ما همواره گفتهایم که خیانت تجاوزکاران روسی تنها در تباهی اقتصادی و سیاسی کشور خلاصه نمیشود، بلکه به فحشا کشانیدن جمع کثیری از روشنفکران ما و قطع نیش شرف و شخصیت مبارزاتی آنان هم بود که آثارش تا به حال برجاست. نکته اساسیای که در مسخ روشنفکران برازندگی کسب میکند روحیه بردگی، مزدوری و جاسوسی است که در تار و پود آنان ریشه دوانده و گویی مگر با مرگ دست از سر شان بردارد. آنان قسمی حقنه شدهاند که هرطوری است باید به یک قدرت خارجی به مثابه منجی و مراد خود بنگرند. آنان در نیروی شوروی و دست نشاندگان دنیای شان را آباد کرده بودند و با زوال شوروی و تار و مار شدن و خزیدن سگهای وطنیاش به غارهای خود، روشنفکران وابسته به آنان، خود را مطرود و بی پدر و مادر و وامانده در وادی سرافگندگی و خواری تنها یافتند. اما از آنجایی که با شیر چاکری به یک قدرت کلان شده و خو گرفته بودند، با تسلط امریکا بر کشور، قیم جدید را در وجود او دیدند و بی درنگ سر بر آستانش نهادند.
ولی امریکا تنها این روشنفکران را به عنوان ابزار تجاوزیاش به کار نگرفت بلکه با پیشکش دالر و مقام و تحصیل و زندگی در «سرزمین فرصت و ثروت»، خیلی بیشتر و آسانتر از شوروی توانست روشنفکران زیاد دیگری را نیز به استخدام درآورد. و امروز همین تعلیمات دیدگان «سی آی ای» اند که منحیث دست و پای امریکا نقش عمدهای در پیشبرد امور اشغال و سرپا نگهداشتن فاسدترین و بیآبروترین و منفورترین دولت دست نشانده در دنیا بازی میکنند. اینان اند که با در دست داشتن رسانهها و مقامهای کلیدی دولتی می خواهند افکار مردم را در جهت تایید و تکریم و «آینده ساز بودن» اشغال امریکا سمت دهند.

«رادیو آزادی» نظیر بی بی سی و صدای امریکا و... در تزریق فکر انقیاد طلبانه (ستایش ادامه حضور امریکا) در اذهان مردم افغانستان وجیبهاش را به وجه شایانی پیش میبرد. «رادیو آزادی» در شرایطی که عرض وجود کرد با پخش گزارشهای تازه از داخل و خارج، مصاحبههای زنده و... حیثیت نوری کوچک در ظلمت دیرینه را داشت. ولی به تدریج معلوم شد که این رادیو خاص از برای خدا در خدمت منافع مردم محروم ما نبوده بلکه برای اشاعهی لازم و مفید جلوه دادن آقایی امریکا در افغانستان و جهان فعال میباشد.
در برنامه «در امواج آزادی» (٢١ دلو ١٣٨٩) چهار نفر (هیگل سلیمانخیل، ودیر صافی، جعفر رسولی و خود ظریف نظر) و در برنامههای دیگر هادی خالد و غیره در باره ضرورت و سودمندی پایگاههای نظامی امریکا دلیل میآورند تا عبودیت مقابل امریکا را کمال وطندوستی جلوه دهند. ولی آیا ایدهی استقلال را که بدون آن، مفاهیم آزادی، دموکراسی، عدالت اجتماعی و ارزشهایی از این قبیل، بی معنا خواهند بود، میتوان در ذهن و روح مردم ما کشت؟ آیا «رادیو آزادی» و «کارشناسان» نامبرده به فرض این که شیر پرچم و خلق و جنایت سالاران جهادی را نه نوشیده باشند، میدانند که با تایید پایگاههای امریکا درچه موضع خاینانهای سقوط کرده و چگونه با میهنفروشان پرچمی و خلقی و جهادی پهلو میزنند؟
برای آن که موضع آقایان را بهتر بشناسیم بر جملههایی از آنان مکث میکنیم:
پوهاند ودیر صافی:
«ساختن پایگاه نظامی در کشور باید طبق قانون و مقررات صورت گیرد که به منافع ملی و تمامیت ارضی کشور ضرر نرساند و از طرف پارلمان باید تصویب شود. اگر این پایگاهها ٤٠ فیصد هدفش مبارزه علیه تروریزم باشد باید ٥٠ فیصد برای منافع افغانستان کار کند.»
