کی، چگونه و با چی نام به کاگ‌ب در افغانستان خدمت کرد؟

«کاگ‌ب در افغانستان» نام یک رساله پژوهشی و اکادمیک است که تحت نظر هشت پروفیسور از پوهنتون‌های مختلف امریکا و توسط مرکز جهانی ویدرو ولسن، برای دانشمندان تهیه و به چاپ رسیده است. این رساله تحقیقی بر مبنای یاداشت‌ها، اسناد و مدارکی که توسط واسیلی میتروخین یک کارمند ارشد اسبق کاگ‌ب که مسوولیت آرشیف و نگهداری اسناد را در مرکز گاگ‌ب در مسکو به عهده داشته، تهیه شده است. واسیلی میتروخین در سال ۱۹۹۲ با شش بکس اسناد محرم کاگ‌ب به لندن پناهنده شد و در سال ۱۹۹۹ کتابی را هم تحت عنوان «شمشیر و سپر: آرشیف میتروخین و تاریخ محرمانه کاگ‌ب» به چاپ رساند. لازم به تذکر است که آقای میتروخین در زمان فعالیتش در کاگ‌ب نیز یک کاپی از اسناد و معلومات‌های محرم را به سازمان‌های استخباراتی غربی می‌فرستاده که این مطلب را خود در کتابش اعتراف کرده است.


اجنت‌های کاگ‌ب

رازهای افشا نشده‌ای را می‌توان در مورد عملکرد کاگ‌ب و اجنت‌های داخلی آن در افغانستان، از لابلای اوراق رساله «کاگ‌ب در افغانستان» بدست آورد. در این رساله آمده است که هر چند اتحاد شوروی سابق مدت‌ها قبل از وقوع کودتای سردار داوود در سال ۱۹۷۳ و کودتای خونین خلق‌ـ‌ پرچم در سال ۱۹۷۸، آگاهی داشته است ولی هیچ گونه نقش فعال را در این کودتاها نداشته است. همچنان به آغاز فعالیت کاگ‌ب در افغانستان از سال‌های قبل اشاره شده و از تماس و همکاری وزیران محمد داوود با کاگ‌ب پرده برداشته شده است. کاگ‌ب همانند سایر سازمان‌های استخباراتی کشورهای قدرتمند دنیا از دو شیوهءِ فعالیت استخباراتی در افغانستان استفاده کرده است. اول این که تقریباً تمامی فعالیت‌های‌اش را از یک مرکز استخباراتی که در داخل سفارت شوروی سابق در کابل موجود بوده و «اقامتگاه» نامیده می‌شده است، انسجام و تحقق داده است. ثانیاً، استفاده از نماینده‌های کاگ‌ب، چه داخلی و چه هم شهروندان شوروی سابق که زیر نام مشاور تقریباً در همه ارگان‌های مهم دولتی موجود بوده و در بسا موارد مستقیم با مسکو در ارتباط بوده اند، می‌باشد. بدون شک که اجنت‌های داخلی کاگ‌ب نقش مهم و اساسی را در افغانستان بازی کرده اند و کاگ‌ب هم از هیچ گونه فداکاری در مقابل شان دریغ نکرده است. خوشبختانه اسناد آقای میتروخین تعدادی از این اجنت‌های افغانی کاگ‌ب را با نام‌های رمزی شان افشا کرده است.

یکی از نخستین کسانی که در خدمت کا‌گ‌ب در افغانستان استخدام شده است نورمحمدتره‌کی است. تره‌کی با کود نام «نور» در سال ۱۹۵۱ در خدمت کاگ‌ب در آمده است و در جریان فعالیت‌هایش در کاگ‌ب با آقایان ساگادیف، کوزلوف، فیدوسیف، سپییریدونف، کوسترومین و پیتروف در ارتباط بوده است. تره‌کی در جریان فعالیتش توانسته است چندین اجنت تازه «افغانی» را به کاگ‌ب معرفی کند. کاگ‌ب هر چند گاه به تره‌کی به شکل بسیار مخفی آن که حتی دوستان نزدیک تره‌کی هم نمی‌توانسته اند، آگاه شوند پول می‌پرداخته است. از سال ۱۹۵۱ تا وقوع کودتای خلق و پرچم، هر چند بار در یک سال، مبلغ پنجاه هزار افغانی، در داخل یک موتر که معمولاً ملاقات‌های تره‌کی با کاگ‌ب صورت می‌گرفته، به تره‌کی پرداخته شده است. بعد از کودتای ۷ ثور ۱۳۵۷ نام رمزی تره‌کی به «دیدوف» تغییر یافته است.

