تمام‌ «عبدالحمید محتاط‌»ها باید دوانده‌ شوند

بر اساس‌ گزارش‌ خبرگزاری‌ فرانسه‌ در ۲۵ جون‌ ۹۴، عبدالحمید محتاط‌ كه‌ در دولت‌ پوشالی‌ «معاون‌ رئیس‌ جمهور» بود و بعد از سقوط‌ آن‌ به‌ استرالیا گریخته‌ بود، پس‌ از اعتراضات‌ شدید تعداد كثیری‌ از پناهندگان‌ افغانی‌ در آن‌ كشور مجبور شد همراه‌ با خانواده‌اش‌ به‌ دهلی‌ جدید فرار كند.

مزدوران‌ عربی‌ گلبدین‌ از «خلافت‌ اسلامی‌» شان‌ رانده‌ شدند

عده‌ای‌ از مزدوران‌ جنگی‌ عرب‌ كه‌ برای‌ انجام‌ خدمات‌ مالی‌ و تداركی‌ باند گلبدین‌ در پشاور لانه‌ گزیده‌ بودند پس‌ از آنكه‌ دولت‌ پاكستان‌ تصمیم‌ به‌ اخراج‌ آنان‌ از پاكستان‌ گرفت‌، اكثراً با مقادیر هنگفتی‌ پول‌ و اسلحه‌ و مهمات‌ در منطقه‌ تیرا جابجا شدند و بیشرمی‌ را تا بجایی‌ رسانیدند كه‌ توسط‌ رهبر شان‌ «عبداله ‌الرفاعی ‌ابوحمام‌» تیرا را «خلافت‌ اسلامی‌» اعلام‌ كردند! ولی‌ مزدوران‌ جنگی‌ مذكور نمیدانستند كه‌ تیرا، چارآسیاب‌ یا كدام‌ منطقه‌ دیگر تحت‌ كنترول‌ باند جنایتكاری‌ چون‌ گلبدین‌ نیست‌: لشكر قبایلی‌ آفریدی‌ كه‌ از دیدن‌ سگان‌ عربی‌الاصل‌ گلبدین‌ با عده‌ای‌ از زنان‌ به‌ غنیمت‌ گرفته‌ شده‌ افغان‌ و پاكستانی‌ و آنهمه‌ ساز و برگ‌ نظامی‌ شان‌ به‌ شدت‌ به‌ خشم‌ آمده‌ بودند و مخصوصاً وقتی‌ دیدند مزدوران‌ مزبور بعلت‌ دلگرمی‌ از حمایت‌ حزب‌ گلبدین‌، «دارالخلافه‌» خود را ترك‌ نمیكنند بر آنها حمله‌ بردند كه‌ در نتیجه‌ رهبر و حدود ۲۰ نفر از همراهان‌ وی‌ را كشته‌ و عده‌ای‌ را دستگیر كردند. بقیه‌ طبعاً به‌ «خلافت‌ اسلامی‌» افغانستان‌ گریختند. روزنامه‌ها تعداد تلفات‌ لشكر قبایلی‌ آفریدی‌ را در جنگ‌ ۱۷ روزه‌ ۶ نفر نوشتند.

داستان‌ انحطاط‌ اخلاقی‌ «مجاهدین‌ عربی‌» را كه‌ بویش‌ حتی‌ در پارلمان‌ پاكستان‌ هم‌ بالا گرفته‌ خوبست‌ از زبان‌ وزیر داخله‌ این‌ كشور بشنویم‌:

«نصیراله ‌بابر وزیر داخله‌ پاكستان‌ طی‌ گزارشی‌ به‌ سنا گفت‌ كه‌ دولت‌ تصمیم‌ گرفته‌ تمام‌ اعرابی‌ را كه‌ در پاكستان‌ بطور غیرقانونی‌ زندگی‌ دارند به‌ كشورهای‌ شان‌ باز گرداند.