جنرال هیگل سلیمان خیل:
این فرد اول از عدم ضرورت پایگاههای نظامی حرف میزند و به جای آن تقویه اردو را توصیه میکند ولی گویی با شنیدن فتوای استادانش ودیر صافی و جعفر رسولی گناهش را متوجه شده باشد می گوید:
«قسمیکه قبلا گفتم تایید این مسئله کار ولسی جرگه و لویه جرگه است...اگر به آنها اجازه ساختن پایگاهها را میدهند باید وقتاش را معلوم کنند زیرا پایگاه دایمی منجر به دوام جنگ میشود... زمانی که در یک کشور پایگاه ساخته میشود باید به اساس پرتوکول باشد از طرف لویه جرگه تایید و نفع افغانستان در نظر گرفته شود و به تمام جهان اعلام گردد.»
هادی خالد میهنفروش پرچمی در مصاحبهی ٢٠ دلو ١٣٨٩:
«تایید میکنم که افغانستان این نیاز را دارد ولی طوری که رئیس جمهوری میگوید این باید قانونمند باشد و مصالح مملکتی ما باید در اینجا رجحان داشته باشد.»
رحیم وردک وزیر دفاع و جاسوس قدیمی «سی آی ای» که در سالهای ١٩٨٠ حتی از اعضای هیئتهای «سی آی ای» برای خرابکاری در جنبشهای آزادیبخش جنوب افریقا بود و با پسر خلف خاینش حامد وردک از درک شرکت امنیتی (NCL) میلیونها دالر به جیب زده، کاملا طبیعی است که این طور ولینعمتانش را راضی سازد:
«ایجاد پایگاههای دایمی امریکا میتواند امنیت را در دراز مدت در کشور تضمین کند.»
و «کارشناس»ی به نام جنرال امراله امان نیز مانعی در ایجاد پایگاهها ندیده و غم کشورهای همسایه را میخورد: «ایجاد پایگاههای دایمی برانگیختن حساسیت کشورهای همسایه را به همراه خواهد داشت.» اگر این فرد اندکی غیرت و حس وطندوستی میداشت، بیش و قبل از پریشانی از«حساسیت» کشورهای همسایه، «حساسیت»خودش را علیه پایگاهها ظاهر میساخت.
مشاهده می شود که برای ذوات فوق پایگاهها هیچ عیبی نداشته و میمون و مبارک اند فقط باید پارلمان بسیار محترم که ٩٥ درصد اعضایش زنان و مردان وابسته به باندهای جنایتسالار جهادی اند آن را پاس کند که به برکتش افزوده شده و هم خدای نکرده اگر روزی مردم به مخالفت برخیزند فورا سرکوب گردند چرا که پایگاهها از سوی «خانه ملت» ــ خانهی سیافها، محققها، لطیف پدرامها، میرویس یاسینیها، حاجی الماسها، هما سلطانیها، جبرییلیها، حضرت علیها، صیفوره نیازیها، ملا عزتها، قانونیها، فوزیه کوفیها، شکیلا هاشمیها، عالمی بلخیها، داوود کلکانیها، و سایر جلادان و جیره خوران محترم ــ تصدیق شده است!
از «کارشناسان» باید پرسید، مادر و زن تان را بر اساس تایید کدام ارگان و چگونه «پروتوکول» آماده اید در اختیار بیگانگان بگذارید که افغانستان را به امریکاییان میدهید؟ «قانونی» شدن، چقدر و چه چیزی از تسلیم شدن به امریکا و خم کردن سر ملت افغانستان پیش جهانیان میکاهد که با پرروییای روسپیانه رویش تاکید میورزید؟ آیا در افغانستان پامال بدترین خاینان و آدمکشان فاسد تاریخ، نهادی صالح وجود دارد که به تصدیق و عدم تصدیق آن بتوان بهایی قایل شد؟ روشنفکری که مردم را به پارلمان پر از هرویین سالاران تبهکار و در گرو سیاف و قانونی و محقق رجعت داده و امیدوار سازد، در واقع بر بیننگیاش صحه میگذارد و اگر این را نپذیرد در آن صورت آگاه یا ناآگاه چیزی بیش ازعامل کودن و بیمایهی سرقاتلان نخواهد بود.
اساسا تمام شاگردان مکتب «سی آی ای» که نگرش به اوضاع ملی و بین المللی را صرفا با عزیمت از خواست و هژمونی امریکا عقلانی و علمی می دانند، مسلما تجزیه افغانستان را هم – که حتی تصورش استخوان مردم ما را می سوزاند – در لیست خیانتهای آتی خود دارند.
