قم‌ شهر زیارت‌ و خوشگذرانی‌

نوشته‌ كاملیاانتخابی‌فرد

هیچ‌ كس‌ برای‌ فاتحه‌ به‌ گورستان‌ نمی‌رود!
گزارشی‌ از زندگی‌ زنانی‌ كه‌ روزی‌ چند بار در قم‌ صیغه‌ می‌شوند

‌(...)

محافظ‌ من‌ از راننده‌ خواست‌ توقف‌ كند. من‌ چادر را روی‌ سرم‌ مرتب‌ كردم‌. سفر ما تا قم‌ یك‌ ساعت‌ طول‌ كشید، در مدخل‌ شهر، تابلویی‌ به‌ چشم‌ می‌خورد كه‌ روی‌ آن‌ نوشته‌ شده‌ بود، به‌ شهر خون‌ و انقلاب‌ خوش‌ آمدید. دقایقی‌ بعد ما درون‌ واتیكان‌ ۱۵۵ میلیون‌ مسلمان‌ شیعه‌ مذهب‌ بودیم‌. قم‌ خانه‌ طلبه‌هاست‌. جایی‌ كه‌ ملاها و رهبران‌ رژیم‌ ایران‌ در آنجا آموزش‌ دیده‌ اند. ما در شهر مذهبی‌ قم‌ بودیم‌، شهری‌ كه‌ خارجی‌ها و محققین‌ كمتر به‌ آن‌ پا می‌گذارند.

در شهر قم‌ زنهایی‌ هستند اگر چه‌ خود را در چادر مشكی‌ پیچیده‌ اند اما در واقع‌ جاذبه‌های‌ پنهان‌ این‌ شهر مذهبی‌ بشمار می‌روند. ظاهر این‌ زنان‌ با دختران‌ دانشجو و دبیر و كارمند تفاوت‌ ندارد، از قماش‌ زنان‌ معمولی‌ نیز نیستند. آنها صیغه‌ مردان‌ می‌شوند یعنی‌ به‌ ازدواج‌ موقت‌ آنها تن‌ در می‌دهند. دقایقی‌ با آنها همبستر می‌شوند و در مقابل‌ آن‌ پول‌ می‌گیرند تا زندگی‌ محقر خود را اداره‌ كنند.

شاید برای‌ همین‌ است‌ كه‌ قم‌ به‌ شهر زیارت‌ و عیش‌ و عشرت‌ شهرت‌ دارد و به‌ همین‌ دلیل‌ است‌ كه‌ مقامات‌ سیاسی‌ رژیم‌ و آخوندها خوش‌ ندارند سر و كله‌ خبرنگاران‌ در قم‌ پیدا شود.

بنیادگرایی‌ مذهبی‌ روی‌ دیگر سكۀ‌ نئوكلونیالیسم‌‌


نوال‌ السعداوی‌ با شریف‌ حطاطا

مصاحبه‌ی‌ زیر را نشریه‌ی‌ امِا (Emma) در شماره‌ی‌ ژانویه‌ی‌ ۲۰۰۲، با نوال‌ السعداوی‌ ـ زن‌ فمینیست‌ مصری ‌ـ منتشر كرد.

او از كودكی‌ دختری‌ توانا و زرنگ‌ بود اما با وجود این‌ نتوانست‌ از خطر مثله‌ شدن‌ جنسی‌ خود جلوگیری‌ كند. نوال‌السعداوی‌ نخستین‌ زن‌ پزشك‌ مصری‌ در سال‌ ۱۹۵۶ است‌. او در سال‌های‌ ۱۹۶۹ و ۱۹٨۰ كتاب‌های‌ «زن‌ و جنسیت‌» و «چهره‌ی‌ عریان‌ زن‌ عرب‌» را به‌ تحریر در آورد. سادات‌ در سال‌ ۱۹٨۱ او را به‌ عنوان‌ مخالف‌ سیاسی‌ به‌ زندان‌ افكند و در سال‌ ۱۹۹۳ به‌ خاطر فتوایی‌ كه‌ علیه‌ او داده‌ شده‌ بود، مجبور به‌ فرار و زندگی‌ در تبعید شد. از سال‌ ۱۹۹٨ دوباره‌ در مصر در كنار رودخانه‌ی‌ محبوب‌ خود نیل‌ به‌ زندگی‌ ادامه‌ می‌دهد.

«سفر قندهار» نگاه‌ شوونیستی‌ مخملباف‌ به‌ مردم‌ افغانستان‌

(نوشته‌ آذر درخشان‌، برگرفته‌ از نشریه‌ «هشت‌ مارس‌» شماره‌ ۵، آوریل‌ ۲۰۰۲)

محسن‌ مخملباف‌ فیلمساز حزب‌الهی‌ سابق‌ كه‌ طی‌ سال‌های‌ اخیر به‌ جرگه‌ «اصلاح‌ طلبان‌» حكومتی‌ پیوسته‌، بالاخره‌ فرصت‌ را غنیمت‌ دیده‌ و در بازار بورس‌ تقاضا برای‌ مسئله‌ افغانستان‌ فیلمی‌ را به‌ سفارش‌ یونسكو بنام‌ «سفر قندهار» بروی‌ اكران‌ آورد. امپریالیست‌های‌ غربی‌ نیز به‌ پاس‌ این‌ خوش‌ خدمتی‌ طی‌ یكی‌ از صدها فستیوال‌ فیلم‌ به‌ او جایزه‌ دادند كه‌ البته‌ ایشان‌ «سخاوتمندانه‌» حاضر به‌ قبول‌ نبودند و اصرار داشتند كه‌ پاداش‌ او حل‌ مشكل‌ «زنان‌» افغانستان‌ است‌!!!

