به تاریخ ۲۳ سرطان ۱۳۹۵، مردم رستاق یکبار دیگر دست به تظاهرات زده علیه وحشیگریها و جنایات جنگسالاران تحت رهبری پیرمقل دوستمی صدا بلند کردند. هرچند تفنگداران پیرمقل بر اعتراض مسالمتآمیز مردم فیر نموده تعدادی را مجروح نموده، اما مردمی که دیگر کارد به استخوان شان رسیده تعهد سپرده اند که به مبارزه شان علیه جو حاکم ادامه دهند. مردم رستاق پیشینه طولانی ایستادگی در برابر ظلم و ستم را دارند.
اما در رستاق چه میگذرد و چرا مردم آن به جان رسیده اند؟ من برای دو سه روزی عازم زادگاه خود رستاق شدم و چشمدیدم از داخل و اطراف شهر را به صورت خیلی فشرده ارایه میدارم تا از این مشت نمونه خروار، توانسته باشم منظرهای از آن جهنم را به شما ترسیم نمایم.

در زمان حکومت کرزی در اثر خیزشهای متعدد تودهای در ولسوالی رستاق، مردم از سلطه حاکمیت سیاه پیرمقل و دارودستهاش تا حدودی نجات یافته بودند؛ دشنام دادن به عمال او در کوچه و بازار و مساجد به امر عادی بدل شده بود؛ حاکمان مذکور کاملا منزوی و از رستاق کوچیده بودند؛ در انتخابات مسخره گذشته ریاست جمهوری، پیرمقل و سبحانقل به کمپاین انتخاباتی اشرف غنی پیوستند و پیرمقل در تمامی سفرهای کمپاین انتخاباتی در کنار دوستم دیده میشد. بعد از دخالت بادارشان جانکیری و ایجاد حکومت دهشت ملی، پیرمقل جان دوباره گرفته با پادرمیانی دوستم امر گروپهای اربکی را گرفت و بازهم با دزدانش در منطقه ظاهر شد. دوستم جانی که مدتهاست به زیر نام رهبری جنگ علیه طالبان به شمال رفته، اما در اصل ملیشاهای «گلیمجم» و غدارش را دوباره سرو سامان داده، هزاران میل سلاح بین شان در چندین ولایت توزیع کرده است. از جمله پیرمقل یکی از سگان پاچهگیر دوستم است که تک تک سرگروپان منزوی خود را مسلح کرده بار دگر مثل کنه بر جسم رستاقیان زخمی چسبیده و دمار از روزگارشان برآوردهاند.

لطیف سیاه خسربره پیرمقل

محمد امین باغحصاری (فرد بدون پکول)