ببرک‌کارمل با نام رمزی «مارید» با کاگ‌ب فعالیت می‌کرده است. کارمل که همیشه در رقابت حزبی با تره‌کی قرار داشته و همیشه فکر می‌کرده است که تره‌کی در نزد کاگ‌ب نسبت به او مهم‌تر و نزیک‌تر است. «مارید» به کرات از تره‌کی به کاگ‌ب شکایت کرده و خواهان برکناری تره‌کی از رهبری حزب خلق شده است. به طور مثال بارها گفته است که او ( کارمل) یگانه کمونست واقعی در افغانستان است و تره‌کی را با قاطعیت به رشوت خوری و ارتباط با امریکایی‌ها متهم کرده است. همچنان ادعا کرده است که تره‌کی چار صد هزار افغانی در پشتنی بانک ذخیره کرده است. کاگ‌ب ذیرکانه اختلافات بین کارمل و تره‌کی و دیگر اجنت‌های هوادار شان را دامن زده و با تمامی اجنت‌های که به خلق و یا پرچم وابسته بوده اند، ماهرانه و جداگانه تماس‌هایش را حفظ کرده است. طبعاً، یکی از شگردهای سازمان‌های استخباراتی بزرگ دنیا ایجاد تفرقه و معامله جداگانه با اجنت‌های بومی شان می‌باشد که امروز هم از سیا تا میت (سازمان استخباراتی ترکیه) همه از این روش معمول در افغانستان پیروی می‌کنند.

اسم‌های افشا شده‌ی تعداد دیگر از اجنت‌های کاگ‌ب که اکثر شان در رده‌های بلند حزب دموکراتیک خلق قرار داشتند، با نام های رمزی شان قرار ذیل است:

حفیظ الله امین با نام رمزی «کازم»
رفیع با کود نام «نیروز»
عبدالقادر با نام رمزی «عثمان»

پس از زندانی شدن قادر و سلطانعلی کشتمند توسط امین، مسوول وقت کاگ‌ب در کابل به تره‌کی و امین اخطار داده است که مرگ قادر و کشتمند معادل با ختم زمامداری شان در افغانستان خواهد بود.

محمود بریالی با کود نام «شیر»
عبدالصمد اظهر با نام رمزی «فاتخ» و یا «فتح»
شاه محمد دوست با نام رمزی «پیرس»
جیلانی باختری با نام رمزی «رکاس»
دستگیر پنجشیری با کود نام «ریچارد»

در رساله «کاگ‌ب در افغانستان» آمده است که در نخستین روزهای بعد از اشغال افغانستان توسط قشون سرخ شوروی، دستگیر پنجشیری به حضور مشاور ارشد شوروی و ببرک کارمل فرا خوانده شد. کارمل با قهر به پنجشیری گفته است که «ما و رفقای کشور شوروی ترا به مثابه یک رفیق صادق و یک کمونست واقعی قبول کردیم و تو به منافع آن عده از رفقای که با تو در شوروی صحبت کردند، خیانت کردی.» پنجشیری گفت که «من با امین همفکر نبودم و در مورد صحبتی که با رفقای شوروی در مسکو داشتم، من فکر کردم که آن تلاشی برای افشا ساختن احساسات ضد امینی من است که بعد رفقای شوروی به امین اطلاع خواهند داد. اگر نیت واقعی رفقای شوروی را می‌دانستم طور دیگری عمل می‌کردم.» اظهارات آقای پنجشیری نشان می‌دهد که هر چند هستند کسانی که به باداران شان در درازای آن همه خدمت، بی باور اند. ولی متأسفانه که نوکر خارجی بودن جاده یک طرفه‌ای را ماند که در آن تنها و تنها صاحب اصلی جاده یعنی بادار تغییر می‌خورد.

