بقیه از شماره قبلی
از داكتر محمودگودرزی
با همه نیرویمان
خانم برادسكی در دومین دیدار خود كتاب «با همه نیرویمان» را برایم ارمغان آورد و احساس مهرآمیز خود را در یادداشتی در نخستین صفحه كتاب بدین گونه بیان نمود:
«آقای گودرزی، سپاس از شما برای توجهتان به زنان افغانستان، باشد كه سرگذشت آنان به كوششهای شما برای آفرینش جهانی بهتر نیرو بخشد. همچنین باشد كه بسیار زود تندرستی كامل خود را بدانگونه كه هر یك از ما آرزو میكنیم باز یابید.
در صلح، همبستگی و پایداری انبرادسكی جون ۲۰۰۳»

خواندن این كتاب بویژه در بستر بیماری برایم همانگونه كه نویسنده آرزو كرده بود بسیار نیروبخش بود. از همان زمان بر آن شدم كه این اثر را به خوانندگان گرامی بشناسانم. این كار نه از راه سپاسگزاری از مهربانی نویسنده است كه در پی دیدارش نیز چندین بار با تلفن جویای حال من شده است، بلكه به راستی زیر تاثیر ژرفیست كه این اثر بر من گذارده است. من دانسته از معرفی گسترده آن درمیگذرم و تنها گوشههایی از آن را یاد خواهم كرد. اما پیش از پرداختن به آن دوست میدارم آنچه را كه دیدار خانم برادسكی در من بر جای گذارده با شما عزیزان در میان بگذارم:
مهربانیهای فراوان یاران و دوستان ایرانی من گذشته از پیوندهای عاطفی میان ما بر پایه زادگاه و تاریخ یگانه مان نمیتواند چندان شگفتیآور باشد، من از این نیز اندكی فراتر میروم. مهر سرشار خانم تهمینه و یاران گرانقدر «راوا» نیز بر پایه همدردی و همدلی برآمده از همسایگی و هماندیشی مان با دلبستگیهای فرهنگی دیرینمان چندان دور و شگفت نمینماید. آنچه سزاوار ستایش است، كار خانم برادسكی، این بانوی آمریكایی ست. اوست كه به راستی نمونه انسانگرایی فراسوی مرزهاست كه ما را این گونه از هم جدا كرده است. این گونه دیگری از جهانگرایی و جهانشمولی انسانهاست. در كنار جهانی شدن اقتصاد كه این قدر از آن سخن میرود و هنوز به جایی نرسیده و فلسفه برتری جویی جهان صنعتی مردم كشورهای به اصطلاح «جهان سوم» را به مقاومت واداشته، جهانگرایی انسانها فراسوی مرزها نوید جانبخشی از آینده مردمان سیاره زمین میدهد. درست است كه این آینده آرزویی چنان نزدیك نیست كه ما را از آن بهرهای به دست آید، اما وجود كمیاب و پراكنده آن نشان این گوهر درخشان است كه زمانی بر تارك جهان ما خواهد درخشید.
چین نیز در همین روزها نخستین فضانورد خود را به آسمانها فرستاد و باز گرداند و پا در جرگه فضانوردی گشود. عصر گسترده «اطلاعات» جهان را به «دهكده»ای تبدیل كرده و این راستاییست كه در آن تنگنظریهای آدمیان از واپسگرایان طالبانی گرفته تا بنیادگراییهای جرج بوش دوم كه مدعیست از خداوند پیام میگیرد و آنچه میكند در راستای خواست خداوندست، و تا ژنرال سه ستاره پنتاگون كه پا به پای رئیسجمهور منتصب خود میگوید «ما یك ملت مسیحی هستیم، اگر ما به نام مسیح با دشمنانمان روبرو شویم آنان را شكست خواهیم داد. جرجبوش به كاخ سفید رفت زیرا كه خداوند او را در آنجا گذارد... ما در ارتش خداوند برآمدیم برای چنین روزهایی. من میدانستم كه خداوند من بزرگتر از مال آنان است، من میدانستم كه خداوند من واقعیست و مال آن یك بت است...». در آن جایی ندارد.
