دست پروردگان بیگانگان عمدتاً نه به مقتضای عقیدهی خویش بلكه بخاطر برآورده ساختن اهداف شوم استعماری مالكان شان بمثابه تشكلی بوجود آمده، نمو كرده و حركت دارند، كه بنابران دارای خصوصیات وعملكردهای همگون میباشند. اگر دیروز باندهای مزدور خلق و پرچم از «داس و چكش» مزورانه برای كوبیدن و دریدن كارگر و دهقان و سایر اقشار استفاده كردند و تا آنجا پیش رفتند كه از موجودیت صرف ۲ میلیون نفر از جمعیت ۱۸ میلیونی افغانستان سخن گفتند، هیچ تعجبی ندارد اگر اكنون بشنویم بنیادگرایان حاكم بر كابل كه با نام اسلام به میدان جنایت پانهادهاند میكوشند تا وسایل كشتار دستجمعی مثلاسلحه كیمیاوی را امروز برای مقابله با برادران طالبی خود و فردا برای مقابله با مردم قیام كردهی ما بدست آرند.
«آیینه افغانستان» در شماره ۶۰ـ۶۱ خود به نقل از عبدالرحیم غفورزی مینویسد كه ربانی ـ مسعود تلاش دارند تا اسلحه كیمیاوی را با استفاده از روابط شان با روسیه، هند و ایران توسط دلال معروف خود داكتر روان فرهادی بدست آورده و علیه طالبان بكار گیرند.
در این جا آنچه درخور توجه است تنها بدست آوردن یا نیاوردن اسلحه كیمیاوی نه بلكه سرشت یكسان بنیادگرایان است. این طاعون در هر جای دنیا و زیر هر نام و مذهبی كه سر بلند كرده به یك شكل عمل میكند. آنچه دژخیمان اسلامی در افغانستان، الجزایر، مصر، سودان و... مرتكب میشوند، برادران بنیادگرای هندوی شان در هندوستان (انهدام مسجد بابری)، برادران بوداییشان با استعمال گاز سمی در جاپان و برادران یهود شان با سركوب فلسطینیان به آن میپردازند.
طی چهارسال گذشته مردم ما با گوشت و پوست باربار تجربه كردهاند كه نمیتوان بین میهنفروشان برهانالدینی، گلبدینی، سیافی، طالبی، وحدتی وغیره از لحاظ مزدوری و جنگ افروزی و قساوت و بیناموسی فرق گذاشت. خشت و گل اینان، همه از یك جنس بوده و «دیپلمات» های خودفروخته نظیر غفورزیها، روانفرهادیها و غیره به دست و پای جهنمی آنان بدل شده و قلمزنان تسلیم شده به اشكال گوناگون به آرایش چهره كثیف نظام و خود آنان میپردازند.
خون آشامی بنیادگرایان حد و حصر ندارد. برای این دراكولاها ریخته شدن اینهمه خون كافی نبوده كه حالا به اسلحهكیمیاوی مجهز شوند. ولی آیا جنایتكاران مذكور تا نیل به این آرزو زنده خواهند ماند؟