چند مطلب مختصر

حساب‌های‌ بانكی‌ طالبان‌ بسته‌ می‌شود و حساب‌های‌ بانكی‌ جنایت‌سالاران‌ بازتر!

اعلام‌ شد كه‌ پلیس‌ بین‌المللی‌ حساب‌های‌ بانكی‌ شماری‌ از بازرگانان‌ و شركت‌های‌ تجاری‌ افغانستان‌ را به‌ اتهام‌ همكاری‌ با طالبان‌ مسدود كرده‌ است‌. مقدار دارایی‌های‌ انتقال‌ یافته‌ به‌ بانك‌های‌ خارجی‌ به‌ ملیون‌ها دالر می‌رسد. به‌ گفته‌ مقامات‌ مذكور قسمت‌ عمده‌ این‌ پول‌ به‌ مردم‌ افغانستان‌ تعلق‌ دارد و در این‌ ارتباط‌ تنها از عبدالباری‌ یك‌ تاجر افغان‌ نام‌ گرفته‌ شده‌ است‌.

ولی‌ پلیس‌ بین‌المللی‌ می‌داند و نمی‌گوید كه‌ پول‌های‌ طالبان‌ در مقابل‌ پول‌هایی‌ كه‌ سركردگان‌ خاین‌ «ائتلاف‌ شمال‌» از دارایی‌ عامه‌ افغانستان‌ زده‌ اند، قطره‌ مقابل‌ دریا است‌. پلیس‌ بین‌المللی‌ با انتشار این‌ خبر بازهم‌ بر چشم‌ مردم‌ ما خاك‌ می‌زند تا بلیون‌ها دالری‌ را كه‌ ربانی‌، قانونی‌، عبداله‌، فهیم‌، خاندان‌ مسعود، سیاف‌، محسنی‌، انوری‌، دوستم‌ و... چپاول‌ كرده‌ اند نبینند یا از یاد ببرند. تا زمانی‌ كه‌ جنایت‌سالاران‌ فوق‌ و دلالان‌ شان‌ سلب‌ مالكیت‌ نشده‌ و به‌ محاكمه‌ كشانده‌ نشوند، نه‌ ارتكاب‌ بی‌ناموسی‌ها از بین‌ خواهد رفت‌، نه‌ فقر وحشتناك‌ مردم‌، نه‌ تجارت‌ هروئین‌ و نه‌ زورگویی‌ و غصب‌ مقامات‌ حكومتی‌ توسط‌ این‌ خاینان‌ ملی‌.

مسدود كردن‌ حساب‌های‌ بانكی‌ طالبان‌ بسیار خوب‌ است‌، اما اساسی‌تر و بهتر از آن‌ بستن‌ بلیون‌ها دالر دارایی‌ جنایت‌سالاران‌ جهادی‌ و نیز بقایای‌ پوشالیانی‌ است‌ كه‌ هم‌ اكنون‌ با بیشرمی‌ و تبختر بر چوكی‌های‌ پارلمان‌ و سفارت‌ و وزارت‌ و ولایت‌ تكیه‌ زده‌ اند.

* * *

در آنجا هیچكس‌ نبود

به‌ تقلید از افریقای‌ جنوبی‌، كنفرانس‌ سه‌ روزه‌ حقیقت‌یابی‌ و مصالحه‌ در ماه‌ دسامبر ۲۰۰۵ با طرح‌ ایجاد یك‌ كمیسیون‌ مستقل‌ به‌ منظور رسیدگی‌ به‌ جنایات‌ جنگی‌ در افغانستان‌ پایان‌ یافت‌.

این‌ ادامه‌ همان‌ عوامفریبی‌ها با ظاهر گیرای‌ «محاكمه‌ جنایتكاران‌ جنگی‌» و ادامه‌ شعبده‌بازی‌ها زیر نام‌ «كمیسیون‌ سازی‌» است‌.