این نكته را دیگر هر كودك دبستانی آمریكا و جهان میداند كه جرجبوش دوم بر پایه رای پنج به چهار دیوان عالی كشور به ریاستجمهوری منتصب شد نه آن كه از سوی مردم آمریكا انتخاب شده باشد. به این ترتیب خداوند بزرگ ژنرال سه ستاره ارتش آمریكا «ویلیامجریبوكین» همان پنج داور دست راستی دیوان عالی بودند كه رای اكثریت آمریكاییان به «الگور» را نادیده گرفتند و راه كاخ سفید را بر روی جرجبوش گشودند. به راستی این فراز درستی ست كه «گونترگراس» نویسنده اندیشمند آلمانی میگوید كه جرجبوش و دار و دستهاش همانقدر بنیادگرا هستند كه طالبان و القاعده و واپسگرایانی چون سران جمهوری اسلامی.
هدفگیری درست «راوا»
بروز گاه و بیگاه این گونه سخنان از زبان و دهان جرجبوش رئیسجمهور، ویلیامجری بویكین سپاهی؛ «جریفالول»، «پاترابرتسون» و «جیمیسواگارت» كشیشان رنگارنگ نشان میدهد كه بنیادگرایی تنها عارضهای نیست كه در «جهان سوم» برخاسته است. این عارضه در آمریكا كه اكنون مدعی برپایی «امپراتوری» تازهایست كه «نظم نوین جهانی» را برقرار سازد، آن هم در بالاترین سطح جامعه از كاخ سفید و پنتاگون گرفته تا كلیساهای گوناگون به چشم میخورد. و آنگاه كه میبینیم این بنیادگرایان خاور و باختر چشم دیدن «راوا» را ندارند، به درستی هدفهای روشنگر «راوا» پی میبریم.
به اثر ارزشمند خانم انبرادسكی «با همه نیرویمان» باز گردیم. در روكش این اثر محتوای كتاب بدین گونه معرفی شده است: «رخدادهای یازدهم سپتامبر، افغانستان و سرنوشت زنان افغانستان را در دوران حكومت طالبان بنیادگرا به نخستین صفحههای رسانههای نوشتاری جهان كشانید. در حالی كه این توجه امری تازه بود، شرایط بحرانی زنان افغانستان برای دههها همچنان ادامه داشت. از هنگام بنیاد گرفتن «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» در سال ۱۹۷۷، زنان عضو جمعیت، زندگی و جان خود را روزانه به خطر میاندازند تا به خواهران شكنجه دیده شان در افغانستان و پاكستان یاری رسانند.»
«با همه نیرویمان»، سرگذشت دوران این سازمان زیرزمینی به رهبری زنان، و مبارزهاش را برای حقوق زنان افغانستان باز میگوید. انبرادسكی نخستین نویسندهایست كه به او امكان گستردهای داده شده است تا با گفت و شنود با اندامان سازمان، پشتیبانان افغان، و كسانی كه سازمان به آنان خدمت میكند دست یابد. و نیز از چگونگی عملكرد سازمان در افغانستان و پاكستان دیدار كند، و به زندگی بسیار دشوار زنان افغان در بدترین شرایط بسیار خشن اعمال فشار جنسی در جهان روشنی بیفكند. شگفتیآورست كه در كنار داستانهای فجیع بسیار، داستانهایی نیز از دلیری و پایداری باور ناكردنی و حتی پیروزی وجود دارد.»
«برادسكی به عنوان یك مصاحبهگر، نظارهگر و نویسندهای چیره دست، گاهشماری فراهم آورده است كه چگونه اندامان "راوا" كه برای حفظ و بقای خود ناچارند هویت خود را پنهان دارند. دبستانها و پروشگاههای كودكان بی سرپرست را اداره میكنند، نیازهای بهداشتی را پنهانی فراهم میآورند و وحشیگریهای بنیادگرایان علیه زنان افغانستان را با عكس گرفتن وسیله دوربینهای پنهانی زیر پوشش هایشان مستند میسازند. از هنگام فرو افتادن طالبان، "راوا" نه تنها فعالیت ارزشمند خود را برای یاری رسانیدن به زنان و كودكان افغان برای بقایشان در پی سالهای تجاوز و بد رفتاری ادامه میدهد، بلكه همچنین برای حقوق بشر و برابری زنان و افغانستانی آزاد و دمكراتیك مینبردد.»
«در یك جمعبندی پر شور از مبارزه بیست و شش ساله "راوا" برای پدید آوردن توانایی، امید و پایداری به دختران و زنان افغانستان، كتاب "با همه نیرویمان" سرود مقاومت زنان افغانستان و نمونه و سرمشقی برای سازمانهای زنان و حقوق بشر در سراسر جهان است.»
گمان میرود در پی این معرفی كوتاه نیازی به طرح محتوای كتاب دست كم در این فرصت نباشد. من تنها به آوردن سرفصلهای كتاب و چند اظهار نظر درباره آن بسنده میكنم.
