در چند سال اخیر تحت قیمومت امریکا/ناتو و دولت دستنشانده شان کشور ما به خطرناکترین مکان دنیا برای زنان مبدل شده است. سنگسار و درهزدن زنان در ملاء عام، کشتن و سوزانیدن دختران جوان توسط شوهر و فامیل شوهر، خودکشی، تیزابپاشی، تجاوز جنسی، لت و کوب، ازدواج اجباری و دهها مورد دیگر از خشونت علیه زن به یک امر عادی درآمده است. این در حالیست که ناقوس «تامین حقوق زن» و «دستآوردهای مثبت برای زنان افغان» در ۱۵ سال گذشته توسط مطبوعات غربی مخصوصا امریکا و انگلستان گوش جهانیان را کر نموده است. سخنگویان وجدانباخته حکومت هم با بیشرمی موجودیت چهار زن سرخم و وابسته به جنایتکاران در کابینه را گواه توجه به زن جار میزنند.

زهرا
زهرا دختر چهاردهساله حدود یک ماه قبل توسط خانواده شوهرش در ولایت غور آتش زده شد و با کودکی که در بطن داشت در کابل فوت کرد؛ راحله حدود دو ماه قبل در ناحیه اول شهر کابل توسط شوهر و خشویش بعد از آن که با پترول سوزانیده شد در شفاخانه جان باخت؛ همزمان با سوزانیدن راحله در کابل زن دیگری از ولسوالی اشکمش ولایت تخار مورد لت و کوب شوهرش قرار گرفته و شوهرش سرش را تراشید؛ ملای جنایتکار از ولایت غور دختر شش ساله را از ولسوالی اوبه هرات اختطاف و مورد تجاوز قرار داده است؛ زلفیه دختر ۱۵ ساله از ولایت سمنگان توسط مردی که زلفیه نامزدی با او را رد کرده بود، بزور از خانهاش دستگیر و برای چهار ماه در پهلوی شکنجه،ّ بار بار به وی تجاوز صورت گرفت؛ دو ماه قبل سه خواهر در ولایت لوگر شکنجه و بعد تیرباران شدند؛ چند روز قبل گل جان ۲۲ ساله در فاریاب توسط قومندان شمال از قوامندانان جهادی که فعلا سرگروپ اربکیها فاریاب است محکمه صحرایی شد....
این لیست را میتوان طولانیتر کرد، قصههای جانگداز شکنجه، تجاوز و خشونت علیه زنان افغان پایانی ندارد. کشتن و تجاوز به زنان و دخترکان کم سن و سال در کابل و سایر ولایت کشور جز خبرهای روزانه شده، در حالی که تعداد اندکی از واقعیات خشونت و جنایت علیه زنان به رسانهها راه پیدا میکنند، هیچ رسانهای نگفته و نمیگوید که علت اصلی این همه خشونتهای خانوادگی چیست و چرا طی این ۱۵ سال هزاران زن و دختر قربانی آن شده اند. واضح است که علت اصلی آن حاکمیت خاینان جانی زنستیز در کشور میباشد؛ در کشوری که عطا، دوستم، بسمالله، محقق، زاخیلوال، عبدالله، سیاف، اسماعیل، قانونی، خلیلی، سرور دانش، پیرمقل، صلاحالدین ربانی، محمد خان، عمر داوودزی، فاروق وردک و دیگر خیل اوباشان جهادی و طالبی حکومت کنند، بحث حقوق و آزادی زن که بسیار دور و حتی ناممکن به نظر میرسد.


در دیداری که عضو «راوا» با مادر و برادر زهرا داشت، آنان سریعا اظهار داشتند که خشو، خسر و شوهر زهرا که عاملان اصلی قتل وی میباشند از سوی زورمندان حاکم در شورای ولایتی ولایت غور حمایت میشوند.
