه‌، هوتل خیبر، وزارت معادن و صنایع‌، وزارت تعلیم و تربیه‌، شاروالی كابل‌، پشتنی تجارتی بانك‌، هوتل سپین زر و دهها آپارتمان در نواحی پل باغ عمومی شدیداً خساره‌مند گردیدند.

مردم كابل علت انفجار را عمدی و ناشی از تضاد بین ربانی و مسعود می‌دانند. تبصره ها چنین است كه وقفه دو ساعته بین دو انفجار به این دلیل بوده كه احتمال می‌رفت دو ساعت بعد از انفجار اول ربانی و حواریونش جهت دیدن محل حادثه بیایند و به این ترتیب همه را یكباره از بین ببرند.

بیشتر مردم‌ همین‌ احتمال تضاد ربانی ـ مسعود را قویتر می‌دانستند نسبت به‌این‌ احتمال كه طالبان‌ تا زیر ریش ربانی ‌نفوذ كرده ‌و باعث انفجار شده باشند.



نرخ همكاری گلبدین با «دولت‌»

به تاریخ ۵ و ۶ حوت ١۳۷۴ در ملاقات هاییكه بین داكتر عبدالرحمن و گلبدین در سروبی صورت گرفت بیش از یك هزار و یكصد ملیون (یك ملیارد و یكصد ملیون‌) افغانی جهت «ایجاد فضای حسن تفاهم و پیشبرد موفقانه مذاكرات‌» و غرض نیل به «سازش بین طرفین‌» از سوی «دولت اسلامی‌» برای گلبدین پرداخته شده است‌.

عده‌ای از مردم برآنند كه اگر گلبدین وارد كابل شود درصورتیكه نتواند در از بین بردن مسعود پیشدستی كند، قبرش توسط مسعود كنده است وعده‌ای هم معتقدند كه مسعود با كشاندن نفرتبار گلبدین بسوی «دولت‌» در واقع او را خنثی و بی‌ضرر و بی‌اهمیت‌تر ساخته و عجالتاً كه با برادران قویتر طالبی و دوستمی مواجه است‌، علی‌الرغم شرم‌آور بودن قضیه او (گلبدین‌) را تحمل خواهد كرد.



سامعه ـ كابل‌



«از ورود خانمهای با حجاب و بی‌حجاب معذرت خواسته می‌شود»


در منزل چهارم وزارت معارف روی لوحه دفتر ریاست پلان و روابط بین‌المللی اعلانی با این مضمون نوشته شده است‌: «از ورود خانم های با حجاب و بی‌حجاب معذرت خواسته می‌شود.»

حمیدالله هاشم «رئیس پلان‌» پسركی كاملاً بیسواد و بی‌دانش و عاری از معاشرت و تربیت است كه به اساس رشته سمتی و تنظیمی با «وزیر» به این پست مقرر گردیده است‌. به گفته خودش فقط «خط خط كردن‌» (امضأ) را یاد دارد و بس‌. به این بیچاره كسی یاد داده كه با نوشتن اعلان فوق فیصدی جهادی بودنش زیادتر معلوم می‌شود!



ماركیت غذای باسی‌

در ماركیت زیر زمینی محمد جان خان وات بازار بسیار بزرگ بوجود آمده كه در آن غذای باسی و پسمانده از قشله های عسكری‌، اماكن عمومی جهادیها و شفاخانه ها بفروش می‌رسد و مردم بینوای كابل بخاطر نجات جگرگوشه های خویش از گرسنگی‌، خریدارند.



