
شاغلی غفورزی با سكرتر شان
اگر این مسجد باشد این ملا
حال مردم بیچاره ما كه هویداست
عبدالرحیم غفورزی، روشنفكری وزارت خارجهای كه خود را به بنیادگرایان فروخته بود و پس از رانده شدن «پرزیدنت» ربانی از كابل، به ننگ قبول «صدارت» نیز گردن نهاده بود، با سقوط طیارهاش مرد. او همانند«صدراعظم»های پوشالیان، بیاختیار و نام نهاد بود لیكن بار ننگی كه به علت همكاری با جنایت پیشگان بنیادگرا برشانههایش سنگینی میكرد كمتر از بار «صدراعظم»های دستنشاندگان مسكو حساب شده نمیتواند. عنوان «وزیر» و «صدراعظم» بروكراتهایی حقیر مثل او را به رقص درمیآورد ولی این فرصتطلبان دونمایه نمیدانند كه با هرگونه سازش و همدستی با فاشیستهای مذهبی، خود را در ردیف اول پلیدترینمحكومان قرار میدهند كه اگر در جریان سگ و پشك شدنهای خود كشته نشوند، در محكمهی مردم ما به یقین شایسته اشد مجازات تشخیص میگردند. بعد از سوختن رحیمغفورزی، خاینان جهادی و شركاء، در خلاء «صدارت» شان گیر كرده اند. اول قرار بود داكتر غفور روان فرهادی را «صدراعظم» بسازند ولی داكتر روان از آن دسته بروكرات ـ جهادیهای بیشرم و راحت طلب بشمار میرود كه فقط حاضر خواهد بود در اروپا و امریكا یوغ پست خدمت به بنیادگرایان را به گردن نهد و نه در افغانستان ویران. به هر حال اگر «اتحاد» خاینان جهادی با پهلوان دوستم باقی ماند، باید دید جنایتكاران، كدام روشنفكر خود فروختهی دیگری را موفق خواهند شد برای «مقام صدارت» جلب كنند.


سگ جنگی بین جنایتكاران گلم جمع پدیده تازهای نبود اما شاخ به شاخ شدن دوستم و عبدالملك به تضاد خونی بین آن دو، بعد تازهای بخشید كه تا زمان نابودی یك طرف حل نخواهد شد. وقتی دوستم به خارج گریخت، قابل پیشبینی بود كه اربابانش هنوز به او نظر دارند و به این زودی وی را زیر پای مزدور تازه نفس قربانی نخواهند كرد. حال كه دوستم با اطمینان از حمایت امریكا و روسیه برگشت و دوباره حاكم شد و عبدالملك گریخت، او را نیز نباید كاغذ تشناب دور انداختنی صاحبانش تصور كرد. ملك تا مدتی بر سر انگشتان بادارانش مورد استعمال خواهد داشت.
ولی یك نكته مسلم است و آن اینكه آقای عبدالملك به معراجش رسیده: از سطح یك جنایتكار معمولی گلمجمعی به «وزیرخارجه»ی خاینان جهادی مسما شد؛ سفرهای «رسمی» به نام «وزیرخارجه» به ایران و كشورهای آسیای مركزی كرد و نیز به سبب ازدواج و طلاق یكشبهی مرگبارش با طالبان، در دنیا مشهور شد كه این همه برای رهزنان جنگ پرست و جنایتكار حداعلای «افتخار» محسوب میشود.
یكی از عوامل «نیرومند» به نظر رسیدن فاشیستهای بنیادگرای پاگلین و همدستان خاین شان، تبلیغات رسانهها برای آنان است. اگر نرسیدن دالر وتفنگ به معنی مرگ مفاجات این جلادان است، از عدم توجه رسانهها هم اگر نفسهای آخر را نكشند لااقل نیم جان میشوند. گلبدین تیزاب پاش مثال نمونهای است.
باری دلچسپ خواهد بود ببینیم كه آیا ایران دست این مزدورك نو را به دست گلبدین خاین خواهد داد یا خیر.