جعفر رسولی به عنوان مغز «متفکر» مافیای حاکم با حرارت و وقاحت بیشتری سخن گفته و پایگاهها را در زمینههای سیاسی («حفظ و تثبیت نظام کنونی»)، نظامی («سلب جرئت کشورهای همسایه در حمله به افغانستان»)، اقتصادی («با احساس ثبات در کشور و تشویق سرمایه گذاران داخلی و خارجی به سرمایه گذاری و رونق کسب و کار») مثبت میداند.
و جناب ظریف نظر که همیشه مواظب است مبادا گپ ذرهای به رد و محکومیت تجاوز امریکا به افغانستان و جنایاتش و عوامل جهادی و غیرجهادی اش بکشد و سعی میکند برای غیرجدی ساختن بحث ها ــ مخصوصا اگر راجع به جنایتکاران باشد ــ معمولا شوخیهای بی ربط و بیمزهاش را چاشنی بسازد، با لحن عامه پسند وجود پایگاهها را موهبت میشمرد به شرط این که امریکا دهان مردم ما را با پول شیرین کند:
«در پهلوی پایگاهها، امریکا نفرهای متخصص و کسانی را بیارد که پلها را جور کنند، سرکها را جور کنند... در یک طرف میز که امریکاییها مینشینند و طرف دیگر خود افغانها، افغانها باید کته کته طلبان بکنند که برادر شما که این طور کلان کلان از ما پایگاه میخواهید ماهم عوضاش کلان کلان پیسه میخواهیم»!

در اینجا ظریف نظر نماینده خاینانهترین، پستترین و منحطترین نوع روحیه و فکر استعماری است که در بدل فروش کشور به یک ابرقدرت پیسه میخواهد و احداث تعدادی پل و سرک! کاری که امریکا برای زین العابدین علیها و حسنی مبارکها و ملک عبدالهها و بوتیفلیقهها و عیسا الخلیفهها و... انجام داد اما در عوض مقدرات کشورهای شان را در دست گرفت و در حالی که تودهها را در زنجیر فقر و اسارت پیچید مشتی دیکتاتور خاین و فاسد با اعوان و انصار آنان را به بیلیونر و میلیونر بدل کرد. و البته دیدیم که سرانجام تودهها تاب نیاورده و با طغیان دورانساز خود تا کنون دو میهنفروش امریکاپرست را به چتلدانی تاریخ شوت کردهاند. قیامهای قهرمانهی مردم عرب قبل از همه بیان شکوهمند به جان آمدن و بیزاری آنان از امریکا و پادوان حاکمش در مصر و تونس و بحرین و... میباشد. «کارشناسان» سرکاری و زبان بمزد وطنی که از قبول این حقیقت وحشت دارند و در همان خواب قدیم خود غرق اند، با چشم پارگی رذیلانهای برای مردم افغانستان استقبال از زبونی و ذلتی را تجویز میکنند که مردم بسیاری از کشورهای عرب با نثار خونشان علیه آن برخاستهاند! آنان در گوش مردم ما نغمهی زیباییهای پایگاههای امریکا و ثبات رژیم خون و خیانت سیافها و فهیمها و خلیلیها و محققها و محسنیها و قانونیها و گلبدینها و اسماعیلها و ربانیها و جمعه همدردها و امین فاطمیها و ازین قبیل میهنفروشان جنایتکار به سرکردگی کرزی را میسرایند! اگر امریکا و اسراییل و متحدان در صدد ملوث ساختن و تاراج انقلابهای جاری در کشورهای عربی برآیند – که میبرآیند– مطلقا روشنفکران و سیاستمدارانی از قماش «کارشناسان» فرومایهی وطنی ما را به کار خواهند انداخت.
و راستی شما آقایان ظریف، ودیر صافی، هیگل سلیمان خیل، جعفر رسولی، هادی خالد و... آسانتر از حاکمان بالا حاضرید در ازای پول و تعمیر، مادرتان را به امریکا عرضه کنید؟ جای قیل و قال نیست. پذیرش و توجیه پایگاههای امریکا در کشور دقیقا توجیه مادرفروشی است. کشوری عقب مانده که امریکا در آن پایگاههای نظامی داشته باشد، به هیچوجه نمیتواند دارای حق حاکمیت ملی و استقلال و بالنتیجه دموکراسی و آزادی باشد؛ هرگز نمیتواند وضعی بهتر از عربستان داشته باشد.