بشیراحمد ـ كابل‌



فرق بین توحش ضد زن طالبی و «دولتی‌»

مأموران زن در اثر برخورد ضد انسانی و ضد زن جهادی‌ها فشار بیشتر از مردها را متحمل می‌شوند. اگر چه مرد و زن هر دو توسط سازمان‌های جاسوسی مذهبی (امر بالمعروف و نهی از منكر) و ارشاد و دعوت (كورس عقیدتی سیاسی‌) مورد اهانت قرار می‌گیرند، ولی زنان بیشتر از مردان زیر عنوان بی‌حجابی‌، دست دادن و صحبت كردن با نامحرم و ده ها اتهام دیگر از اینگونه متحمل عتاب و توهین جهادی ها می‌گردند.

در اكثر ادارات دولتی و موتر های مأموران جای مخصوص برای زنان در نظر گرفته شده است تا از معاشرت و مصافحه با مردان نامحرم دور باشند. موارد زیادی اتفاق افتیده كه زنان در صورت عدم مراعات احكام نهی از منكر مورد سرزنش جهادی قرار گرفته‌اند. مثلاً روزی رئیس پشتنی تجارتی بانك بنام روح‌الـه مطابق به بـرنامه سازمان جـاسوسی امر بالمعروف و نهـی از منكر به شعبات سرزده و زنهایی را كه چادر رنگه بسر داشتند و یا تصادفاً در همان لحظه چادر از سر شان افتیده بود سه روزه كسر معاش كرد.

یك تن از كارمندان وزارت زراعت به اسم خالد فارغ رشته مالداری به تاریخ ١۴ دلو ١۳۷۴ با یكی از همكاران زن مربوط آن اداره احوال پرسی می‌نماید كه توسط مصطفی جواد معین خدمات زراعت چند سیلی به رویش حواله می‌گردد. مصطفی جواد جهادی ناراضی گلبدینی كه به باند ربانی پیوسته به این هم اكتفا ننموده به افراد مسلح خویش دستور داد تا فرد مذكور را لت‌وكوب كنند.

زنان در شعبات باید از خندیدن به صدای بلند حذر كنند، اگر مرد و زن هنگام احوالپرسی با هم دست بدهند تحت بازپرسی «شرعی و قانونی‌» قرار می‌گیرند.



معلم نثار احمد ـ كابل‌



«پـدر مـرا نفـروش‌»

به تاریخ ٢۷ حمل ١۳۷۵ ساعت ۳۰:۸ صبح پهلوی شفاخانه دندان واقع در پل باغ عمومی كابل متوجه مردی قد بلند و لاغر اندامی شدم كه به دیوار تكیه زده و سه طفلش‌، دختر ١۳ ساله پسر كلان ۹ ساله و پسر خورد ۷ ساله نیز پهلویش نشسته‌اند .با صدای بلند تكرار می‌كرد كه «اطفالم را بخرید» بعد از لحظه‌ای دانستم كه او می‌خواهد كودكانش را هر یك به قیمت سه لك افغانی بفروشد. پسر ۷ ساله‌اش در حالیكه بشدت می‌گریست‌، پای پدر را در بغل خود فشرده و با التماس می‌نالید و می‌گفت‌: «پدر مرا نفروش‌.»

اكنون دیگر دیدن این صحنه‌های هولناك در كابل چیزی نیست كه كسی آنرا ندیده و یا باور نكند. فروش اطفال از فرط درماندگی و گرسنگی به امری عادی در زندگی مردم كابل بدل شده است‌.



فرید ـ كابل‌



دروازه هفته نامه خادی جهادی كابل تخته شد

«هفته نامه كابل‌» از جمله نشریه‌های است كه پس از هجوم بنیادگرایان به شهر كابل آغاز به انتشار نموده و خود را كاذبانه و عوامفریبانه نشریه‌ای «بیطرف‌» معرفی می‌كرد. اما بعد از مدتی معلوم گردید كه مصارف آن از طرف احمد شاه مسعود به وسیله تورن لطیف كه عضو شورای نظار می‌باشد، پرداخته می‌شود.