در مورد دروغ‌، مسخره‌ و ساختگی‌بودن‌ كنفرانس‌ مذكور همین‌ كافی‌ كه‌ در روز پایانی‌ آن‌ یكی‌ از جنایتكاران‌ شاخدار جنگی‌ ـ داكتر عبداله‌ ـ نیز دعوت‌ شده‌ بود تا سخنرانی‌ بفرماید! و او هم‌ گویی‌ در هر تبهكاری‌ دست‌ داشته‌ غیر از قتل‌عام‌ها و بی‌ناموسی‌ها و چپاول‌های‌ چنگیزی‌ در پنج‌ سال‌ امارت‌ خون‌ و خیانت‌ شان‌، خونسرد و با اكت‌های‌ معمولش‌ سخن‌ گفت‌ و حضار همچون‌ گدی‌گك‌ها برایش‌ كف‌ زدند!

افسوس‌، افسوس‌ كه‌ هیچ‌ مرد و زن‌ دلاور و با وجدانی‌ در آنجا نبود كه‌ وقتی‌ سر و كله‌ی‌ جنایتكار آراسته‌ و نكتایی‌پوش‌ در ستیژ پیدا شد، برخاسته‌ برویش‌ تف‌ انداخته‌ و فریاد زند كه‌ این‌ خاین‌ با دست‌های‌ خون‌آلود و به‌ مثابه‌ یكی‌ از سركردگان‌ جنایتكاران‌ جنگی‌ حق‌ ندارد در آنجا حضور یابد.

اگر به‌ عبداله‌ قاتل‌ همان‌ درسی‌ داده‌ می‌شد یا شود كه‌ معلولان‌ به‌ صدیقه‌ خانم‌ بلخی‌ دادند، شاید این‌ جلادان‌ مذهبی‌ تا حدودی‌ ادب‌ شده‌ و جرئت‌ نتوانند كه‌ در هر گردهمایی‌ با ناز و تفاخر شركت‌ كرده‌ و آن‌ را ملوث‌ و از اعتبار ساقط‌ سازند.

* * *

دروغ پست اعظم سیستانی

به‌ اصطلاح‌ «كاندیدای‌ اكادمیسین‌» اعظم‌سیستانی‌ در سایت‌ خادی‌ ـ جهادی‌ «فردا»، ستایشنامه‌ای‌ درباره‌ داكتر سیماسمر نوشته‌ كه‌ در آن‌ با وقاحت‌ خاص‌ یك‌ «كاندید اكادمیسین‌» دروغی‌ كثیف‌ می‌پراند:

«... در همین‌ هنگام‌ سازمان‌ سیاسی "راوا" از نام‌ و شهرت‌ او استفاده‌ نمود و برخی‌ فعالیت‌های‌ خود را در پناه‌ شهرت‌ و محبوبیت‌ او انجام‌ می‌داد، در حالی‌ كه‌ سیماسمر هیچ‌ رابطة‌ سازمانی‌ با "راوا" (جمعیت‌ انقلابی‌ زنان‌ افغانستان‌) نداشت‌.»

رویك‌ دروغگو سیاه‌!

حتی‌ خود خانم‌ سیماسمر هم‌ با وجود داشتن‌ مشكل‌ بسیار، دوره‌ی‌ «رابطة‌ سازمانی‌»اش‌ با «راوا» را منكر شده‌ نمی‌تواند.

اما ایكاش‌ گپ‌ اعظم‌سیستانی‌ دروغ‌ نمی‌بود و سیما خانم‌ هیچگاه‌ با «راوا» رابطه‌ سازمانی‌ نمی‌داشت‌ تا با پذیرفتن‌ ننگ‌ عضویت‌ در رهبری‌ حزب‌ وحدت‌، اسرار «راوا» را به‌ این‌ حزب‌ خاین‌ و سپس‌ به‌ «جامعه‌ بین‌المللی‌» و خاد فهیم‌ ـ قانونی‌ نمی‌برد. اكادمیسین‌ میهنفروش‌، در آن‌ زمان‌ ستوده‌ی‌ شما چه‌ «شهرت‌ و محبوبیت‌»ی‌ داشت‌ كه‌ «راوا» در آن‌ «پناه‌» بگیرد؟ در آن‌ زمان‌ مینا با سفر به‌ فرانسه‌ و سایر كشورهای‌ اروپا به‌ عنوان‌ نماد مقاومت‌ افغانستان‌ به‌ حد كافی‌ معروف‌ شده‌ بود و اگر این‌ نوع‌ «پناه‌» برای‌ «راوا» واجد اهمیتی‌ می‌بود، آن‌ را داشت‌. ادعای‌ شما بر چه‌ سند و ادعایی‌ استوار است‌؟