هدف اصلی امریکا در تجاوز به افغانستان زیر نام «جنگ علیه تروریزم» ایجاد پایگاهها برای تحکیم سلطهی سیاسی و اقتصادی در منطقه و جهان بوده و لازمهاش نصب دولتی دست نشانده متشکل از انواع سردژخیمان دینی و غیردینی که هرقدر مایل اند به جنایتکاری و خیانتکاری و چپاول و بیناموسی علیه مردم افغانستان و تمسخر ارزشهای دموکراسی و حقوق بشر و حقوق زنان مشغول باشند به شرطی که پایگاههای نظامی را موضوعی مقدس و بیچون و چرا بدانند.
امریکا اول که سر و صدای «خروج» نیروهایش از افغانستان را راهانداخت ــ که غیر از عوام ساده دل و نوکران «سی آی ای» هیچ احمقی آنرا قبول نمی کردــ در واقع میخواست زیر این پردهی دودی، ایجاد پایگاهها را با مهر و امضای دولت پوشالیاش «نهادینه» سازد. و اینست که روشنفکران «کارشناس» را فرا میخواند تا پایگاهها را نه نافی بلکه «حافظ» استقلال وانمود کرده و «فواید» چندجانبه آن ها را برشمارند.
جعفر رسولی شیطانی تر از همتاهایش در دفاع از مقاصد شوم امریکا در افغانستان استدلال میکند:
«کسانیکه تاریخ را خواندهاند واقعیت تلخ را همیشه میفهمد که اینجا نظامهای سیاسی دیر زمانی نمانده و نظامها یکی پی دیگری سرنگون شدند و یک دلیل بیثباتی و پسماندگی همین است. وجود چند پایگاه نظامی امریکا برای مدت طولانی در افغانستان اولین تاثیری که دارد این است که کسی دیگر در پی سرنگون کردن نظام سیاسی از طریق کودتا برنمیآید و این تجربه در کشورهای دیگری در ترکیه، در آلمان، در جاپان، در جاهای دیگری هم وجود داشته و حتی شوروی هم توانست در اروپای شرقی بعضی از نظامها را در آنجاهایی که پایگاه داشت مانع ساقط شدن آنها شود.... و این خود باعث خواهد شد که سرمایهداران چه داخلی و چه خارجی تشویق به سرمایهگذاری شوند و زندگی مردم و کسب و کار رونق پیدا کند.»
این، منطق صرفا یک کارگزار «سی آی ای» بوده میتواند. آیا دولتی که بخواهد از شر سقوط در اثر کودتا در امان باشد باید به امریکا پایگاههای نظامی پیشکش کند؟ جواب جعفر رسولی مثبت است. اما او نمیداند که یکچنان دولتی، دست نشانده، ضد ملی، مرتجع، بدون پشتگاه مردمی، ضد دموکراتیک و ستمگر مذهبی یا غیرمذهبی خواهد بود مثل دولتهای پرچمی و خلقی، دولت خون و خیانت جهادی و دولت مافیایی کرزی یا کشورهای عربی؟ واقعیت اینست که دولتهای فوق بیشتر از آن که از کودتا بترسند (در شرایط وجود پایگاهها پشت هر کودتایی دست مرئی یا نامرئی امریکا خواهد بود) از شورش مردم میترسند، از آن میترسند که مثلا در افغانستان بلاخیز، مردم به جان آمده از این همه خیانت و تبهکاری و فساد و بیبازخواستی و بیشرافتی، بر کاخهای سرجنایتسالاران بهمن آسا یورش برند. در جریان همین گونه شورشها و به زعم جعفر رسولی «کودتا» هاست که پایگاههای نظامی امریکا (در صورتی که قربانی کردن عواملش مطرح نباشد) به یاری خاینان جانی خواهد شتافت. و به همین سبب است، چه روشنفکران انقیادطلب بخواهند چه نخواهند، آماج مبارزه مردم ما در آینده، پایگاههای امریکا و خوشداران و پاسداران رنگارنگ بومی آنها خواهد بود.
علاوتا «مغز» جنایتکاران و نوکران «سی آی ای» با وصف «تاریخ خواندن» از یاد برده که همان ترکیهی عزیزش(١) لااقل چهار کودتای نظامی جهت تامین «ثبات» مطلوب برای امریکا و اسراییل و ستمگران و فاشیستهای ترکیه را شاهد بوده است!
