در جستجوی‌ «خلافت‌» و «طهارت‌»

با توجه‌ به‌ كودتای‌ نافرجام‌ به‌ سركردگی‌ «امیرالمومنین‌» جنرال‌ ظهیرعباسی‌، احمدبشیر نویسنده‌ معروف‌ پاكستانی‌، در مقاله‌ایكه‌ در «فرنتیرپست‌»، (۳۰ نوامبر ۱۹۹۵) به‌ چاپ‌ رسیده‌ مروری‌ دارد بر تشكل‌های‌ رنگارنگ‌ دینی‌ پاكستان‌ كه‌ ترجمه‌ خلاصه‌ای‌ از آن‌ را درینجا می‌آوریم‌. وی‌ در مقاله‌ دیگرش‌ به‌ جوانبی‌ از كودتای‌ مذكور اشاره‌ دارد كه‌ آن‌ را در شماره‌ بعدی‌ تقدیم‌ خواهیم‌ كرد. «پیام‌ زن‌»

انفجار سفارت‌ مصر در پاكستان‌ را نباید همچون‌ یك‌ رویداد مجزا و تصادفی‌ بررسی‌ نمود. حادثه‌ی‌ مذكور كار یك‌ گروه‌ اسلامی‌ مصر بود و سایر «جنگجویان‌ مقدس‌» بنیادگرا نیز مسئولیت‌ آن‌ را پذیرفتند زیرا آنان‌ دارای‌ مرام‌ و هدفی‌ اند كه‌ معتقد به‌ حقانیت‌ آن‌ می‌باشند. بناً بنظر نمیرسد كه‌ تروریزم‌ مقدس‌ در سراسر جهان‌ خاتمه‌ یابد.

(....) بمبی‌ با این‌ اندازه‌ و ظرفیت‌ را نه‌ از سبزی‌ مندوی‌ می‌توان‌ بدست‌ آورد و نه‌ در دره‌ آدم‌خیل‌ تولید شده‌ میتواند. پس‌ این‌ بمب‌ از كجا آمده‌ است‌؟ از مصر یا سودان‌، الجزایر یا لبنان‌ و... مناطقی‌ كه‌ جنگجویان‌ اسلامی‌ دارای‌ لابراتوار، مواد كیمیاوی‌ و دانشمند اند؟ (....) بمب‌ باید از راه‌ دریایی‌ و یا هم‌ هوایی‌ انتقال‌ داده‌ شده‌ باشد. چگونه‌ حاملان‌ آن‌، مقامات‌ امنیتی‌ راه‌های‌ دریایی‌ و میدان‌ هوایی‌ را فریب‌ داده‌اند (...) و از پوسته‌های‌ بازرسی‌ اسلام‌آباد چگونه‌ فرار كرده‌اند؟ آیا انفجار مذكور تنها كار اعراب‌ بوده‌ و یا بنیادگرایان‌ اسلامی‌ پاكستان‌ نیز در طرح‌ آن‌ سهیم‌ بوده‌اند؟ (....)

«اخوان‌ خاین‌ و تازه‌ترین‌ نمایشات‌ «صلح‌‌

باز عده‌ای‌ از مالكان‌ باندهای‌ میهنفروش‌ بنیادگرا و شركا به‌ مقتضای‌ منافع‌ شان‌، بدنبال‌ سراب‌ اتحادِ «قیادی‌»های‌ مزدور شان‌ به‌ تگ‌ و دو افتیده‌اند تا این‌ جنایتكاران‌ را در یك‌ آخور بسته‌ و به‌ این‌ ترتیب‌ دولتی‌ مطلوب‌ را كه‌ بتواند منافع‌ همه‌ی‌ شان‌ را با «آرامش‌» و بطور همزمان‌ تامین‌ نماید، بمیان‌ آورند. اگر مداخله‌ در افغانستان‌ و توهین‌ ملت‌ ما است‌ همین‌ است‌ كه‌ از پاكستان‌ و ایران‌ می‌بینیم‌. این‌ دو دولت‌ ارتجاعی‌ از خاینان‌ و جنایتكارانی‌ مشهور مثل‌ گلبدین‌، دوستم‌، لفرایی‌ وغیره‌ بعنوان‌ «اشخاص‌ مهم‌» و «رهبران‌ افغانستان‌» استقبال‌ می‌كنند تا سلطه‌ی‌ پر خون‌ و خیانت‌ آنان‌ را بر ملت‌ زجردیده‌ی‌ ما تداوم‌ بخشند.