«سفر قندهار» حكایت‌ مشاهدات‌ دختر خانمی‌ افغانستانی‌ است‌ كه‌ در كانادا زندگی‌ می‌كند و برای‌ نجات‌ خواهرش‌ كه‌ در كابل‌ باقی‌ مانده‌ است‌، از ایران‌ باصطلاح‌ غیر قانونی‌ وارد افغانستان‌ می‌شود و دست‌ برقضا دختر خانم‌ راوی‌ فیلم‌ مخملباف‌ ژورنالیست‌ هم‌ هست‌.

مخملباف‌ برای‌ دادن‌ تصویری‌ ذلیل‌ و تحقیرآمیز از مردم‌ افغانستان‌ در این‌ فیلم‌ سنگ‌ تمام‌ گذاشته‌ است‌. تصویری‌ كه‌ همخوانی‌ با كارزار تجاوز امپریالیست‌ها به‌ افغانستان‌ را دارد. در سراسر فیلم‌ مردم‌ افغانستان‌ مردمی‌ حقیر و ناتوان‌ و بی‌هویت‌ هستند تا جایی‌ كه‌ بیننده‌ احساس‌ كند كه‌ چقدر عادی‌ است‌ كه‌ یك‌ قدرت‌ خارجی‌ بیاید و اینها را نجات‌ دهد. بی‌جهت‌ نبود كه‌ بوش‌ رییس‌ جمهور امریكا تقاضای‌ یك‌ نسخه‌ از این‌ فیلم‌ را كرد.

نگاهی‌ به‌ صحنه‌های‌ گوناگون‌ و اصلی‌ فیلم‌ بیندازیم‌

.

انتقاد به‌ شیوه‌ جهادی‌ ـ خادی‌ نوین‌

بنابر خبری‌ در «فرنتیرپست‌»، (۱۲ جولای‌ ۲۰۰۰) امانت‌ ننگرهاری‌ یكی‌ از اعضای‌ شورای‌ مركزی‌ گروه‌ جدیدالتأسیس‌ «حزب‌ ملی‌ مبارزین‌ افغانستان‌» اینچنین‌ به‌ «انتقاد» از اسامه‌بن‌لادن‌ پرداخته‌ است‌:

«"اسامه‌ منحیث‌ یك‌ مجاهد باید گام‌هایی‌ برای‌ قطع‌ جنگ‌ و برادركشی‌ در افغانستان‌ بر می‌داشت‌" او همچنین‌ اظهار داشت‌ كه‌: "مردم‌ بیگناه‌ در افغانستان‌ كشته‌ می‌شوند اما اسامه‌بن‌لادن‌ در این‌ مورد سكوت‌ اختیار نموده‌ است‌."»

اما این‌ «انتقاد» نیست‌ آقای‌ امانت‌ننگرهاری‌! این‌ را مردم‌ ما می‌گویند چاپلوسی‌ و تبسم‌ مقابل‌ آن‌ دوست‌ دیرین‌ تمام‌ بنیادگرایان‌ خاین‌ و جانی‌ وطن‌ ما و باداران‌ شان‌؛ این‌ نوع‌ «انتقاد» همان‌ چیزیست‌ كه‌ آدمكشان‌ جهادی‌ و طالبی‌ هر دو خواستار آنند: اول‌ آنان‌ را «مجاهد» به‌ معنای‌ مثبت‌ كلمه‌، بخوان‌ و بعد هرگونه‌ و هر قدر انتقاد بر آنان‌ بالای‌ چشم‌! این‌ همان‌ نوع‌ «انتقاد»هاست‌ كه‌ حتی‌ دلالان‌ قلمی‌ جلادان‌ جهادی‌ و طالبی‌ نظیر داكتراكرم‌عثمان‌ و رهنوردزریاب‌ و نبی‌مصداق‌ و اسحق‌ نگارگر (نرشیر) و... هم‌ از اشاره‌ به‌ آنها بر «رهبران‌» خود دریغ‌ نمی‌ورزند و «رهبران‌» نیز با ناز و كرشمه‌ فراوان‌ آنها را می‌پذیرند و این‌ بازی‌ نفرت‌انگیز بین‌ دو طرف‌ ادامه‌ می‌یابد.

از پدر خوانده‌ نصیراله‌بابر راجع‌ به‌ طالبان

نصیراله‌بابر وزیر داخله‌ دوران‌ بی‌نظیربوتو در مصاحبه‌ای‌ با «ویكندپست‌» مورخ‌ ۳۰ جولای‌ ۲۰۰۰ گفت‌:

«در ۱۹۹۶ زمانی‌ كه‌ دیدیم‌ رهبران‌ جهادی‌ افغانستان‌ فاقد درایت‌ لازم‌ جهت‌ استقرار صلح‌ و امنیت‌ در افغانستان‌ اند، ما افغان‌ها را در ایجاد زیربنای‌ اقتصادی‌ شان‌ كمك‌ كردیم‌. هیچكس‌ نمی‌تواند منكر شود كه‌ طالبان‌ در افغانستان‌ صلح‌ آورده‌ اند و در زمام‌ حكومت‌ ما به‌ آنان‌ كمك‌ كردیم‌. ما در مناطق‌ تحت‌ كنترول‌ آنان‌، علاوه‌ بر ایجاد سیستم‌ بانكی‌ و احداث‌ راه‌ها، مخابرات‌ را تأمین‌ كردیم‌.