واقعیت‌ اینست‌ كه‌ شما و دستگیرپنجشیری‌ و عبدالحق‌علومی‌ و داكتر اكبر زیوری‌ و شركا كه‌ اكنون‌ به‌ جای‌ نجاست‌خوری‌ روس‌ها با نجاست‌خوری‌ جنایتكاران‌ «ائتلاف‌ شمال‌» روزگار می‌گذرانید، باید هم‌ به‌ هر كذب‌ و ریا و خودفروشی‌ توسل‌ جویید تا دل‌ سگان‌ نشسته‌ بر تخت‌ و صاحبان‌ خارجی‌ شان‌ را به‌ دست‌ آرید. و در این‌ میان‌ حمله‌ و لجن‌پاشی‌ بر «راوا» بهترین‌ و سریعترین‌ راه‌ «سفید» نشان‌ دادن‌ تان‌ برای‌ «جامعه‌ بین‌المللی‌» و تبهكاران‌ «ائتلاف‌ شمال‌» به‌ شمار می‌رود.

حق‌ دارید آقای‌ «كاندید اكادیمسین‌»، حمله‌ كنید، فحاشی‌ و دروغگویی‌ كنید و به‌ شیوه‌ اكرم‌عثمان‌ و نرشیرنگارگر علیه‌ «راوا» تنبان‌ بدرید تا مجوزی‌ برای‌ ارتقا در دستگاه‌ پر فساد و خیانت‌ فعلی‌ به‌ دست‌ آرید.

* * *

جاسوسان همه زیر چپن شمایند آقای كرزی!

حامدكرزی‌ گفت‌: «باید متوجه‌ باشیم‌ كه‌ جاسوس‌های‌ خارجی‌ را از اداره‌ افغانستان‌ ریشه‌كن‌ كنیم‌. اگر این‌ كار را نكردیم‌، روی‌ خوبی‌ نخواهیم‌ دید و ملت‌ ما دوباره‌ مزدور و زیر پا خواهد شد. خدمت‌ به‌ استخبارات‌ خارجی‌ بود كه‌ مملكت‌ ما را دربدر كرد.» («بی‌بی‌سی»‌، ۹ جولای‌ ۲۰۰۵)

۱) آقای‌ كرزی‌، تعداد جاسوسان‌ به‌ ده‌ و دوازده‌ تا نمی‌رسد. اداره‌های‌ افغانستان‌ پر از جاسوسان‌ خارجی‌ اند كه‌ عموماً از غرب‌ صادر شده‌ اند. با گرفتاری‌ و عزل‌ دو تن‌ از آنان‌ مسئله‌ حل‌ نمی‌شود. دولت‌ افغانستان‌ از نظر جابجا بودن‌ جاسوسان‌ خارجی‌ در آن‌ به‌ پوستینی‌ به‌ شدت‌ شپش‌ زده‌ می‌ماند كه‌ چاره‌ فقط‌ در سوزاندن‌ آن‌ خواهد بود. و چون‌ این‌ كار انجام‌ نمی‌شود، و تا زمانی‌ كه‌ به‌ حاكمیت‌ جنایت‌سالاران‌ و شركا پایان‌ داده‌ نشده‌، مردم‌ هرگز «روی‌ خوبی‌» نخواهند دید.

