به تاریخ ۱۶ قوس ۱۳۷۴ دو تن از زنان افغان بنامهای داكتر ناهیدعظمت و راضیهشفیق كه اولی خانم و دومی خواهرزادهی داكتر غلام حسین بودند در مهاجربازار پشاور توسط تروریستهای كه در موتر لندكروزر آمده بودند، كشته شدند.
داكتر غلام حسین شب بعد حادثه در مصاحبه با بخش فارسی بی بی سی اظهار داشت: «ما با كسی دشمنی نداریم... مدتهاست كه در خدمت همین صدراعظم و رئیس جمهور (گلبدین و ربانی) قرار داشته و داریم... اگر من هزاره بودم زنم كه محمدزایی بود چه گناهی داشت... زنم را بروی جای نماز كشتند». اما داكتر غلام حسین زمانی خود را در قلهی نامردی، بی غیرتی و بی شهامتی قرار داد كه در آخر بی شرمانه اضافه كرد: «اینها حتی یكبار بخاطر دلجویی من هم نیامدند»!
در دریایی از خشم بالقوهی تودهها بر ضد خاینان تروریست بنیادگرا، بهر حال هستند افرادی مثل داكتر غلام حسین كه با اظهاراتی آنچنان كثیف و مملو از زبونیای باور نكردنی مقابل قاتلان زن و خواهرزادهاش، بر خون پاك آن دو زن تف میاندازد. ولی ما بر آن باوریم كه این گونه سر خم كردنها در برابر اخوان، آتش انتقام از هزاران ناهید و راضیه ناكام را در دل مردم و نیروهای انقلابی كشور، شعلهورتر خواهد گردانید.
بسیار خوشحالیم كه شعر برادر و همكار ارجمند ما «دُردی» كه نفرینی است به دنائت داكتر غلام حسینها، به موقع به دست ما رسید و میتوانیم آن را در همین جا به چاپ برسانیم.
ننگ تقاص
به داكتر غلام حسین كه خون زن و خواهرزادهاش را به اخوان فروخت
آوخ، صدایی ناكسی در گوش شیهه زد
لرزنده، بی خرامه و بی شعله، دودوار
با آنكه كشتِگاهِ دهها تیر خون بشد
زانو به قاتلان زده و نالید زار زار
در خدمت ریاست و صدراعظم و فلان
با افتخار یك یكیاش یاد میزنی
دو كشته در مقابل تو نهر خون روان
در خون «فلان» كرده و برباد میزنی
با ضجهها و كرنشت ای مردك حقیر
مُرداب ننگ را به دهان باز میكنی
بر قاتلانِ ملت و فرزند و همسرت
شرمی بكن، چرا؟ چنین آواز میكنی
اینان هزار «راضیه»، «ناهید» كشته اند
در گوشه پنبه پوش تو اینك زبانه زد
نی انتقامِ غیرت و نی عهد و نی قسم
با اینهمه زبان تو مدحِ ترانه زد
با این زبان ننگ تو گر همسرت ز خاك
خشمنده سر برآرد و یكباره قد كشد
با صدهزار لعنت و نفرین هزار بار
بر ازدواج و همسریت دست رد كشد
با اصل و با نسب نشود رفع مشكلی
با اینهمه به لابهی تو تیر میزند
آنگاه كه چوبَ سخت به ماتحت تو زدند
آرام خواهی گفت كه تقدیر میزند
این عمر بی شرار تو نابود باد، باد
بی تلخه، بی غرور، چه عاری ز مسلكی
آماجگاهِ تیری و نشخوار، بیطرف
ای ننگ بر تو باد چه نامرد، مردكی
برخیز تا گلوی ترا باز نفشرند
بر برج انتقام چو شهباز چیره شو
این ننگ لابهات به دلِ خون غرق كن
بر عرصهی تقاص شب و روز خیره شو