جام‌ مكروب‌ در كام‌ مجددی‌

به‌ نظر می‌رسد معلق‌زدن‌های‌ آقای‌ صبغت‌اله ‌مجددی‌ بین‌ ضدیت‌ با گلبدین‌ و سازش‌ با او به‌ نهایت‌ خود می‌رسد كه‌ البته‌ با توجه‌ به‌ ماهیت‌ و بینش‌ سیاسی‌ ایشان‌ زیاد تعجب‌ ندارد. ولی‌ فقط‌ می‌تواند مایه‌ تاسف‌ بسیار باشد كه‌ چگونه‌ حرص‌ و آز چوكی‌ و مقام‌ قادر است‌ حتی‌ در پس‌ پیری‌ افرادی‌ را آنقدر ذلیل‌ و بیچاره‌ بسازد كه‌ در برابر قاتل‌ پسرش‌، دشمن‌ بیرحم‌ و گستاخ‌ و دیرینش‌ زانو زده‌ و لب‌ به‌ ستایش‌ گشاید. می‌دانیم‌ كه‌ تا چند ماه‌ پیش‌ آقای‌ مجددی‌ خوش‌ داشت‌ گلبدین‌ را اكثراً با صفت‌ «بدفعل‌» و... یاد كند. ولی‌ اكنون‌ ایشان‌ را می‌بینیم‌ كه‌ پوست‌ پشك‌ را به‌ روی‌ كشیده‌ یا نكشیده‌ برای‌ دیدار گلبدین‌ شب‌ و روز نمی‌شناسد تا اگر بشود با عشق‌ چوكی‌ در دل‌ خود را به‌ پای‌ «برادر قیادی‌» و «صدراعظمش‌» آویزان‌ كند. (۱) بدین‌ ترتیب‌ وی‌ آخرین‌ میخ‌ها را بر تابوت‌ بی‌افتخار سیاسیش‌ می‌كوبد. هیچكس‌ فراموش‌ نخواهد كرد كه‌ زمانی‌ آقای‌ مجددی‌ در گیر و داری‌ با گلبدین‌ كه‌ گپ‌ به‌ تفنگچه‌كشی‌ هم‌ رسیده‌ بود خطاب‌ به‌ برادر جهادی‌ تروریستش‌ گفته‌ بود: «برای‌ من‌ تو یك‌ پیاله‌ مكروبی‌ بیش‌ نیستی‌ ولی‌ بخاطر افغانستان با تو می‌نشینم‌.» («فرنتیرپست‌»، ۲۷ مارچ‌ ۱۹۸۸)

سازشكاری‌، دشمن‌ را هارتر و سازشكار را حقیرتر می‌سازد

تروریزم‌ اخوان‌ و بخصوص‌ حزب‌ گلبدین‌ از گذشته‌ها تا حال‌ یك‌ نوع‌ شیوه‌ تفكر و برخوردی‌ را بین‌ افراد و نیروهای‌ سیاسی‌ وطن‌ ما رایج‌ كرده‌ كه‌ به‌ زبان‌ سیاسی‌ آنرا اپورتونیزم‌ و سازشكاری‌ می‌نامند ولی‌ به‌ زبان‌ عوام‌ به‌ آن‌ جبن‌ و ترس‌ می‌گویند. ما همواره‌ متذكر شده‌ایم‌ كه‌ تا زمانیكه‌ حزب‌ گلبدین‌ و همفكرانش‌ احساس‌ نكنند كه‌ نیروهای‌ سیاسی‌ ضد بنیادگرایی‌ مشت‌ آنها را با مشتی‌ كوبنده‌تر پاسخ‌ خواهند داد، كماكان‌ از منطق‌ زور و ترور حركت‌ كرده‌ و هارتر و لجام‌ گسیخته‌تر خواهند شد. ما بر آنیم‌ كه‌ یكی‌ از علل‌ مهم‌ این‌ همه‌ جنایت ‌پیشگی‌های‌ حزب‌ گلبدین‌ همانا برخورد پرترس‌ و سازشكارانه‌ طرف‌های‌ دیگر مقابل‌ آن‌ بوده‌ است‌. از جانب‌ دیگر برخورد فرصت‌طلبانه‌ و جبونانه‌ با اینها، در نظر و عمل‌ از سوی‌ تشكل‌ها و عناصر سیاسی‌ ظاهراً ضد بنیادگرایی‌، به‌ این‌ نقطه‌ نظر ارتجاعی‌ و ضد ملی‌ می‌انجامد كه‌ مثلاً گلبدین‌ را باید جدا از فاشیزم‌ و تروریزم‌ او دیده‌ و به‌ او به‌ مثابه‌ شخص‌ و حزبی‌ عادی‌ سوای‌ افشای‌ خیانت‌ها و جنایاتش‌ برخورد داشت‌.