۲) جاسوسان‌ هیچ‌ ربطی‌ به‌ ملت‌ اسیر ما ندارند. در دوران جنگ‌ مقاومت‌ هم‌ این‌ «رهبران‌ قیادی‌ جهادی‌» منجمله‌ خلیلی‌، مسعود، قانونی‌، اسماعیل‌، سیاف‌ وغیره‌ بودند كه‌ زیر پای‌ «سی‌آی‌ای‌» و «آی‌اس‌آی‌» می‌لولیدند و با اسلحه‌ و پول‌ و امكانات‌ وسیعی‌ كه‌ در ازای‌ میهنفروشی‌ و مخبری‌ خود دریافت‌ می‌داشتند، بر ملت‌ ستم‌ و رذالت‌ روا می‌داشتند. مزدوران‌ كثیف‌، همین‌ «قیادیان‌ جهادی‌» بودند و ملت‌ ما پامال‌ ستم‌پیشگی‌ و خیانت‌ آنان‌. و از آنجایی‌ كه‌ اینان‌ امروز هم‌ بر خر مراد سوار اند، كشور بلارسیده‌ی‌ ما را بدتر از سگان‌ مسكو، «دربدر» و بدنام‌تر و خوارتر خواهند كرد.

۳) و نیز از گفته‌های‌ كرزی‌ است‌ كه‌: «اگر این‌ افراد در موقف‌ بلند كار می‌كردند، امر كرده‌ام‌ كه‌ نام‌های‌ آنان‌ افشا شود.»

دروغ‌!

افشای‌ نام‌ دو جاسوس‌ كه‌ به‌ قول‌ خود تان‌ در «موقف‌ بلند» هم‌ كار می‌كردند، چه‌ شد؟

خودداری‌ از افشای‌ دو خاین‌ را باید به‌ حساب‌ چندمین‌ دروغ‌ شما به‌ مردم‌ افغانستان‌ و سازش‌ با دشمنان‌ آنان‌ گذاشت‌؟

۴) فرد فرد جاسوسان‌ را در مقام‌های‌ وزیر، والی‌، سفیر، معیین‌، ریاست‌ كمیسیون‌های‌ متعدد و... خوب‌ می‌شناسید آقای‌ كرزی‌. اگر ساخت‌ و پاخت‌ شما با جنایت‌سالاران‌ و شركا نمی‌بود، چپن‌ تان‌ را از روی‌ آنان‌ پس‌ می‌زدید تا مردم‌ ما چهره‌ خاینان‌ مذكور را از پشت‌ سرخی‌ و سفیده‌ی‌ «جامعه‌ مدنی‌»، «حقوق‌ بشر» و «جامعه‌ بین‌المللی‌» می‌دیدند.

شما آمر پلیدترین‌ جاسوسان‌ در تاریخ‌ افغانستان‌ هستید آقای‌ كرزی‌. در غیر آن‌ باید همگی‌ آنان‌ را رسوا نموده‌ و به‌ عنوان‌ خاینان‌ ملی‌ تحویل‌ محكمه‌ای‌ جهانی‌ بدهید چرا كه‌ در افغانستان‌ عدالت‌ وجود ندارد.

* * *

جلالی دروغ گفت، ساخت یا ترسید؟

آقای‌ علی‌احمدجلالی‌ وزیر داخله‌ كابینه‌ كرزی‌ در سپتامبر سال‌ ۲۰۰۵ استعفا داد. او شایعه‌ «اختلاف‌»ش‌ با كرزی‌ را رد كرد و طبعاً با وزیران‌ و والیان‌ و سفیران‌ جنایتكاران‌ در حكومت‌ نیز هیچگونه‌ اختلافی‌ ندارد در غیر آن‌ سال‌ها خوش‌ و بش‌ با آنان‌ را تحمل‌ نتوانسته‌ و آن‌ را لكه‌ای‌ بر شخصیت‌ و اعتبارش‌ می‌دانست‌ كه‌ ندانست‌ و تا آخر از جنایت‌ها و خیانت‌ها و فساد هیچكدام‌ از جنایت‌سالاران‌ پرده‌ برنگرفت‌. او زمانی‌ اعلام‌ داشت‌ كه‌ لیستی‌ از سران‌ حكومت‌ دخیل‌ در قاچاق‌ مواد مخدر را در دست‌ دارد اما با آنكه‌ «نیویارك‌ تایمز» نام‌ عده‌ای‌ از این‌ قاچاقچیان‌ به‌ شمول‌ برادر حامدكرزی‌ را اعلام‌ نمود او پاسِ «قول‌ افغانی‌» و «نان‌ و نمك‌ شدن‌» را به‌ جا آورده‌ و هرگز این‌ لیست‌ را انتشار نداد.