ولی‌ نیاز كشور خرابه‌ شده‌ و مردم‌ در خون‌ تپیده‌ی‌ ما چیست‌؟ آیا نبودن‌ دولت‌ آن‌ خلاء تعیین‌ كننده‌ است‌ كه‌ باید از میان‌ برداشته‌ بود؟ خیر. مسئله‌ این‌ نیست‌. مسئله‌ مردم‌ ما اینست‌ كه‌ چگونه‌ دولتی‌ و با چه‌ تركیبی‌ باید جای‌ ملوك‌الطوایفی‌ خونریز كنونی‌ را بگیرد. پس‌ اگر خاینان‌ حاكم‌ احیاناً به‌ توافقی‌ برسند و دولتی‌ بسازند، نان‌ و سرپناه‌ و آزادی‌ به‌ ارمغان‌ نیاورده‌ و آلام‌ جانسوز مردم‌ ما هرگز پایان‌ نخواهد گرفت‌ بلكه‌ برعكس‌ جنایات‌ سخت‌تر و تازه‌ای‌ را از سوی‌ جلادانی‌ متحد، تجربه‌ خواهند كرد. با آنهمه‌ خون‌ و جنایتی‌ كه‌ از گرگان‌ متفرق‌ اخوانی‌ و زخم‌ خورده‌ از یكدیگر شان‌ دیده‌ایم‌، می‌توان‌ حدس‌ زد كه‌ وقتی‌ اینها ماشین‌ خیانت‌ و تبهكاری‌ و بی‌ ناموسی‌ را «برادرانه‌» و مشتركاً به‌ حركت‌ درآوردند، روزگار افغانستان‌ و ملت‌ ما چه‌ خواهد شد.

«كچری‌ قروتی‌ بو گرفته‌ بنام‌ «شورای‌ دموكراسی‌ برای‌ افغانستان

خواهران‌ گرامی‌ و مبارز جمعیت‌ انقلابی‌ زنان‌ افغانستان‌
بعد از تقدیم‌ سلام‌ باید یادآور شوم‌ كه‌ مردم‌ ما به‌ حقانیت‌ و درستی‌ مبارزه‌ شما در راه‌ دموكراسی‌ و بر ضد بنیادگرایان‌ درین‌ شرایط‌ باور داشته‌ و مطمئن‌ اند كه‌ آخرالامر پیروزی‌ از آن‌ شما و سایر نیروهایی‌ خواهد بود كه‌ با تكیه‌ به‌ توده‌ها و قاطعیت‌ علیه‌ اخوان‌ و باداران‌ بین‌ المللی‌ شان‌ میرزمند.
مجله‌ وزین‌ «پیام‌ زن‌» كه‌ در هر خانه‌ دست‌ بدست‌ می‌گردد همیشه‌ دارای‌ مطالب‌ ارزنده‌ی‌ افشاگرانه‌ بوده‌ و مسایل‌ حاد سیاسی‌ كشور در آن‌ انعكاس‌ می‌یابند. مدتی‌ پیش‌ دو سه‌ نشریه‌ چاپ‌ آلمان‌ بدستم‌ رسید كه‌ چون‌ ناشران‌ آنها خود را علناً دستیاران‌ اخوان‌ نخوانده‌ بلكه‌ با تكان‌ دادن‌ پرچم‌ «دموكراسی‌» به‌ پیشواز آنان‌ می‌روند، خواستم‌ تبصره‌ای‌ بر هر یك‌ نوشته‌ و برایتان‌ ارسال‌ كنم‌ كه‌ شاید قابل‌ نشر باشد. فعلاً یادداشت‌ بر «فریاد» از به‌ اصطلاح‌ «شورای‌ دموكراسی‌ برای‌ افغانستان‌» را تقدیم‌ میكنم‌. نادیه‌عزیزی‌ - كابل‌

پاسخی‌ به‌ «هفته‌ نامه‌ كابل‌» خادی‌ - جهادی

طوریكه‌ در شماره‌ پیشتر متذكر شده‌ بودیم‌ خوانندگان‌ زیادی‌ احساس‌ انزجار شان‌ را نسبت‌ به‌ دشنامهای‌ كثیف‌ لطیف‌پدرام‌ خادی‌ («و آن‌ جماعت‌ قوادان‌»، هفته‌ نامه‌ كابل‌، ۱۳ جوزای‌ ۱۳۷۳) طی‌ نوشته‌ هایی‌ بیان‌ و برای‌ ما ارسال‌ داشته‌اند كه‌ اینك‌ یكی‌ دیگر از آنها را بقلم‌ خواننده‌ی‌ ارجمند ما حیدر از اسلام‌آباد به‌ نشر می‌رسانیم‌. «پیام‌ زن‌»


«هفته‌ نامه‌ كابل‌» لته‌ چخین‌ خادیهای‌ جهادی‌ شده‌ در شماره‌ ۷۹ برای‌ پاك‌ كردن‌ خون‌ و آثار جنایت‌ از چنگ‌ و دندان‌ فاشیستهای‌ دینی‌ با بكاربرد كلماتی‌ درخور خودش‌، می‌نالد كه‌ «پیام‌ زن‌» «رهبران‌ جهادی‌» و «مسئولان‌» هفته‌ نامه‌ را ناسزا می‌گوید.