پس از پیشگفتار و سپاسگزاری از همه یاری دهندگان به گردآوری و سامان بخشیدن كتاب و نیز «درآمد» آن كه به آمادگی ذهن خواننده یاری میرساند، فهرست هشت فصل كتاب با عنوانهای زیر آورده شده است:
بخش ۱. «من سرود آزادی را آموختم»: پیوستن به جنبش
بخش ۲. «من زنی هستم كه بیدار شدهام»: بنیاد و بنیادگذاری راوا
بخش ۳. «با همه نیرویم در راه آزادی سرزمینم با شما هستم»: سرگذشت راوا و مقاومت پیگیر آن
بخش ۴. «من در بسته بیتفاوتی را گشودم»: آموزش به جای انقلاب.
بخش ۵. «صدای من با صدای هزاران زن برپا خاسته درهم آمیخت»: رهبری جنبش
بخش ۶. «ای هموطن، ای برادر»: پشتیبان
بخش ۷. «من در میان حماسه و جرأت، دوباره زاده شدم»: زندگی راوا
بخش ۸. «من راه خود را یافتهام و هرگز باز نخواهم گشت.»: جنبش ادامه دارد
ضمن ادای احترام قلبیام به این دوست نازنین خانم برادسكی، فهرست هشت بخش این اثر تكاندهنده و ماندگار را آوردم، با این امید كه خوانندگان گرامی با خریدن و خواندن آن، گذشته از آشنایی نزدیك با سرنوشت زنان افغانستان و راه سنگلاخی و دشوار «راوا» كه بسیار چشمگشا و هشیاركننده است، به این سازمان دلیر و جانباز یاری رسانند. مشخصات كتاب چنین است:
With All Our Strength", Routledge, New York, ۲۰۰۳"
چند دیدگاه درباره كتاب
اینك دیدگاه و داوری چند تن از نویسندگان معاصر را كه به دشواریهای كنونی جهان و سرنوشت زنان میاندیشند میآورم:
«آرونداتیروی» نویسنده دلیر هندی تبار مقیم لندن كه نوشتههای روشنگرش در رسانههای آزاداندیش منتشر میشود: «یك نگاه همه جانبه در "راوا" جنبش خارقالعاده زنان كه سرسختانه به دموكراسی احساس تعهد میكند، در عین آن كه در روزهای جهانی بهترست...»
«احمدرشید» نویسنده كتاب «طالبان و جهاد» بر این باورست كه «با همه نیرویمان» نخستین تاریخ سیاسی افغانستان است كه از چشم زنان دیده شده است. زنان افغان همواره به عنوان قربانیان جنگ و ویرانی بودهاند، اما برادسكی به ما زنان نیرومندی را نشان میدهد كه در پشت چادر میزیند. او به آنان امكان داده است كه صدا و تاریخ خود را باز گویند. این اثر سرگذشت آن بخشی از زنان افغانستان است كه هرگز در برابر افراطگرایان سر فرود نیاوردند و تسلیم نشدند و جز این نمیخواهند كه كشور شان را با صلح و آزادی بسازند. سرگذشتی پر قدرت...»
«ایوانسلر» نویسنده كتاب «سخنگوی مهبل» مینویسد: «كار "راوا" باید به عنوان سرمشقی باشد برای همه گروههایی كه با شیطان دوگانه زورگویی و جنایت مبارزه میكنند. گزارش برادسكی جرأت بیكران این زنان مبارز را نشان میدهد كه برای شرف اصلی انسان مینبردند، در حالی كه جهان به سوی دیگری نگاه میكند...»
«كاتاپولیت» نویسنده «عنوانی برای گفت و گو: احساس و اختلاف نظر درباره زنان، سیاست و فرهنگ» و ستوننگار دو هفته نامه «این دیز تایمز» دیدگاه خود را درباره این اثر چنین باز میگوید: «"انبرادسكی" از عنوان فراتر میرود تا از نزدیك به این سازمان منحصر به فرد بنگرد كه بر پایه تصویر همگانی افغانستان وجود خارجی ندارد. "راوا" یك جنبش غیر مذهبی مبارز طرفدار دمكراسی و حقوقی زنان است كه وسیله خود زنان رهبری میشود. برادسكی به ما نشان میدهد كه چگونه زنان عادی و آنان كه خواندن و نوشتن نمیدانند، آنان كه جنایات آزاردهندهای را از سر گذرانیدهاند، میتوانند نمایندگان نیرومندی برای دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی گردند. برادسكی با تركیب پژوهش دانشی و احساس همدردی اثری درخور توجه پدید آورده است...»