صرفنظر از اینكه‌ در زمان‌ او وزارت‌ داخله‌ و ارگان‌های‌ مربوط‌ از وجود جانیان‌ «ائتلاف‌ شمال‌» پاك‌ نشد، عدم‌ افشای‌ صاحب‌مقامان‌ قاچاقبر در حكومت‌، بدترین‌ دروغ‌ جلالی‌ به‌ مردم‌ و نوعی‌ همدستی‌ او با جنایت‌سالاران‌ می‌باشد. دلیل‌ افشا نساختن‌ لیست‌، نمی‌تواند ترس‌ از جنایت‌سالاران‌ تلقی‌ شود چرا كه‌ او از آدم‌های‌ خاص‌ امریكا بود و تروریست‌های‌ حاكم‌ نه‌ می‌خواستند و نه‌ می‌توانستند به‌ او آسیبی‌ برسانند. پس‌ لیست‌ را در جیب‌زدن‌ هیچ‌ معنی‌ دیگری‌ ندارد جز اینكه‌ تمامی‌ وزیران‌، والیان‌، سفیران‌ و سایر مقامات‌ عالی‌ غیر بنیادگرای‌ دولت‌ گماشتگان‌ امریكا هستند كه‌ بدون‌ اشاره‌ی‌ واشنگتن‌ مجاز نیستند به‌ هیچ‌ اقدامی‌ جدی‌ به‌ نفع‌ مردم‌ و بر ضد جنایت‌سالاران‌ «ائتلاف‌ شمال‌» دست‌ زنند كه‌ دولت‌ امریكا همچون‌ دایه‌ای‌ مهربان‌ آن‌ را در بغل‌ می‌فشارد.

با آنچه‌ گفتیم‌ بد نیست‌ آقای‌ علی ‌احمد جلالی‌ به‌ یاد داشته‌ باشد كه‌ اگر انتخابات‌ آینده‌ ریاست‌ جمهوری‌ پنجاه‌ درصد هم‌ از دستبرد سگان‌ خون‌آشام‌ و بیگانه‌پرست‌ به‌ دور ماند، رویای‌ خوش‌ رئیس‌جمهور شدنش را مردم‌ آشفته‌ خواهند كرد. زیرا در موقعش‌، خاینان‌ ملی‌ را رسماً معرفی‌ ننمود. مردم‌ افغانستان‌ این‌ دروغ‌ و معامله‌گری‌ وی را فراموش‌ نخواهند كرد.

* * *

آقای عنایت اله قاسمی عجله كن!

پاسپورت اول آقای عنایت‌اله که سال تولدش 1973 میباشد
پاسپورت دوم آقای عنایت‌اله که سال تولدش 1969 میباشد
عنایت اله قاسمی وزیر ترانسپورت بیگمان بدبیارترین و بخت برگشته ترین وزیر باید محسوب شود که مخالفانش او را این طور مستند رسوا نمودند. در حالیکه تقریبا تمامی وزیران از اینگونه مرداری ها دارند و باز اگر دستی از غیب برآید تقلب در تاریخ و محل تولد چه که اسناد ارتباط آنان با «واواك»، «آی اس آی»، «سی آی ای» و«موساد»، برملا خواهد شد. ولی مسئله اینست که غیر از امریکا، آقای حامدکرزی هم اجازه نمی دهد اسناد جاسوسی وزیران، سفیران و والیان در معرض دید مردم قرار گیرند.

بختت بسوزد آقای عنایت اله قاسمی. حالا فقط یک راه خوب انتقام داری:

اسناد جاسوسی رقیبانت را در اختیار مطبوعات قرار بده پیش از آنکه همان افراد مدارک دایر بر وابستگی ات به «سی آی ای» را نیز انتشار دهند.