تعدادی از اربکیهای قومندان عینالدین باغحصاری خسر پیرمقل
به تاریخ ۷ سرطان ۱۳۹۵ از تالقان عازم رستاق شدم. راننده و مسافران با تشویش عمیق به خاطر وضع موجود، به امروز و فردای خود چندان امید نداشتند چون گرگان هار هر روز به جان و مال شان حمله برده و به حکومت هم هیچ اعتمادی ندارند. همه از جنایات پیرمقل و افرادش شاکی بوده و با آه و افسوس اظهار مینمودند که هیچ شبی را به یاد ندارند که آرام خوابیده باشند و صدای فیر، نالهی مظلومان و ترس و دلهره خواب را از چشمان شان ربوده است. هر سواری قصه و سرگذشت تلخی را بیان داشته و خنده از لبان شان کوچیده بود. سپس در جریان راه سکوت سنگینی بر موتر حاکم گردید تا این که به شهر رستاق رسیدیم.
در اولین لحظات دریافتم که شهر چهره دیگری به خود گرفته است: در هر طرف افراد مسلح با قیافههای وحشتناک در تردد بودند؛ در جبین همه ساکنان شهر نفرت عمیقی را نسبت به این درندگان هار به وضوح میشد دید؛ شهر خالی و ساکت بود چون مردم تا کار ضروری نداشته باشند از دست این اوباشان به شهر نمیآیند.
همه ساحات رستاق و دهات اطراف آن میان سرگروپهای جانی پیرمقل تقسیم شده و ملوکالطوایفی خاصی را در قرن بیستویکم به وجود آوردهاند که به مراتب بدتر از اربابرعیتی قرونوسطی میباشد.
به چند نمونه مشخص اشاره میکنم:
۱) گوگری، سوختهقلعه، حضرتشاه، ناحیه پایان چوک شهر و... مربوط زمان گرگعلی خسربره پیرمقل میباشد که صاحب چندین سیاهچال بوده و دکانداران و افراد بیگناه را جهت اخاذی در آنجا زندانی میکند. طور مثال وقتی چندی قبل میخواست از نزد مومن سرغاری پول بگیرد، روی این منظور پنج نفر مسلح را به دکان وی میفرستد. چون مومن خود در دکان نبود تفنگداران کوشیدند تا پسر نوجوانش خلیل را با زور ببرند. پسر جوان هم با تفنگ چرهای موجود در پسخانه دکان بالای آنان فیر و دو نفر را شدیدا زخمی مینماید و افراد متباقی نیز هراسان از این وضعیت، به پای دکاندار شلیک کرده، فرار میکنند. بعدا هر سه مجروح جهت تداوی به شهر تالقان انتقال داده شده و با پا درمیانی افراد کاسهلیس پیرمقل، موضوع رسمی و رسانهای نمیگردد.
۲) پایین قلعهگذر، جر یخدان و دره شورک مربوط لطیف سیر یکی دیگر از سرگروپان پیرقل است که تمامی افرادش از هجده سال کمتر عمر دارند. این نوجوانان با موهای دراز و ژولیده که اکثرا مورد سوءاستفاده جنسی قومندان لطیف قرار میگیرند، همواره راه مردم را گرفته از ایشان با تهدید پول عشر و جزیه میطلبند.
۳) قسمت بالای شهر رستاق تا پایینقلعه و بعضی از دهات، مربوط قوماندان عینالدین باغحصاری خسر پیرمقل میباشد که در جنایت و ددمنشی مشهور عام و خاص است. او که در قضیه قتل و به دریا انداختن نجیبالله پسر هشت ساله حلیم مدتی در مرکز تخار زندانی شده بود، حالا بیشترین افراد مسلح را در اختیار دارد. چندی قبل باغحصاری فردی به نام وکیل عینالدین وکیل شورای ولایتی تخار را در صحن ولسوالی تیرباران کرد و حالا هم مصروف چور و چپاول مردم نگونبخت با بهانههای عشر و ذکات و جریمه است. به گفته اهالی منطقه اخیرا دو موتر نوع هایلکس خریده که ذریعه آن قاچاق هیرویین میکند و زور والی و ولسوال به او نمیرسد. چون این خونخواران خود ذریعه حکومت فاسد و پوشالی مسلح شدهاند بناءً مردم محل هم هیچ امیدی به دولت و حامیان خارجی آن ندارند.

۴) شهر کهنه، گزقلعه، گذر چرمگری، گذر هزارهها و... مربوط قومندان امین باغحصاری میباشد که او هم در عشر گرفتن، راهزنی و چپاول مردم از سایر سرگروپان عقب نمانده بلکه گاهی پیشی هم میگیرد.
۵) قریه خانقاه، سمرغیان، لنگر آبی و... مربوط قومندان بخشالله است که در جنایت و اخاذی داراییهای مردم مثل برادران باجگیرش عمل میکند ولی ویژگیاش اینست که برای اولین بار از هر فامیل مبلغ ۵۰۰ افغانی حقآبه (آب زاعتی و آب آشامیدنی) میگیرد که در تاریخ رستاق بیسابقه بوده و اکثر مردم فقیر محل توان پرداخت آن را نداشته و آه شان به آسمانها بلند شده است.
قابل یادآوریست که مثالهای بالا تنها از شهر رستاق و اطراف آن میباشد و بنا به گفته مردم، اوضاع در قریهجات دوردست به مراتب بدتر و مدهشتر میباشد.
ولسوال، قومندان امنیه و... هیچ صلاحیتی نداشته فقط در چهارچوب دفاتر خویش حکم میرانند و از ترس با پیرمقل و قومندانان مسلح آن کاملا همدست اند. پیرمقل در تمامی ادارات دولتی اختیار عام و تام داشته و اشخاص باتجربه و خوشنام را که با او پیوند ندارند برطرف نموده افراد بیعرضه و وحشی خود را میگمارد.
این بود شمهای از وضع نابسامان رستاق که میتوان حدس زد مردم مظلوم اکثر ولایات افغانستان در چه جهنمی از ناامنی و فقر سوخته و هیچ ناجی و دلسوزی را سراغ ندارند و از آینده هم ناامیدند.

یاسین ضیا، والی تخار با عوامفریبی تمام پیاپی تصاویر نمایشیاش را در فیسبوک پخش میکند که ثابت سازد غمخوار مردم است و با شنیدن درد آنان میگرید، اما در عمل او از حامیان اصلی پیرمقلها و دیگر جنگسالاران آدمخوار آن ولایت میباشد.