خشونت خانوادگی چیزی آسمانی و ماورای زمان و مکان نیست بلکه محصول دولت حاکم میباشد. در افغانستان هم حضور و وجود خاینان بنیادگرا و غیربنیادگرا در دم و دستگاه ساخت امریکا باعث شده است که خشونت علیه زنان بیپناه ما بیداد کند. در ضمن باداران خارجی دولت هم به ستمگری غلامان شان علیه مردم ما چشم میپوشند زیرا تنها خواستار وفاداری این اراذل میهنفروش به امریکا اند و بس.
فامیل زهرا با بدن سوخته و نیمه جان وی ۲۰ روز قبل به کابل آمدند، بعد از آن که زهرا در اثر سوختگی مدهش در شفاخانه استقلال جان باخت، پدر و مادرش در پارک علاوالدین خیمه برپا کردند. آنان خواستار عدالت اند اما بیخبر از اینکه از کیها عدالت میخواهند، از محاکمه فاسد و قاضیان داعشی که قاتلان فرخنده را برائت دادند؟! و حالا همه فارغبال و آزادانه زیر سایه اسماعیل، سیاف و تاج محمد جاهد زندگی میکنند.
در دیداری که عضو «راوا» با مادر و برادر زهرا داشت، آنان سریعا اظهار داشتند که خشو، خسر و شوهر زهرا که عاملان اصلی قتل وی میباشند از سوی زورمندان حاکم در شورای ولایتی ولایت غور حمایت میشوند. همچنان ملا عبدالرحمان که پست مهمی در قومندانی امنیه غور دارد پسر کاکای خسر زهرا است بناءً قومندان امنیه و دیگران از قاتلان زهرا حمایت میکنند.
محمد ایوب برادر زهرا که ۱۶ سال بیشتر عمر ندارد با چشمان پر اشک گفت: «خواهرم چون دختر هوشیار و باسواد بود و به خواستهای بیجای خانواده شوهرش تن نمیداد، کشته شد.» خشو و خسر زهرا او را مجبور میکردند که در مزارع کوکنار کار کند اما زهرا چون بسیار ضعیف و در عینحال حامله بود نمیتوانست کار کند. خشو، خسر و شوهرش زهرا را تا سرحد مرگ لت میکنند و بعد با پترول او را آتش زنند. برادر زهرا میگوید: «آنان آنقدر ظالم بودند که خواهرم را یک شب در خانه نگهداری کردند و یک روز بعد از حادثه به شفاخانه رسانیدند. در شفاخانه غور آمر جنایی ولایت عظیم خان آمد، او هیچ اعترافات زهرا را نمینوشت اما حرفهای شوهرش را که خود قاتل است مینوشت.»
پدر زهرا یکبار دیگر هم از خانواده شوهر دخترش بخاطر برخورد خشونتآمیز آنان با زهرا شکایت کرده بود اما عریضه او را پاره کردند و کسی به دادش نرسید. مادر زهرا میگوید: «چون ما فقیر هستیم، شوهرم یک غریبکار است و پول ندارد، به همین خاطر دختر ما سوزانیده میشود و کسی پرسان نمیکند. اگر دختر غنی و عبدالله یا کدام وزیر و ولسوال این قسم میشد حتما عدالت تامین میگردید. غنی و عبدالله از مردم فقیر رای گرفتند اما حالا هیچ کاری نمیکنند. ما هم تا زمانی که قاتلان محاکمه نشوند آرام نمیشویم و در همین خیمه خواهیم بود. جسد زهرا را هم دفن نمیکنیم. مه خون دخترم را نمیفروشم.»

محمد ایوب برادر زهرا: «خواهرم چون دختر هوشیار و باسواد بود و به خواستهای بیجای خانواده شوهرش تن نمیداد، کشته شد.»
بعید نیست که خشونت علیه زنان در اکثر کشورهای دنیا اتفاق بیافتد اما در هیچ گوشه دنیا این گونه نیست، بهرحال قانون و بازخواست وجود دارد که تا حدی عملی میگردد. اما افغانستان به برکت تجاوز امریکا و حاکمیت سگهای زنجیری جهادی، طالبی و حالا داعشیاش، ۱۵ سال میشود که به بیدادکدهی بیبازخواست برای هر جنایتی مخصوصا علیه زنان بدل گشته است.