و دو اندرز دوستانه: ۱) می دانیم که حامدکرزی هرکس را برای کابینه در نظر بگیرد به جای توجه به بی‌داغ و بی‌فساد و جاسوس نبودنش از او امتحان انگلیسی می‌گیرد. شما که ماشااله از این امتحان موفق بیرون شده اید لازم نیست قلت سواد فارسی‌ات را با لول دادن کلمات انگلیسی بپوشانی. خوبست فارسیت را کمی تقویت کنی.

۲) بگو که چگونه و یکباره و توسط کی و از کجا و بر اساس چه رشته هایی آورده شدی و به چوکی وزارت نصب شدی؟

افشای این رازها یگانه مثال خدمتت به مردم و افغانستان ـ اگر آن را وطن اولت بدانی ـ خواهد بود.

* * *

حرف و عمل آقای كرزی

حامدكرزی‌ به‌ زبان‌ می‌گوید: «ناكامی‌ در مبارزه‌ با مواد مخدر افغانستان‌ را نابود می‌كند.»

اما در عمل‌ قاچاقبران‌ جنایتكار و جاسوس‌ مواد مخدر را خوش‌ دارد در سمت‌ مشاور رئیس‌ جمهور، وزیر، وكیل‌، سناتور، سفیر، والی‌، قومندان‌، جنرال‌، رئیس‌ و... ببیند.

حامدكرزی‌ «نابودی‌ افغانستان‌» را حس‌ می‌كند اما با عوامل‌ پلید این‌ نابودی‌ سر جنبانده‌ و متحد است‌ طوری‌ كه‌ از افشای‌ هویت‌ حتی‌ دو تا جاسوس‌ از بین‌ صدها جاسوس‌ هم‌ امتناع‌ می‌ورزد.

* * *

جنایت سالاران پیرم قل و عارف نورزی با«سردار کثیرالابعاد»

‍پیرم قل و حسین انوری با احمد شاه مسعود
عارف نوروزی در جریان سفر با مسعود در اروپا

از جنایتکاری ها و بی ناموسی های پیرم قل در«پیام زن» فراوان گزارش به چاپ رسیده بود. اما از جان و جگر بودن این خاین جنایت پیشه با «کثیرالابعاد» و سایر سرتبهکاران «ائتلاف شمال» چندان نمی دانستیم. اینک عکس های چاپ شده در جهادی نامه‌ی «امید» نشریه‌ی جنایتکاران مذهبی و شرکا حاوی صحنه هایی از سفر جنایت سالاران در اروپا، دو روح در یک بدن بودن پیرم قل، حسین انوری، عارف نورزی و شماری دیگر از جلادان نکتایی پوش و پکولی را با «قهرمان» شان نشان می دهند.

* * *

رهنورد و رهین، چلنی و چلوصاف

سایت کابل پریس پرسش و پاسخ زیر را آورده است:

«کابل پریس: رهنورد عزیز! نظرت درباره وزیر اطلاعات و فرهنگ آقای رهین در کابینه جدید چیست و آیا شخص بهتری را سراغ دارید؟

رهنوردزریاب: فکر می کنم وزیر فعلی خراب ترین و بدترین وزیری است که تا کنون داشتیم. اولین وزیر اِین وزارتخانه علامه سلجوقی بود که خدمات زیادی به فرهنگ این کشور کرد. وزارت آخرین وزیر (سیدمخدوم رهین) توهین به فرهنگ این کشور است. در دوره ی او هیچ کاری برای فرهنگ کشور نشده است. بجای وی باید دادفررنگین سپنتا وزیر اطلاعات، فرهنگ و جهانگردی پیشنهاد می شد.»