«پیام‌ زن‌» افتخار دارد كه‌ در حد امكان‌ به‌ این‌ مسئله‌ اساسی‌ جنبش‌ آزادیخواهانه‌ ما پرداخته‌، هیچگاه‌ آنرا بدست‌ «فراموشی‌» نسپرده‌ و مبارزه‌ قاطع‌، سازش‌ناپذیر و پیگیر علیه‌ بنیادگرایان‌ تروریست‌ را پیوسته‌ معیار ملی‌، آزادیخواه‌ و دموكرات‌ اصیل‌ بودن‌ دانسته‌ است‌.

ما در حالیكه‌ خوانندگان‌ را به‌ مطالعه‌ مطالب‌ «افغان‌ ملت‌ و مجددی‌...» در همین‌ شماره‌ فرا می‌خوانیم‌، به‌ چند نمونه‌ دیگر از موضع‌ پر ترس‌ و لرز و بی‌شهامتی‌ مقابل‌ گلبدین‌ و اخوان‌ اشاره‌ می‌كنیم‌:

داماد ۶۰ ساله‌ و عروس‌ ۱۳ ساله‌

ارسالی‌ یكی‌ از همكاران‌ ما از كانادا

زمانی‌ كه‌ طیاره‌ هندی‌ از حیدرآباد عازم‌ دهلی‌ بود یكی‌ از كاركنان‌ آن‌ متوجه‌ میشود كه‌ دختر ۱۳ ساله‌ای‌ حالت‌ غیرعادی‌ دارد. دخترك‌ (امینه‌) در حالیكه‌ میگیریست‌ اظهار داشت‌ كه‌ نمیخواهد با پیرمردی‌ كه‌ پهلویش‌ نشسته‌ جایی‌ برود. این‌ مرد ۶۰ ساله‌ یحی‌الساجش‌ نام‌ داشت‌ كه‌ اهل‌ عربستان‌ سعودی‌ است‌ و چندی‌ قبل‌ با دختر مذكور ازدواج‌ نموده‌ بود.

ساجش‌ بخاطر اینكه‌ دختر كم‌ سن‌ و سالی‌ را بدون‌ رضایتش‌ بعقد خود درآورده‌ بود زندانی‌ شد كه‌ بعداً در بدل‌ ضمانت‌ آزاد گردید.

اما داستان‌ غم‌انگیز امینه‌ چیزی‌ تازه‌ای‌ نیست‌. پدر امینه‌ دریور ریكشا بوده‌ و ماهانه‌ ۶۰ دالر عاید دارد كه‌ با این‌ مبلغ‌ ناچیز او مجبور است‌ هشت‌ طفل‌ خود را اعاشه‌ نماید، بنابر آن‌ او هرگز امیدوار نبوده‌ كه‌ مصارف‌ جهیز دخترش‌ را كه‌ بیشتر از ۱۰۰۰ دالر میشود تهیه‌ و امینه‌ را با یك‌ جوان‌ هندی‌ همسر سازد. این‌ مجبوریت‌ پدر امینه‌ را وادار ساخت‌ تا از عرب‌ پیر و سالخورده‌ای‌ مقداری‌ پول‌ گرفته‌ و دخترش‌ را به‌ عقد او درآورد.

عربهای‌ متاهل‌ و سالخورده‌ مقداری‌ پول‌ به‌ فامیل‌های‌ نادار و مسلمان‌ هندوستانی‌ میپردازند و با دختران‌ خرد سال‌ شان‌ كه‌ اكثراً بیش‌ از ۱۴ سال‌ ندارند ازدواج‌ مینمایند. درین‌ اواخر زیاد اتفاق‌ افتاده‌ كه‌ این‌ عروسان‌ بیچاره‌ بعد از ازدواج‌ و گذراندن‌ چند هفته‌ با عربهای‌ مذكور رها شده‌ و شوهرانشان‌ به‌ كشورهای‌ خود فرار مینمایند.

بعد از آنكه‌ قضیه‌ امینه‌ بین‌ مردم‌ شایع‌ شد ناآرامی‌ و اضطراب‌ متزایدی‌ در مورد ازدواج‌های‌ دختران‌ خردسال‌ در هندوستان‌ ملاحظه‌ شد. اما فقر خردكننده‌ و سیستم‌ جهیز در هندوستان‌ بدون‌ شك‌ موجب‌ خواهد شد كه‌ بسیاری‌ از دختران‌ هندی‌ قبل‌ از وقت‌ عروس‌ شوند.

تلخیص‌ از مجله‌ «تایم‌»
۷ اكتوبر ۱۹۹۱