![]() |
|
![]() |

«... البته درباره احمد رضا احمدی قبلاً برایتان نوشته بودم اما با تعجب شعری از وی را در «پیام زن» شماره ۶۲ دیدم آنهم با خط جلی! اكنون اجازه بدهید برای شناخت بیشتر از این آقا و نیز محمود كیانوش شاعر، نویسنده و مترجم مشهور، نقل قولهایی از آن دو را بیاورم كه به ترتیب از سایت «مانیها» و سایت فارسی بیبیسی (۲۸ جنوری ۲۰۰۵) گرفتهام. آقای احمد رضا احمدی در سخنرانیهای مورد قبول رژیم ایران و آقای كیانوش از ورای بیبیسی یعنی همان رادیویی به بزرگترین شاعر زبان فارسی و شاعر ملی ایران به شیوهای سخیف میتازد كه شاملو خود «سیاست بازی» آن را افشا و ادعای «بیطرفی»اش در قبال رژیم شاه را دروغ ثابت نموده است. از ادعانامهی احمد شاملو علیه بیبیسی فقط بخشهایی را نقل كردهام ولی خوانندگان میتوانند متن كامل این نامه تاریخی و پر نكته را در كتاب «احمد شاملو شاعر شبانهها و عاشقانهها» (انتشارات هیرمند) بخوانند. كاش بتوانید متن كامل آن را بیاورید. شاملو در نامه اشاره دارد كه وقتی در كشورش خون جاریست، سخن گفتن از كارهای ادبیاش و بحث روی شعر و شاعری را مسخره میداند درست خلاف انجمنیهای ما كه هر قدر خون و خیانت و تبهكاری و تباهی در افغانستان بیداد كند آنان را غمی نیست و با آب و تاب و بیشرافتی تمام درباره كایناتِ شعر و نثر افاده میفروشند. و هیچكدام از آنان را به مصداق گفته شما دارای آن شخصیت و وقاری نمیبینیم كه اگر بیبیسی یا هر رسانه معروف جهانی دیگر حتی شخص خود شان را تلك و ترازو كند، به دفاع و رفع توهین از خود برخیزند چه رسد به دفاع و رفع توهین از مردم افغانستان.
درك ما از هنرپیشگان هالیوود معمولاً اینست كه همگی آنان ملیونرهایی اند كه در شرایطی افسانوی زیسته و در مورد بیعدالتیهای موجود در امریكا و سایر نقاط جهان یا كاملاً بی خبر اند یا اگر خبر هم باشند كوچكترین اعتنایی به آنها مبذول نمیدارند. اما واقعیت چنین نیست. حتی در همان هالیوود هم زنان و مردان هنرمندی را سراغ میتوان كرد كه شهرت و موفقیت و محبوبیت اجتماعی شان را در خدمت پیكار بر ضد ستم در امریكا یا سایر كشورها به كار گرفته اند.
سال گذشته مایكلمور مراسم دریافت جایزه اسكارش را به صحنه تاریخی مخالفت با جنگ عراق بدل كرد. مارلونبراندو كه در ۱۹۲۴ به دنیا آمد و در جولای ۲۰۰۴ چشم از جهان پوشید یكی از آن هنرمندان برجسته است كه نام و زندگیش با فعالیتهای مترقی سیاسی و اجتماعی عجین بوده كه در كنار استعداد هنری به آنان تابناكیای جاودانه میبخشد.
كاستیلـو شاعـر جانباخته
اوتو رنه كاستیلو در ۱۹۳۶ در گواتیمالا به دنیا آمد. از ۱۸ سالگی شروع به نوشتن برای مجلههای جوانان كرد. در ۱۹۵۴ به علت مخالفتش با كودتای ضد جاكوبو اربنز Jacobo Arbenzتوسط «سیا» و مزدوران، با شماری دیگر از روشنفكران مبارز به السلوادور تبعید شد. در آن كشور او به كارگری، فروشندگی و كار در ادارات رو آورد تا زندگی سخت و فقیرانهاش را پیش ببرد. اما در آنجا با نویسندگان مبارز و شهیر آشنا شد كه او را به ادامه كار ادبیاش تشویق كردند. با مرگ دیكتاتور آرماس در ۱۹۵۷ زمانی كه «مردم اجازه یافتند آسان نفس بكشند»، به گواتیمالا برگشت و به تحصیل حقوق در پوهنتون سان كارلوس پرداخت و «محفل ادبی یونیورستی» را پایه گذاشت. در ۱۹۵۹ با استفاده از یك بورس تحصیلی به آلمان دموكراتیك رفت و در لیپزیگ به تحصیل در رشته ادبیات و سینما مشغول گردید. اما پس از دریافت درجه ماستری از آنجا به گروهی از كارگردانان فلم پیوست كه فلمهای كوتاه درباره جنگ رهاییبخش در كشورهای امریكای لاتین تهیه میكردند.