چلنی به چلوصاف گفت سوراخهایت به گور! اگر وزیر فرهنگ بودن مخدوم رهین توهین به فرهنگ این کشور است و او«خراب ترین و بدترین» وزیر تاریخ کشور به شمار می رود، پس خود آقای رهنوردِ پوشالی و جهادی «خراب ترین و بدترین» معین وزارت اطلاعات و فرهنگ بود و بنا کثیفترین و زشت ترین توهین به فرهنگ کشور اسیر ما صورت گرفته است. زیرا اگر او ذره ای شرم و شرف می داشت کار کردن زیر دست «توهین به فرهنگ این کشور» را نمی پذیرفت. آیا فردی که حقارت و سبکی خودش در حد تفاخر به لقب پوشالی «کارمند شایسته فرهنگ» باشد حق دارد از یک نماد دیگر ارتجاع حرف بزند؟ آیا «متفکر»ی پرچمی بوی که در سفر به هرات چتلی تورن اسماعیل را به رویش مالید، حق دارد از عصاره ی دیگر سازش و خودفروختگی که به علت حاکمیت امریکا بر کشور، وزیر فرهنگ شده، ایراد گیرد؟

از سوی دیگر«کارمند شایسته فرهنگ» نمی داند یا می داند و خود را به جهالت می زند که این دولت وابسته و آلوده شده از وجود بنیادگرایان از تهداب پوسیده است و با پس و پیش کردن وزیران که پیاده هایی بی ارزش در دست «سی آی ای» اند، در چهارچوب نظامی که در یک سرش باند خاینی چون یونس قانونی و در سر دیگرش خاینی قرون وسطایی فكر چون هادی شینواری سینه انداخته اند، هیچ کاری از پیش نمی رود. مخدوم رهین و وزیران دیگر گل یک باغ و سازشکار و نجاست خوار «ائتلاف شمال» اند. باید احمق یا خادی ـ جهادی بود که بین آنان فرق ماهوی قایل شد.

«متفکر» زمانه برای دریافت جواز مسلمانی از جلادان مذهبی حاکم، آنقدر می‌خواهد در لجنزار ارتجاع بنیادگرایی غوطه زند و غوطه زند که خجالت نمی‌کشد «علامه» سلجوقی را خادم فرهنگ ما معرفی نماید. صلاح الدین سلجوقی را شاید بتوان از اولین نطفه گذاران ارتجاع بنیادگرایی در کشور حساب کرد. ولی از آن مهمتر بنابر تاریخ غبار، او از جمله دلالان و دام گستران حکومت جنایت پیشه‌ی هاشم بود که افراد مبارز، پاک نهاد و وطندوست را با هزار و یک حیله و توطئه به همکاری با رژیم های خاین می کشاند.

ننگت باد «متفکر»، این همه وقاحت ننگت باد!

* * *

طبقه متوسط روستایی و«متفكر» خادی - جهادی

چند ماه پیش در برنامه‌ای از رادیو آزادی با شرکت اکرم عثمان، رهنورد زریاب و حسین محمدی (امیدواریم نام درست باشد) و به گردانندگی ظریف نظر، مسئله‌ی داستان نویسی در افغانستان مطرح شد. اما طبق معمول متاسفانه هیچکس از این نویسندگان جهادی زده و خادی زده نپرسید که چرا در برابر سال های جنایت (۷۱ تا ۷۵) سکوت اختیار کردند؟ چرا مقاومت و تیرباران های مبارزان ضد میهنفروشان و ضد دژخیمان بنیادگرا را مضمون و مایه‌ی کار شان قرار ندادند؟ چرا صرفا به وحوش طالبی و صاحبان پاکستانی چسبیده و به خلیلی، محقق، قانونی، اسماعیل و جنایتکاران دیگر و قیم آنان ـ رژیم ایران ـ تمرکز نداده و برعکس به اشکال مختلف مقابل آنان چاپلوسی می‌کنند؟ چرا رهنوردزریاب در سمت معین وزارت با عبداله و خلیلی و مسعود وغیره مهره های مافیا نشست و کوچکترین حرفی علیه خاینان بر زبان نیاورد تا اینکه از آنجا دور انداخته شد؟ چرا بر ضد کاظم کاظمی ها، مظفری ها و سایر دلالان ادبی رژیم ایران موضعگیری نمی کنید؟ چرا آنانی را که در افغانستان ماقبل فئودالی و پسمانده ترین و مصیبت رسیده ترین کشور جهان، بیشرمانه از «پست مدرنیزم» صحبت کرده و حتی نشریه‌ی «پست مدرنیستی» بیرون می‌کشند، به مثابه نویسندگان و شاعران و خاین به ادبیات و فرهنگ ما معرفی نمی‌نمایید؟