هکذا چنانچه گفتیم اگر وجود پایگاههای نظامی امریکا در ترکیه، آلمان، جاپان و کشورهای دیگر تکیهگاه و آغوش گرم دولتمداران به شمار می روند، برای اکثریت مردم آنها لکه و نشان وابستگی و فقدان استقلال کامل شان محسوب میشوند.(۲)
مردم کشور های مذکور خلاف موعظههای وطنفروشانهی رسولی، هادی خالد، ودیر صافی و... از حضور نظامیان امریکا احساس سرافکندگی و درد می کنند. آنان از مطالعه و تجربه تاریخ خود در قدم نخست این «واقعیت تلخ» را فهمیدهاند که نظامیان امریکا به زور در سرزمینهای شان مستقر شده و هرگاه و بیگاه خبر توهینها، زورگوییها و تجاوز آنان به زنان و فرزندان شان قلب شان را زخم می زند. از اینرو در آن کشورها و مشخصا جاپان و آلمان حرکتهای بیشمار تودهای برضد پایگاههای نظامی امریکا رخ داده است و حتی سازمانهای مسلح عرض وجود کرده بود که آماج اصلی آنها را پایگاهها و منافع امریکا تشکیل میداد. در آن هنگام اگر سازمانهای مذکوراین «کارشناسان» مزدور را گیر میآوردند بیگمان برآنان منحیث مدافعان استعمار و امپریالیزم رحم نمیکردند.
از ترکیه غیر از مبارزه مسلحانه در مناطق کردنشین، غرش جنبش های وسیع تودهای علیه دولت فاشیستی و نفوذ و پایگاههای امریکا به گوش می رسد. یعنی در این کشورها هرچند پیشرفتگی به اوج برسد و از «بی ثباتی» خبری نباشد، مردم از مبارزه برای برچیدن پایگاههای نظامی امریکا از پا نخواهند نشست. این آن صفحهای از تاریخ است که جعفر رسولیها از دیدن و درکاش به لرزه میافتند؛ جعفر رسولیها نمی خواهند آرامش ظاهری در این کشورها را آرامش پیش از توفان بنیادکن دریابند.
وجود پایگاههای نظامی شوروی از نقاط ضعف کشورهای اروپای شرقی حساب میشد و به این دلیل اقمار شوروی نام داشتند. تا زمانی که نفوذ نظامی شوروی بر کیوبا سایه انداخته بود، استقلال این کشور مخدوش و معیوب بود اما پس از دور شدن آن سایه، ایستادگی کیوبا جهت حراست از استقلالاش با تحمل دشواریهای عظیم و در برابر تهدیدات و محاصرهی لاینقطع امریکا، تحسین جهانیان را برانگیخته است. اگر دولت کیوبا طبق اندرزهای رسولی و هادی خالد و رحیم وردک و ظریف نظر و... رفتار کند باید اجازه دهد امریکا پایگاههایی در کیوبا داشته باشد تا هم «کلان کلان» پول بگیرد و هم صاحب پل و سرک شود! ولی برعکس اینان که پروژهی تسلیم مردم ما به امریکا را پیش می برند، مردم کیوبا با هر سختی میسازند تا استقلال شان برباد نرود. آنان مثل مردم اغلب کشورها به هیچ قیمتی حاضر نیستند غرورشان را در ازای «کته کته طلب» از امریکا بفروشند.
جالب است که تا دیروز قبلههای فکری و ایدئولوژیک جعفر رسولی و شرکا، کشورهای اروپای شرقی را با هرچه لعنت و تحقیر و تقبیح که در چنته داشتند به عنوان مستعمرههای شوروی می شناختند اما حالا وجود پایگاههای شوروی در آنها را پدیدهای مشکل گشا می خوانند!
و مادام که بیعاری با بیعزتی و تسلیم طلبی درآمیزد، ایجاد پایگاههای امریکا از ملزومات سرمایه گذاری و «رونق کسب و کار» تشخیص میشود!
کسی که وطن و مردمش را دوست داشته و نافش با ناف امریکا و هیچ قدرت دیگری تنیده نباشد، هر «سرمایهگذاری» و هر «رونق کسب و کار»ی را که در پناه پایگاههای نظامی خارجی حاصل آید، دل خوشکنک ارزیابی نکرده و با نفرت و قاطعیت آن را رد میکند. اما برای جعفر رسولی ها که مانند ولی کرزیها(۳) چوکیدار جانفدای منافع امریکا اند، «رونق» اقتصادی زیر چتر پایگاههای امریکایی کمال آرزوست. این «رونق» در دوران محمد رضاشاه در ایران وجود داشت ولی مردم آزادیخواه ایران به آن «رونق» اسارتبار تف کرده و با انقلاب خود «شاهنشاه» ساواکی را با پایگاهها وحافظان امریکاییاش یکجا از ایران راندند تا به آزادی واقعی سیاسی و اقتصادی و «رونق کسب و کار» بدون مداخله امریکا دست یابند. خیانت بنیادگرایان به سرکردگی خمینی به آن انقلاب بزرگ بحثی جداست.