ناله‌های‌ لچكانه‌ ملیشه‌های‌ شعری‌ - ادبی‌ بجاست‌. «پیام‌ زن‌» سخت‌ صاحبان‌ شما را میكوبد. زیرا، «پیام‌ زن‌» پیام‌ آن‌ «عاجزه‌»هایی‌ نیست‌ كه‌ وسیله‌ای‌ در دست‌ امیران‌ جهادی‌ و شیئی‌ برای‌ استفاده‌ی‌ مسئولان‌ «هفته‌ نامه‌ كابل‌» گردد. «پیام‌ زن‌» صدای‌ رسای‌ آن‌ زنان‌ انقلابی‌ است‌ كه‌ در دفاع‌ از مردم‌ خود با خون‌ شهیدان‌ سوگند یاد كرده‌اند. «پیام‌ زن‌» نه‌ تنها جنایات‌ جهادی‌ را افشا می‌سازد بلكه‌ برای‌ مردم‌ آگاهی‌ سیاسی‌ می‌دهد تا بخاطر نابودی‌ اربابان‌ نیم‌ مرده‌ (خلقی‌ - پرچمی‌) و یا اربابان‌ هار شاخ‌ بشاخ‌ بنیادگرای‌ شما قیام‌ كنند.

انفلاق‌ جهادی‌ در حباب‌ «شخصیت‌» اسماعیل‌ خان‌!

اسماعیل‌ والی‌ هرات‌ از آن‌ صدها «شخصیت‌»ایست‌ كه‌ با یك‌ پف‌ «ستر جنرال‌»، «امیر»، «رهبر» وغیره‌ می‌شوند و با خلاندن‌ یك‌ نوك‌ سنجاق‌ دوباره‌ شُفتُر. و دلالان‌ مطبوعاتی‌ «دولت‌» هم‌ هنگامی‌ كه‌ این‌ پوقانه‌ها تا حد «ستر جنرال‌» و «امیر» باد میشوند به‌ وجد آمده‌ و خاك‌ پای‌ شان‌ را می‌بوسند اما با تركیدن‌ «قهرمانان‌» بادی‌ ناگهان‌ از آن‌ان‌ روی‌ برگردانده‌، «تورن‌» خطاب‌ شان‌ میكنند و تا می‌توانند دامن‌ آنان‌ را بالا میگیرند. بدون‌ توجه‌ به‌ اینكه‌ اینكار در واقع‌ به‌ مفهوم‌ بالا كردن‌ دامن‌ تمام‌ مالكان‌ بنیادگرایشان‌ است‌. دلالان‌ مطبوعاتی‌ جهادی‌ نمیدانند كه‌ هیچكدام‌ از پوقانه‌های‌ «جهادی‌»، دیروز هم‌ شخصیتی‌ نبوده‌اند كه‌ امروز ضمن‌ دعوای‌ رسوای‌ خانوادگی‌ و با تورن‌ نامیدن‌ و «افشا» شدن‌ به‌ شیوه‌ی‌ جهادی‌، بی‌ شخصیت‌ گردد. از نوچه‌ لعبتكان‌ مطبوعات‌ جهادی‌ كه‌ با تحقیر اسماعیل‌ در شماره‌ ۸۸، ۵ میزان‌ ۱۳۷۴ «هفته‌ نامه‌ كابل‌» میخواهد لطف‌ صاحبان‌ «قیادیش‌» را به‌ خود جلب‌ كند فردی‌ بنام‌ ضیا رفعت‌ است‌. او و سایر مزدوركان‌ قلمی‌ شاید از یاد میبرند كه‌ با چنین‌ عملی‌ قبل‌ از همه‌ حجاب‌ نازك‌ روی‌ خود شان‌ را میدرند كه‌ چگونه‌ تا پریروز پستی‌ قلمزن‌ بودن‌ در رژیم‌های‌ پرچمی‌ و خلقی‌ را افتخار می‌دانستند؛ دیروز با ورود تبهكاران‌ بنیادگرا به‌ كابل‌ خود را زیر پای‌ آنان‌ انداختند و قهرمان‌ شان‌ كسانی‌ مثل‌ «ستر جنرال‌ امیر محمد اسماعیل‌ خان‌» محسوب‌ میشد ولی‌ كه‌ امروز بر او تف‌ میكنند و فردا هم‌ اگر سیاه‌بختی‌ مردم‌ ما تكرار شود، این‌ آرایشگران‌ دژخیم‌، بی‌ عارتر از آنند كه‌ به‌ همان‌ شیران‌ برفی‌ نظیر اسماعیل‌خان‌ها، مجدداً و استفراغ‌آورتر از امروز دم‌ تكان‌ ندهند.