سنگسار آمنه و «سیاست واقعبینانه»

هفته گذشته (۲۳ اپریل ۲۰۰۵) خبر دردناک سنگسار آمنه در ایالت بدخشان افغانستان دررسانه ها منتشر شد. سنگسار یک زن در کشوری که نجات زنان از دست طالبان، بهترین بهانه برای زیر و رو کردن خاکش با بمب و موشک بود؟!

البته «مقامات دولتی» در کابل اظهار تاسف کردند. اما اگر به خبر توجه کنیم می بینیم چنین آمده است: «یک شاهد عینی به خبرنگار خبرگزاری رویتر گفت که این زن به توسط نمایندگان مقامات دولتی و شوهرش از خانه پدر و مادرش به زور بیرون کشانده شده و در پی آن سنگسار شده است.» این یکی«مقامات دولتی»، حاکم بر ایالات یعنی استان ها هستند، متحدان آن یکی «مقامات دولتی» که حاکم بر کابل اند.

چند روز بعد از خبر سنگسار آمنه، در رابطه با درگیری های هرات که ده کشته برجای گذاشت، بی بی سی خبری داد به این مضمون:

«شاهدان عینی می‌گویند که یک تن از سربازان ارتش ملی افغانستان، قصد داشت به یک زن شرکت کننده در جشن های سالگرد ورود مجاهدین به کابل دست درازی کند که با واکنش منفی مردم و مقابله پلیس روبرو شد.»

آیا زنان افغانستان باید ورود مجاهدین به کابل را جشن بگیرند یا عزا، و یک سوال جالب تر: این سرباز دست دراز، متعلق به ارتش «ملی» کابل بود یا ارتش «ملی» ایالتی؟ پاسخ به این سوال معلوم نیست. در افغانستان هم می توان به نام دولت سنگسار کرد و هم می توان به نام دولت اظهار تاسف کرده و خاطرنشان نمود این کار غیر قانونی بود و خاطیان تحت تعقیب قرار خواهند گرفت.

این یا آن گروه هم می توانند این یا آن گوشه ی خبر را تکذیب کنند و گناه را به گردن هم بیندازند و شما هم می توانید بگوئید اوضاع افغانستان در هم و بر هم است و معلوم نیست کی به کی است. به همین جهت این «اتفاقات» می افتد.

برای این که مقاماتی معین، یعنی خلیل زاد و کرزی در دولت کابل بنشینند، اول از همه حق زن افغانی را زیر پا حسابی له کردند و با مقامات معین دیگری یعنی جنگ سالاران و بنیادگرایان که زن ها را سنگسار می کنند، ائتلاف کردند و آن ها را در دولت ایالات یعنی بر سر جان و مال مردم نشاندند.

نطفه این جنایت یعنی سنگسار آمنه آن روز که این ائتلاف صورت گرفت بسته شد. چنانکه نطفه قتل عام همه دستاوردهای زن افغانی تا دهه هفتاد و هشتاد، در همان دهه هشتاد بسته شد، وقتی که مدعیان امروزی آزادی زن افغانی، طالبان و سایر مجاهدین و جنگ سالاران را به عنوان «جنگجویان آزادی Freedom Fighters» خلق کرده و به زن افغانی تقدیم کردند.

همه این ها البته «رال پلتیک Real Politic» است و نشانه «سیاست واقع بینانه». و قربانی مقدم رال پلتیک همیشه زن است. چون رال پلتیک در جهان مردسالار، ناگزیر است از «رمانتیسیسم» زنانه فاصله بگیرد و مرد سالار بماند. یعنی رال پلتیک اکنون دارد یک ائتلاف تبهكارانه دیگر را سازمان میدهد که از جمله با لگد مال کردن حق آمنه و زن افغانی راه خود را به جلو می گشاید. و همین رال پلتیک به شما حکم می کند با این واقعیت کنار بیایید. اگر سیاست مدارید، برای این که به شما اجازه دهند به بازی بزرگ وارد شوید و «منزوی» نشوید، به حاشیه رانده نشوید، اگر روشنفکرید... این که دیگر معلوم است. روشنفکر کنفورمیست یعنی هم جهت باد، حاضر است جذام بگیرد اما گرفتار انزوا نشود و گمنام نماند.

توجه داشته باشید ما در شرایطی به سر می بریم که نیروی مقاومت زنان و جنبش جدایی دین از دولت، یکی از پرتوان ترین نیروها در مقاومت و مبارزه با رژیم مذهبی حاکم بر ایران است و سوار شدن بر آن بزرگ ترین آرزوی موج سواران. اگر در چنین شرایطی موج سواران دست ائتلاف به سوی آخوند دراز می کنند و برای تشکیل حکومت سکولار فتوای شرعی می گیرند، وقتی که بر قدرت سوار شوند، برای محکم کردن جای پا خود، از جمله در رابطه با مشکلاتی که در کشور همسایه، و کشورهای همسایه دارند، تا کجا در مصالحه بر سر حقوق زنان پیش خواهند رفت؟ می بینیم فاجعه ای که بر زن افغانی و عراقی رفت، خیلی هم با ما بیگانه نیست.

اما یک نکته: امریکا یک دولت خارجی است، رضا پهلوی از دستگاه سلطنت می آید که علیرغم کشمکش با روحانیت همیشه در ائتلاف با آن بر ایران حکومت کرده است، مایکل لدین روزنامه نگار و نویسنده ای است که هیچ ناراحت نیست که وابسته به دستگاه قدرت است و افتخار هم می کند که روزنامه نگار دولت است، آیت الله حائری که فتوا صادر کرده، خودش آخوند است. بنابراین جمع شدن شان دور هم و تهیه تراکت و پلاکارد از فتوا و شرعی کردن حکومت سکیولار توسط آن ها چیز غیر منتظره ای نیست.

این ها و انبوه خبرهای وحشتناک دیگری که برای حمله به حقوق زنان بویژه در دوره دوم ریاست جمهوری بوش می رسد، غیر منتظره نیست. نام این ها که بر کاخ سفید حکومت می کنند، نو محافظه کاراست و آن ها در ائتلاف نزدیک با مسیحیان بنیادگرا قرار دارند و همه می دانند آن ها دارند چه می کنند و همه آن ها را می شناسند. این ها در بنیادگرایی ایدئولوژیک و سوء استفاده از مذهب برای فریب دادن و گمراه کردن مردم و سوار شدن بر دوش ملت به کمک مذهب، دست کمی از خمینی و یارانش ندارند.

بنابراین همه آ ن ها به «رال پلتیک» روی آورده اند. و رال پلتیک و «واقع بینی» حکم می کند که «رمانتیسیسم» زنانه را کنار بگذارند و با طالبان یا بهتر بگوئیم شورای نگهبان خودشان- یعنی شرکت های بزرگی که مخارج انتخابات ها را تامین می کنند- ائتلاف کنند.

...

و درست به خاطر مزایای عظیم این نوع سیاست ها برای حامیان نامزدهای انتخاباتی یعنی صاحبان شرکت های بزرگ و سهامداران عمده و سرمایه داران بزرگ است که آن ها طرفدار ایدئولوژی های قرون وسطایی و مسیحیان دوباره حیات یافته شده اند.

آمنه فقط قربانی جنگ سالاران وحشی قرون وسطایی نیست، او قربانی همان سیاست قدرت است كه قربانی كردن حقوق زنان را در همه جا از بدخشان تا واشنگتن به «رال پلتیك» در نظم نوین جهانی تبدیل كرده است.