جعفر رسولی در چند مورد دیگر هم به دفاع از پایگاهها داد سخن میدهد. به عقیده او مردم ما نباید نگران باشند که وجود پایگاهها به دین شان آسیب میرساند و کشورهایی را به رخ میکشد که پایگاههای امریکا در آنها لطمهای به مسلمانی شان نزده است:
«امریکا از روزی که به عربستان آمد آیا مردم عربستان بیدین شده؟ این واقعیت را هیچ کس نه نوشته و هیچ روزنامه نگاری و ژورنالیست گزارش نکرده که بیدینی در ترکیه، و در کویت، و در عراق و درعربستان کشورهای اسلامی و حتی پاکستان که شصت سال از عمر پاکستان میگذرد نزدیکترین متحد امریکا در میان کشورهای اسلامی بوده.»
جناب رسولی، این که وجود پایگاههای امریکا خدا نکرده مروج بیدینی در افغانستان شود از «نگرانی» های تصنعی و متظاهرانه جنایتسالاران بنیادگراست و نه مردم. اکثریت مردم ما به تجربه دریافتهاند که حتی روسهای «کمونیست» و «بیدین»، کاری به اسلام نداشتند چه رسد به امریکا که سرانش مخصوصا از ریگان به اینسو در دینمداری دست کمی از سیاف و گلبدین و ملاعمر و عبداله و خلیلی و قانونی و غیره اجیران «رنجیده» و غیر رنجیده «سی آی ای» نداشتهاند. در دوران پوشالیان آنقدر مسجد اعمار گردید که در هیچ دورهای نگردیده بود وچنانچه آخرین مالک نجیب، گورباچف ذلت را به جایی رساند که ضحاکی چون خمینی او را به اسلام دعوت کرد، نجیب هم آنقدر پیشانی بر زمین سایید و نمازگزارد که هیچ حاکم جنایتکار و عوامفریب دیگر تاریخ ما به آن توسل نجسته بود. ولی عبث بود واین شیادیها نتوانستند دستهای پرخون و بسته به زنجیر غلامی روسهایش را از دیدهها پنهان سازند.
به همین ترتیب امریکا نه از نظر بینش رسمی و نه از نظر سیاسی کاری به اسلام و مسلمانی مردم ما نداشته و نخواهد داشت. امریکا کماکان اسلام را در مبارزه علیه جنبش ها و دولتهای چپ، سکیولار و استقلال طلب متحد به فرمانش می بیند. شعار امریکا این بوده و است: «با اسلام علیه چپ و سکیولاریزم و آزادیخواهی»(٤). امریکا به جای ترویج افکار ضد اسلام و ضد دین، مروج خستگیناپذیر دین و عرفان و افیون و خرافاتگرایی و سیاست گریزی و تقدیس وضع موجود را ــ البته همه را عموما زیر نام «دموکراسی» ــ مصلحت دانسته و می داند. امروز سرسپردهترین و وفادارترین رژیمها در دنیا به دولت امریکا رژیمهای اسلامی اند؛ در جریان جنگ سرد، «سی آی ای» میلیونها جلد قرآن را با چاپ نفیس در کشورهای مسلمان و منجمله جمهوریتهای شوروی سابق پخش کرد؛ امریکا و متحدان خواستند تا خمینی با خیانت به انقلاب دموکراتیک ایران، استبداد خونریز کم مانندش را مستقر سازد؛ این «سی آی ای» بود که هارترین و بیمارترین گروههای اسلامی را در افغانستان کمک کرد و به قدرت رسانید و سپس که آن ها را ناکارآمد دید، طالبان را بر سرانگشتانش نشاند و وقتی این نوکرانش هم کاغذ تشنابش شد، مجددا جنایت سالاران جهادی را در بغل فشرد. اگر امریکا احزاب جنایتکار بنیادگرا را احزابی تشخیص میداد که خواستار استقلال و دموکراسی برای افغانستان اند، نه فقط کمک به آن ها را جرم میشمرد بلکه با توسل به هر وسیلهای مانع رشد و بخصوص اعمال سرکردگی آن ها بر جنبش مقاومت ضد روسی میگردید. بر پایه همین سیاست خاینانه و جنایتکارانه بود که با اتکا بر «آی اس آی» و سگهای شکاری بنیادگرایش حتیالمقدور عناصر ملی و دموکرات در جنبش مقاومت را از بین برد تا دندان عفریتهای بنیادگرایش بر فرق و گردهی جنبش هرچه عمیقتر فرو رود.