«سونتیامهتا» ویراستار كتاب «زنان برای زنان افغان: درهم شكستن اسطورهها و طلب كردن آینده» باور دارد كه «انبرادسكی سرگذشت جامعی از سازمان دلیر زنان را با احساس و دلبستگی نوشته است. این كتاب نه تنها گزارهای از میراث "راوا"ست بلكه بازتاب تعهد و دلبستگی برادسكی به این سازمان و دفاع خستگیناپذیر او از حقوق زنان و دموكراسی غیر مذهبی در افغانستان نیز هست.»
امید دارم خواندن دیدگاههای یاد شده كمابیش تصویری از این اثر به دست داده باشد. برای خود من بسیار دشوار بود كه با احساس دوستیام با خانم برادسكی؛ و مهر و باور ژرفم به «راوا» خود به نقد این اثر بپردازم، این را كوتاهی من نپندارید، سپاسگزارم.
زنان به عنوان «زینتالمجلس»
بگذارید من به این پرسش پاسخ بگویم كه چرا و چگونه من به «راوا» ارج میگذارم و كوششهای جانبازانه این خواهران خوبم را گرامی میدارم. اگر بخواهیم لایههای اجتماعی زنان افغانستان را بشكافیم و آنان را در گروههایی ویژه جای دهیم، میتوانیم نخست آنان را در دو بخش كلی به دیده بگیریم. بخش نخست كه اكثریت بسیار بزرگیست، به دلیل وابستگی شدید به سنتهای قبیلهای، باورهای پوسیده مذهبی و واپسماندگیهای فرهنگی برای خود حقوقی نمیشناسد. بیتفاوتی و دورماندگی از تلاشهای اجتماعی این گروه، ریشهای جز ندانستن نمیدارد و بسیاری از آنان در آزمونهای گوناگون چه در افغانستان و چه در دیگر كشورهایی جهان سوم نشان دادهاند كه در پی بیدار شدن و آشنایی به حقوق انسانی خود دلیرانه در صف تلاشگران جدی در آمدهاند.
بخش دیگر كه كمابیش در همه جای جهان سرنوشتی همانند دارند، آنانند كه حقوق اجتماعی خویش را دریافتهاند، این بخش كه حتی در پیشرفتهترین كشورها نیز در اقلیت اند، خود در دو گروه جدا از هم دستهبندی میشوند. بخشی از آنان تنها در پی بیرون كشیدن گلیم خود از آب هستند كه با تواناییهای به دست آمده از آموزشهاشان میتوانند جایی در درون حاكمیت بیابند. نظامهای حاكم بیشتر كشورهای جهان سوم تا آنجا كه برایشان دردسری فراهم نشود راه را به روی این گروه میگشایند و از وجود آنان چون غازهای بر چهره كریه خود بهره میجویند. من اندكی سپستر بیشتر به این گروه خواهم پرداخت. اما بخش دیگری از این اقلیت آنانند كه نه تنها حقوق انسانی خویش و خواهران و مادران و دختران خود را دریافتهاند بلكه جانانه برای به دست آوردن این حقوق برای همه زنان میكوشند. اینان بیش از آن كه به بیرون كشیدن گلیم خود از آب بیندیشند، در اندیشه رهایی دیگرانند. «جمعیت انقلابی زنان افغانستان»، «راوا» تبلور این گروه از زنان افغانستان است كه در مبارزات آزادیبخش كشور شان جایی بسا ارجمند دارد، و من آنان را ارج مینهم.
اینك بار دیگر به گروه نخست این اقلیت یعنی زنان تحصیلكردهای كه به درون حاكمیت راه یافته و مییابند باز میگردم. من در جایی دیگر به این داستان اشاره داشتهام كه چندین سال پیش در یك گردهمایی زنان برایم پیش آمد. در آن گردهمایی كه شمار باشندگان مرد از شمار انگشتان یك دست بیشتر نبود، من با خانم جوان و زیبایی آشنا شدم. او نخستین زنی بود كه در دوران شاهی «ملكحسین» در حاشیه اصلاحات اجتماعی كه كشور اردن به آن تظاهر میكرد، به پارلمان كشور راه یافته بود. او در آن زمان تنها نماینده زن در پارلمان اردن بود. هنگامی كه گفت و گویمان اندكی گرم شد، از او پرسیدم تا كجا نظام حاكم اردن از وجود شما به عنوان «زینتالمجلس» بهره میگیرد. با آن كه گفت و گوی ما به زبان انگلیسی بود، من این اصطلاح عربی را به كار بردم. او نخست با شگفتی پرسید كه این اصطلاح را از كجا میشناسم؟ به او گفتم كه در كشور ما ایران نیز از این شیوه برای تظاهر به پیشرفت بهره گرفته میشود. این بانوی ارجمند كه سالهابعد با پیگرد و زندان نیز روبرو شد، پاسخ زیبایی به من داد.