در کشوری که جانیان حاکم باشند هر عنصر ضد زن میداند که اگر دست به هر جنایتی علیه زن، عروس و خواهرش زد، بازخواستگر، قانون و حکومتی وجود ندارد، در بدترین حالت دو یا سه سال زندانی خواهد شد و بس. او میبیند که دوسیه رخشانه، فرخنده، بشیره، شکیلا، صایمه و دهها زن و دختر معصوم دیگر کجا تعقیب قانونی شد و جنایتکاران به سزا رسیدند که او برسد. از سوی دیگر این جنایتکار میداند که هم اکنون پیرمقلها، شجاعیها، عطا محمدها، دوستمیها و صدها جنایتکار لمیده در دولت فاسد ع و غ وحشیانه به مردم میتازند و بیناموسی میکنند، کسی جلو شان را گرفته نمیتواند، پس او هم به شکلی از اشکال میتواند در سایه آنان خود را قرار داده و از جزا معافیت یابد. چنانچه در بسا موارد هم دیده شده که خانوادهّهایی که مرتکب جنایت و خشونت علیه عروس و یا دختر شان میشوند خود را به دامان سرجنایتکاران محل و منطقه خود میاندازند و آنان هم با تمام قوت از قاتلان و شکنجهگران زنان دفاع میکنند.
متاسفانه در این میان تمامی جامعه مدنیها و سازمانهای به اصطلاح مدافع حقوق زنان فقط در حد توصیهّهای بیشرمانه به دولت جهادی ـ مافیایی و یا کمسیون به اصطلاح مستقل حقوق بشر وحدتی اکتفا میکنند. آنان بسیار ضعیف و بیارزش صدا میکشند که «لطفا ما را نکشید و نسوزانید!» یا موارد پوکتر و بیارزشتر از این تا جلو خیزش زنان کشور ما را گیرند و بدینترتیب محبوب امریکا شده و مثل زنان سرکاری و بدنامی چون حسنبانو غضنفر، فوزیه کوفی، شکریه بارکزی، ثریا دلیل، دلبرنظری، نسرین اوریاخیل، سیما سمر، فرخنده زهرا نادری و دیگران به پول و مقام برسند. در دیداری که با مادر زهرا داشتیم، او یادآور شد که هیچ یک از مقامات دولتی به شمول وزارت امور زنان به سراغ آنان نیامده و از درد آنان نپرسیده اند. فقط یک عده از مردم عادی میآیند و با آنان همدردی میکنند. از جامعه مدنیّها هم در آنجا خبری نبود که به یقین تا هنوز پول پروژه «دفاع و عدالت برای زهرا» را از دونرها بدست نیاورده اند!
«جمعیت انقلابی زنان افغانستان» به نوبه خود به تعدادی از زنان محکوم به خشونت کمک کرده تا به یاری اعضای (راوا) زنجیرشکنی کرده و راه زندگی شان را خود در پیش گیرند، اما این با توجه به وسعت فاجعه خشونت علیه زنان در افغانستان بسیار ناچیز بوده است. به علت سطح نازل آگاهی زنان و دختران و حاکمیت فرهنگ زنستیز جهادی و طالبی در سرزمین ما هنوز شعار ما نتوانسته بین زنان ما جا باز کند که خشونتهای به اصطلاح خانوادگی را با خشونت و انتقام پاسخ دهند پیش از آن که تیغ نامردان به گلوی شان برسد به رسم زنان قهرمان کوبانی تیغ خود را برکشند. تا زمانی که زنان کشور ما کمر همت به انتقام از عوامل اصلی نبندند سوختن و کشتن شان پایانی نخواهد داشت. نمونه مبارزه برای زنان کشور ما باید زنان کوبانی باشد که برای رهایی خود و سرزمین شان از چنگ وحشیان قرن دست به اسلحه برده اند نه چند زینتالمجلس که توسط امریکا و مطبوعات آن پف شده و مدال شجاعت را از آنان کسب کرده اند.



تا زمانی که زنان کشور ما کمر همت به انتقام از عوامل اصلی نبندند سوختن و کشتن شان پایانی نخواهد داشت.