تلاش شما آقای جعفر رسولی برای کتمان این واقعیت تلخ و رنجبار تاریخی بیهوده است زیرا شریل بینارد از شاه مهرههای دولت امریکا و خانم زلمی خلیلزاد معترف است:
«چرا در افغانستان رهبران میانه روی وجود ندارند؟ بخاطری که ما به تندروان اجازه دادیم که سالها همۀ آنان را به قتل برسانند و نابود کنند. آنان هزاران چپ و میانه رو را کشتند و ما به آنان اجازه آنرا دادیم. تمام اینان در دهه هشتاد و بعد از آن نابود شدند.»
در کشورهای مطلوب «کارشناس» رسولی نیز امریکا حامی گروههایی است که بیشتر از بقیه برای اسلام یخن میدرند و صیانت آن را بدون حمایت امریکا ناممکن میدانند. اتفاقا کویت و عراق نمونههای تپیک کشورهایی اند که پایگاههای امریکا پشت فاسدترین و وطنفروشترین افراد و احزاب آن ها ایستادهاند.
آقای رسولی در آنجایی که میفرماید «افغانستان امروز با افغانستان بیست سال پیش قابل مقایسه نیست (زیرا) دستاوردهای کلان داشته»، دروغ شاخدار امریکا پسندی تحویل میدهد. گوش دادن فقط به شکایتهای جسته و گریختهی مردم از ورای همین «رادیو آزادی» کافیست که به این دروغ مسخره و سخیف پی برد. یک آگاهی مهم که اکثریت مردم ما به آن دست یافتهاند عبارتست از اینکه تجاوزکاران چه روسی چه امریکایی، احمق نبودهاند که به دین و دینداری شان دست درازی کنند. تجاوزکاران از آنان اطاعت و رضایت و تسلیم و وطنفروشی میخواستند نه رها کردن دین شان. این را رسولی میداند ولی بنابر وظیفهی پیوسته دمساز بودن با منافع و نیات امریکا واقعیت ها را میپوشاند و تحریف مینماید و نمی گوید که امریکا در آن کشورها و افغانستان همدست با بنیادگرایان میخواهد مردم را مطیع و وابسته نگهداشته و سلطهاش بر جهان را تحکیم بخشد؛ نمی گوید که سربازان امریکا در آن کشورها و افغانستان به اسلام و هویت ملی مردم نمیتازند بلکه خانههای فقیرانه شانرا ویران و مردم بیگناه ومراسم عروسی و عزاداریشان را بمباران و گلوله باران کرده و بر زنان ودختران دست میبرد و از اعضای بدن شان کلکسیون می سازند؛ نمیگوید که امریکا با اقتصاد بازار آزاد چطور هرگونه موانع را از سر راه سرمایه داران دلال وابسته به خود و متحدانش در چاپیدن وحشتناک مردم باز نگهداشته است و....
جعفر رسولی با بیشرمی عجیبی حتی از عربستان هم به عنوان نمونه مشعشع کشوری دارای پایگاههای امریکا تذکر میدهد. برای کودکان نیز واضح است که اگر پایگاههای نظامی امریکا نباشد، خاندان خاین سلطنتی عربستان شش ماه هم در قدرت باقی نمانده و خفتبارتر از بن علی و حسنی مبارک و قذافی باد هوا خواهد شد. آیا در آن روز فرخنده جعفر رسولی ها و نظایرش به خاطر آن همه دروغها و تحریفها و ستودن و سفیده مالی روی پرلکهی جنایت امریکا، از مردم ما عذر خواهند خواست؟ نه، اینان به احتمال ضعیف زمانی به اشتباه و سرشت میهنفروشانهی موضع خود اعتراف خواهند نمود که سربازی امریکایی به عصمت زن و فرزند شان تجاوز کند.
درست است که امریکا از لحاظ اجتماعی بر تبهکاران جهادی و پرچمی و خلقی به مثابه تکیه گاه اجتماعیاش سرمایه گذاری کرده است. اما این تکیه گاه بدون خریدن بخشهایی از روشنفکران، ناقص و شکننده میبود، تنهی جلادی تشنه به خون می بود بدون سر. سوراخ دیگری که در پیشانی روشنفکران خادم امریکا خودنمایی دارد عبارتست است از به گردن داشتن زنجیر جنایتسالاران بسان سگهای رام ولو هم گاهگاهی در انتقاد از صاحبانشان بجفند. از این جاست اهمیت تعیین کننده افشای روشنفکران شرفباخته در کنار افشای مالکان خارجی و داخلی آنان.