او گفت: «ممكن است نظام حاكم با چنین آهنگی راه به روی من گشوده باشد، اما این دیگر بسته به توان و منش خود من دارد تا كجانگذارم از من تنها به عنوان "زینتالمجلس" بهرهگیری كنند. او داستانی از مقاومت خود را در میان خیل مردان نماینده پارلمان باز گفت كه نشان از گوهر پایداری او بود كه من از آن میگذرم، و به رخدادی تازه میپردازم.
در میان همكاران روزنامه «واشنگتنپست» بانویی با تبار لبنانی به نام خانم «نورابوستانی» وجود دارد كه بیشتر به رخدادهایی كه در حاشیه روابط دیپلماتیك میگذرد توجه دارد. او در دهم اكتبر مطلبی زیر عنوان «بازگشت به خانه برای یاری» داشت كه درباره یك بانوی جوان افغان به نام «زهرهراسخ» بود. هنگامی كه زهره ۱۶ ساله بود، در سال ۱۹۷۹ با اشغال افغانستان از سوی ارتش شوروی پیشین، خانواده او راه مهاجرت در پیش گرفت و پس از چند سالی دربدری در ایران و پاكستان سرانجام به آمریكا میآیند. زهره در اینجا به دبیرستان و سپس به دانشگاه میرود و به لیسانس آمادگی برای رشته پزشكی دست مییابد، اما پدر در این میان میمیرد و او ناچار از رشته پزشكی درمیگذرد و در رشته خدمات درمانی همگانی فوق لیسانس میگیرد. او دو بار در ۱۹۹۶ و ۱۹۹۸ به افغانستان میرود. او از دیدن زندگی آشفته هممیهنانش سخت آزرده میشود و بارها میگوید و دوست میدارد كاری برای بهتر شدن آن انجام دهد. او در سال ۲۰۰۰ با یاری شماری دیگر از آمریكاییان افغان تبار گروهی برای یاری به مردم افغانستان با همكاری «اتحادیه بیمارستانهای آمریكایی» و «انجمن آمریكایی بهداشت همگانی» بنیاد میگذارد كه دارو و نیازمندیهای پرشكی درمانی به گونه رایگان به افغانستان بفرستد.
زهره كه در ماه جون امسال با یك مهندس ایرانی تبار زناشویی كرده است، از یك ماه پیش در وزارت خارجه افغانستان كه زیر نظر عبداللهعبدالله اداره میشود، در دفتر ویژهای برای هماهنگی مالی و فنی آن وزارت خانه آغاز به كار كرده است.
آنچه برای من جالب است در همه سفرهایم كه زهره به افغانستان كرده است و به گفته خودش تمام كوشش خود را برای بهبود وضع زنان افغانستان به كار برده، حتی یك بار نامی از «راوا» در میان نمیآید. در حالی كه كوششهای او بسیار انساندوستانه مینماید اما هنوز با گوهر كار گروهی در فعالیتهای اجتماعی آشنایی نیافته و یا درستتر گفته شود نمیخواهد بیابد.
دشواری كار این گروه از زنان درس خوانده و كمابیش آگاه به حقوق انسانی و حقوق زنان در این است كه آنان بیشتر در پی آنند كه به این حقوق از راه معامله و مماشات با نظام حاكم دست یابند. اینان همانگونه كه در فراهم آوردن دولتهای دست نشانده در افغانستان و عراق دیدیم میتوانند در كنار شمار مردانی چون حامدكارزای، عبداللهعبدالله، و دیگران قرار گیرند، اما تنها میتوانند «زینتالمجلس» باشند نه بیشتر. ما دیدیم كه حضور خانم «ثمر» چه ثمری به بار آورد و بار دیگر «شریعت» جایگاه همیشگی خود را در واپس نگاه داشتن جامعه افغانستان حفظ كرده و در قانون اساسی آینده نقش محوری خواهد داشت.
تنها مبارزه پایهای و پیگیر جمعیت انقلابی زنان افغانستان میتواند آیندهای روشن پدید آورد و بس. پیروزیشان را آرزو كنیم.
(«شهروند»، شماره ۸۳۶، ۷ نوامبر ۲۰۰۳)