كاستیلو در ۱۹۶۴ به گواتیمالا برگشت و به عضویت «حزب كارگران» درآمد و مبارزه سیاسی را با فعالیتهای فرهنگی درآمیخت. او با همكاری محصلان «تئاتر آزمایشی شهر گواتیمالا» را بنیاد گذاشت. در همان سال دستگیر و محكوم به تبعید به اروپا شد. سازمانهای انقلابی او را به عنوان نماینده گواتیمالا برای شركت در «فستیوال جهانی جوانان در الجزایر» برگزیدند. با استفاده از این فرصت كاستیلو به آلمان، اتریش، مجارستان، قبرس، الجزایر و كوبا رفت و مدتی را در هر كشور سپری كرد.
در ۱۹۶۶ مخفیانه به وطن باز گشت تا به «نیروهای مسلح شورشی» به رهبری سزار مونتس César Montesبپیوندد، سازمانی كه مسئول تبلیغات آن در ناحیه شرقی و مسئول آموزش و پرورش یك جبهه دیگر تعیین شد. كاستیلو در مارچ ۱۹۶۷ در نبردی زخم برداشت و با دوست دختر و همرزمش نورا پیز Nora Paizو چند تن دیگر از رزمندگان انقلابی توسط نیروهای ضد چریكی دولت گواتیمالا به چنگ دشمن افتاد. نیروهای ضد انقلابی، كاستیلو و نورا و سایر انقلابیون و تعدادی از اهالی منطقه را پس از شكنجههای فراوان زنده زنده سوزاندند.
كاستیلو به مثابه شاعر جایزههای متعددی را در سالهای ۱۹۵۵، ۱۹۵۶، ۱۹۵۷ و ۱۹۵۸ در گواتیمالا و كشورهای خارج دریافت كرد.
پس از شهادتش آثارش منجمله مجموعه «گزارش بیعدالتی» در بریتانیا، گواتیمالا، كستكاریكا و سایر كشورها انتشار یافتند.
اوسكار پالنشیا Oscar Palencia گفت: «سی و سه سالی كه كاستیلو با ما زیست، گواه آنست كه انسان شریف، روشنفكر، هنرمند و آگاه، متواضعانه با مردمش بوده و همراه آنان بالیده و پرورش مییابد.»
گویی كاستیلوی انقلابی در سروده بزرگش، رهنورد، سیاهسنگ، واصف، دادفر، كاظمی، هاشمیان، پدرام، نرشیرنگارگر، اكرمعثمان و كلیه روشنفكران مزدور و تسلیمطلب وطنی را در نظر داشته است.
دوست ارجمند، ما «اسامه» را از نظر مضمون سیاسی آن معیوب و در خدمت جنایتسالاران حاكم خواندهایم چرا كه در آن صرفاً بر وحشت طالبی تكیه شده و نگاهی به جنایتها و بیناموسیهای موحشتر «ائتلاف شمال» در چهار سال «امارت» آن نداشته است. یعنی آقای برمك خواسته یا نخواسته از طریق فلمش در خدمت «ائتلاف» جلادان خاین قرار گرفته است. این نكتهای كاملاً آشكار است.
ولی سوای این كمبود بنیادیاش، فلم «اسامه» از جنبه هنری شاهكار به شمار میرود. هنرمندی مرینهگلبهاری و گدا پسرك دوستش «اسپندی» آنچنان خیرهكننده است كه جایزه اسكار ـ هر چند به آنان تعلق نگرفت ـ برای آندو كوچك جلوه مینماید. در واقع بازی تقریباً تمامی بازیگران عالی است و صحنههای متعددی از فلم در خاطر بیننده حك میشوند.
- كـاخی میـان خـون
- فرهاد مهراد سیاسیترین خوانندهی ایران
- وجـدان امـریـكا
- خنجـری بر حنجرهی دژخیمـان
- ای كاش پیش از این...
- «سپهسالار»ی «كثیرالابعاد» به روایت شاطرسالاری «قصیرالابعاد»!
- سیداحمد دهزاد، شاعری كه ایستاده مرد
- «راوا»
- خنجری بر حنجرهی دژخیمان
- به شاعری كه برای دژخیم گریست
- كتاب طالبان ـ اسلام، نفت و بازی بزرگ جدید در آسیای میانه
- من در کنار گوش های ناشنو تان ایستاده ام
- احمد شاملو به جاودانگی پیوست
- نورجهان
- نادر نادرپور شاعری كه در برابر دژخیمان مذهبی سر فرود نیاورد