در پایان بد نیست خوانندگان بدانند که در صحبت ها پیرامون پایگاههای امریکا، آوازی از سرجنایتسالار اسماعیل هم بلند شد که گویا از رحیم وردک «بشدت» انتقاد کرده و از وی خواسته اظهاراتش را پس بگیرد!
بلی، فاحشه به فاحشه میگوید بشرم!
آیا این سرجنایت سالار به راستی تصور میکند مردم در حدی گیج و بیشعور اند که او و تاریخ پرخون و خیانت و فسادش را از یاد بردهاند؟ از یاد بردهاند که او با «معاینه بکارت» دختران هرات مرتکب بیناموسانهترین تحقیر و توهین نوع طالبان نسبت به دختران عفیف و شرافتمند آن ولایت شده است؟ که چگونه به زور واواک ایران از چنگال طالبان بیرون آورده شد؟ که صدها میلیون دالر از عواید بندر اسلام قلعه و... را دزدیده است؟ که چندی پیش بوی مداخله رسوای مستندش در مضحکه انتخابات در عالم پیچید؟ که هزار بار هم اگر علیه امریکا هیت و هوت کند، بازهم دم دوستیاش با امریکا و شخص رامسفیلد از زیر ریشش پیداست؟
به همان اندازه که دفاع از پایگاههای امریکا از سوی رسولی و صافی و خالد و کلیه روشنفکران و سیاستمدارانی که بدون اتکا به امریکا برای خود آیندهای نمی بینند، نفرت انگیز است، «انتقاد» از آن از سوی اسماعیل ها نیز منزجرکننده و عقآور میباشد.
«مخالفت» علیه اشغال امریکا و منجمله پایگاههایش توسط افراد و نیروهایی که داغ خیانت جهادی و طالبی را در جبین دارند، عوامفریبی رذیلانهای بیش نیست. مبارزه علیه امریکا و پایگاههایش فقط زمانی معنا یافته میتواند که با خواست آزادی و دموکراسی عجین گردد. مبارزه تروریستانی از جنس طالبان با امریکا، به منظور سهم داشتن در قدرت، به قرون وسطا بردن افغانستان و ادای دین به مخدومان پاکستانی و عرب شان است. ادعای مبارزه استقلال طلبانه بدون باور راسخ به دموکراسی، ادعایی کذایی و در تحلیل نهایی در خدمت این و آن قدرت جهانی یا منطقهای خواهد بود. افشای بی وقفهی روشنفکران دلال امریکا و جنایت سالاران جزء لاینفک پیکار برای استقلال، آزادی و دموکراسی و بردن آگاهی بین مردم میباشد.
یادداشت ها:
(١) رژیم ترکیه و حتی صدراعظم اردوغان که دستهایش به خون آزادیخواهان ترکیه و مردم کردستان آغشته است رژیم و زمامدار شدیدا دلخواه آقای ظریف نظر هم است که در آوردن نمونه از هر دو استفاده میکند که اگر بنابر ترکمن زبانی وی باشد خوبست این گرایش ارتجاعی قومپرستانهی خجالتبار را به خاینانی چون دوستم بگذارد که بهتر از عهدهاش برآمده خواهد توانست.
(٢) در آخرین انتخابات جاپان حزب دموکرات که وعده داده بود با به قدرت رسیدن پایگاههای امریکایی را رخصت می کند، بیشترین رای را آورد و به قدرت رسید، اما صدراعظمش بعد از چند ماه با گریه استعفا داد و معذرت خواست که با وصف وعده نتوانست پایگاهها را برچیند.
در اپریل ٢٠١٠ صد هزار نفر در شهر اوکیناوای جاپان تظاهرات کرده و از دولت این کشور خواستند پایگاه نظامی امریکا مستقر در این جزیره را تعطیل کند.
ولی شک نداریم که رسولیها و نظرها و خالدها و... که از توفانها در کشورهای عرب خجالت نمیکشند، این تازهترین مثالها را هم به سبک وحید عمر و دیگر جاسوس بچههای سخنگوی کرزی تفسیر و تردید خواهند کرد.
(٣) محترم ولی کرزی برادر حامد کرزی غیورانه ابراز نموده که کمک به امریکاییان را «وظیفه افغانیاش میداند!
(٤) در این زمینه در شمارههای گذشته «پیام زن» نسبتا به تفصیل سخن گفتهایم.