«هفته نامه كابل‌» اكثر مطالبش را به نفع مسعود گزارش می‌داد و بعضاً فراكسیون «استاد» را هم انتقاد می‌كرد. موضوع وقتی شدت كسب نمود كه مطلبی را پیرامون افتضاح سفارت كابل در دهلی به نشر سپرد كه طی آن از بی‌ناموسی سلطان محمود دهدار كه با «جنرال‌» فهیم خویشاوندی دارد دفاع نموده و تمام كاسه و كوزه را به سر ایشان جان عریف (كه به جز چند مورد اختلاس‌، قوم و خویش بازی‌، شراب نوشی و شراب فروشی و غیره گناهی نداشته و در ضمن از اندیوال های قدیمی «استاد» و نماینده اش در سفارت دهلی بود) شكسته كه این به مزاح آقای ربانی خوش نیفتاد و فرمان توقیف هفته نامه را صادر كرده به لوی څارنوال وظیفه داد تا فرمان را عملی نماید. ارسال چند مكتوب از سوی لوی څارنوالی جایی را نگرفت تا آنكه شخص څارنوال به دفتر هفته نامه رفته و استعلام را به رازق مأمون مدیر جریده (كه از سرسپردگان رژیم پوشالی نجیب بوده و فعلاً به نوكری برای مسعود افتخار می‌نماید) تسلیم داد. رازق مأمون بسیار ساده لوحانه در استعلامیه مذكور نوشت‌: «موسس هفته نامه شخص احمد شاه مسعود می‌باشد، در این زمینه با وی تماس برقرار گردد. خودم رئیس جمهور را نمی‌شناسم‌.» لوی څارنوال دوباره نزد «استاد» رفته او را از جریان خبر كرد. وی هم با مسعود در جبل سراج تماس گرفته خواهش كرد كه «امرش‌» را به زمین نیندازد. همان بود كه مسعود رازق مأمون را خواسته برایش گفت «حالا كه استاد یك ناز كرده برو هفته نامه را بسته كن برایت وظیفه دیگر می‌دهم‌» و به این ترتیب گلیم هفته نامه ای خادی جهادی چیده شد تا با نام و نشان دیگری به خیانت به مردم و خدمت به مشتی وطنفروش اخوانی ادامه دهد.



قتل مادر و اختطاف دخترش‌

شام ۶ جدی ١۳۷۴ در بلاك چهارم مكروریان سوم چند جهادی مسلح به آپارتمانی داخل شده مادر فامیل را به شكل بسیار فجیع به قتل می‌رسانند و دختر جوانش را با خود می‌برند. وقتی همسایه ها مطلع می‌گردند به باصطلاح پوسته امنیتی اطلاع می‌دهند. پوسته كه خود مجری و شریك جرم اینگونه جنایتكاریست می‌گوید: «موضوع تحت تعقیب ما می‌باشد شما كار ندارید.»



بشیراحمد ـ كابل‌



دزدی های احمد شاه‌احمدزی «صدراعظم سرپرست‌»

از خرپول های جهادی یكی هم احمدشاه احمدزی است كه سرپرستی صدارت ربانی را دارد. او با پول وافریكه از باداران عربی خود می‌گیرد با استفاده از موقعیت «صدارت‌» جهادیش تا حال شش دربند تعمیر مجلل و یك نانوایی كه توسط گاز كار می‌كند در ساحه وزیر اكبر خان مینه‌، شش نمبر رهایشی در خوشحال خان مینه‌، یك تعمیر ۵ منزله در مقابل تانك‌تیل شهرنو، تعمیر و هوتل افغان تور در شهر نو و ده نمره زمین تجارتی در نقاط مختلف شهر كابل خریداری‌، غصب یا تعدیل نموده است‌. جالب اینكه جناب به اصطلاح صدراعظم جهادی بخاطر اینكه خود را برای مردم فردی «خداجو» و «مسلمان واقعی‌» جلوه دهد و از طرفی هم در برابر باداران عربی خود خوش خدمتی و مزدوری‌اش را به اثبات رسانده