اگر چه آقای ظریف نظر یکی دو جا به نکته‌ای مهم اشاره نمود اما نخواست گذشته ی داکتر عثمان و رهنورد و بخصوص سازش خاینانه ی آن دو با بنیادگرایان را مطرح سازد.

در اینجا نمی‌خواهیم گفته های دو نویسنده‌ی لاش شده‌ی خادی ـ جهادی را بررسی کنیم.

اما در برنامه مذکور «کارمند شایسته فرهنگ» نکته‌ای را آن هم از موضعی خودبینانه و فاصل مابانه پراند که لازم به توضیح است تا محمدی (که مخاطب اصلی رهنورد بود) بداند که «متفکر» خادی ـ جهادی کشور شغالی ما، زیاد هم درست فکر نمی‌کند و لازم نیست مرعوب او شود.

رهنورد زریاب با اشاره به ادعای محمدی درباره علاقمندی به خواندن رمان بین طبقه متوسط در روستا، ناگهان زبان به مذمت وی گشود و اظهار داشت که وقتی ما از طبقه متوسط صحبت می‌كنیم منظور وجود آن در شهرهاست و این طبقه در روستاها وجود ندارد. طبعا محمدی بیچاره حرفش را خورد و ترسید و سکوت کرد. مگر میتوان مقابل «کارمند شایسته فرهنگ» ایستاد؟

به هر حال برای معلومات «متفکر» باید گفت که طبقه یا طبقات متوسط عبارتند از طبقاتی که بین طبقه حاکم (در جوامع سرمایه داری بورژوازی و در جوامع عقب مانده بورژوازی و زمینداران بزرگ و نیز سرمایه داران دلال) و طبقات محکوم (در جوامع سرمایه داری پرولتاریا و در جوامع عقب مانده دهقانان بی‌زمین) قرار می‌گیرند. بنابرین طبقات متوسط شهر و روستا هر دو را در بر می‌گیرند که زارعین کوچک مهمترین بخش طبقه متوسط روستایی در کشورهای پیشرفته را تشکیل می‌دهند ولی در کشورهای عقب نگهداشته شده علاوه بر دهقانان، اهل کسبه، کارمندان دولتی و معلمان و پرسنل شفاخانه و امثالهم در روستا از طبقات متوسط نمایندگی می‌کنند. موقعیت اینها نه مثل دهقانان بی زمین و کارگران ده است و نه رویای شان برای رسیدن به وضع زمینداران و سرمایه داران روستایی تحقق یافته است. در هندوستان و چین از رشد وسیع طبقه متوسط در روستاها سخن گفته می شود.

در کشور ما هم که سرمایه داران و زمینداران مافیایی و جنایت سالار، طبقات بالا (حاکم) و دهقانان فقیر و بی زمین طبقات پایین (محکوم) در روستاها به شمار می روند. طبقه متوسط همانا دهقانان کم زمین، اهل کسبه، تجار کوچک، معلمان ... هستند که در میان آن دو طبقه اصلی موقعیت دارند.

تا به حال غیر از «متفکر» وطنی که داغ «کارمند شایسته فرهنگ» را در پیشانی دارد، هیچ جامعه شناس و محققی در دنیا به نفی طبقه متوسط در روستا حکم صادر نکرده است.

اما اینگونه اشتباهات اهمیت زیادی نمی داشتند مشروط بر اینکه «کارمند شایسته فرهنگ» آنقدر بی عزت نمی‌شد و خود را زیر پای «ائتلاف شمال» و مخصوصا سرجنایتکار تورن اسماعیل نمی انداخت.