در میان اجنت‌های داخلی کا‌گ‌ب در افغانستان مهم‌ترین شان سیدمحمدگلابزوی بوده که با نام رمزی «مامد» به کاگ‌ب کار می‌کرده است. جریان انتقال گلابزوی، سروری و وطنجار به شوروی در زمان زمامداری امین که زیر نام عملیات «کمان رستم» صورت گر فت، در پنهانی و دقت کامل صورت گرفته است. کاگ‌ب از تمام امکاناتی که برای افراد بسیار مهم استفاده می‌کرد در این عملیات استفاده کرده است. کاگ‌ب از گلابزوی به مثابه یگانه کسی که در راه خدمت به شوروی پابندی به هیچ معیار داخلی ندارد، یاد کرده است. گلابزوی یا «مامد» سابق، تا هنوز توانسته است از اهمیت خاصی در نزد وارثین شوروی سابق برخوردار باشد.

همان طوریکه در اکثر سازمان‌های استخباراتی قدرتمند جهانی معمول است، زمانی که یک اجنت ولو که در هر درجه اهمیتی قرار داشته باشد، بعد از رسیدن به قدرت سیاسی، نظامی و یا دولتی، از اجنت بودن به «منبع معتبر» تبـدیل می‌شود. دقیقاً بعد از کودتای ۱۹۷۸ میلادی اکثریت اجنت‌های دیروزی کاگ‌ب به «منابع معتبر» تبدیل شده اند و نهادهای استخباراتی افغانی تماماً تحت امر و کنترول کاگ‌ب در آمده است.

در رساله «کاگ‌ب در افغانستان» آمده است که کاگ‌ب با افراد و اشخاص معین از قشرهای مختلف طرفدار خط شوروی در افغانستان تماس برقرار کرده است. از این جمله یکی هم آقای اعظم رهنوردزریاب بوده که چند باری زیر نام نویسنده و روشنفکر با کاگ‌ب تماس داشته است. در اوایل اشغال افغانستـان از طرف قشون سرخ، آقای زریاب در یک ملاقات به یک عضو کاگ‌ب گفته است که «به نظر مردم افغانستان این بهتر خواهد بود که قشون شوروی بعد از انجام دادن وظیفه شان و قبل از این که موجودیت شان احساسات ضدیت با شوروی را در بین مردم برانگیزد، افغانستان را ترک گویند. روس‌ها ببرک کارمل را به قدرت رساندند. با در نظر داشت این که او چگونه به قدرت رسید، مردم در کابل می‌گویند که این خوب است که کارمل دوباره به قدرت برگشت. هرچند مثال‌های در این چند سال اخیر وجود دارد و نشان می‌دهد که انسان‌های خوب هم بعضاً رذیلانه و سادیست‌وار جرم کردند، ولی پرچمی‌ها در مجموع انسان‌های نجیب و راستکار اند.»

افشای حقایق تلخ و سیاه سه دهه جنگ و بدبختی در افغانستان که کودتای منحوس ثور آغازگر آن بود، می‌تواند افشاگر چهره‌های پر طاووسی نسل خون و خیانت باشد که هنوز هم با بیشرمی دست از گریبان مردم عذاب دیده مان بر نمی‌دارند. رساله «کاگ‌ب در افغانستان» می‌تواند سند دیگری باشد در دل تاریخ خونین و تاریک سه دهه اخیر کشور مان.


رویکردها:

Mitrokhin, Vasiliy. The KGB in Afghanistan: Cold War International History Project. Ed. Christian F. Ostermann and Odd Arne Westad. Washington D.C. 2002. University of California, Berkeley.