بررسی كتاب «كالبد شكافی یك كشمكش: افغانستان و ۱۱ سپتامبر» از جاوید امیر
داستان افغانستان در گذشته همانقدر جذاب بوده است كه حالا در زمان ما. افغانستان فقیر و آشفته و چند پاره در قرن ۱٩ در مقابل امپریالیزم انگلیس و تزار ایستاد و بار دیگر در قرن ۲٠ در برابر اتحاد شوروی ایستادگی نمود. در همه موارد افغانستان گورستان نیروهای مهاجم گردید.
هیچ كس شك نخواهد داشت كه بار دیگر افغانستان درگیر است و این بار درگیر مبارزه بزرگ علیه امپریالیزمی دیگر در قلبش.
تفاوت میان تهاجم شوروی بر افغانستان در اواخر دهه ۷٠ و ماجرای نظامی امریكا بر افغانستان تنها در شعار و نام گذاری است. شورویها به بهانه حفاظت از سوسیالیزم افغانستان را در اشغال در آوردند و اكنون امریكاییان با شعار قلع و قمع «تروریزم» در آن كشور پا نهاده اند. هدف نهایی در هر دو مورد به اطاعت كشیدن افغانستان و مردمش به اراده امپریالیزم است كه هیچ ربطی به منافع كشور و رفاه مردم بیپناه آن ندارد.
چنانچه از عنوان كتاب بر میآید، موضوع مركزی برخورد با افغانستان بعد از تراژدی ۱۱ سپتامبر میباشد.
كتاب حاصل زحمات یك شخص نبوده بلكه مجموع مقالاتیست كه توسط گروهی از خبرنگاران، دپلماتها، روشنفكران و اكادیمسینها به رشته تحریر درآمده است.
...
... مقالهای نیز بقلم داكتر رفعت حسین در مورد «سیاست پاكستان در قبال افغانستان» در كتاب گنجانیده شده است. همه میدانند كه افغانستان شدیداً پاكستان را به خود مشغول گردانیده بود همانطوری كه همسایهی شرقیاش.
مقاله برملا میسازد كه چگونه نوازشریف طی معاملهای مخفی با كلینتن میخواست سیآیای با همكاری آیاسآی بن لادن را نابود كند. اما مرگ سیاسی نواز با آمدن حكومت نظامی در اكتوبر ۱٩٩٩ این فرصت را ربود.
مقالهای بسیار جالب «آیا جنگ فتح گردیده است؟» از خانم جولی سترز Julie Stirrs امریكایی میباشد. او خوشبینانه امیدوار است كه وقتی وفاداری مثل كرزی بر اریكه قدرت در كابل هست، امریكا بخوبی در مسیری قرار دارد تا به اهدافش در افغانستان نایل آید. اما او همچنان میپذیرد كه رژیم پوشالی كرزی بطور واقعی بازتاب گر ریخت پیچیده قومی و قبیلوی افغانستان نیست.
و عجیب نیست اگر خانم سترز طفره میرود از ذكر اینكه واشنگتن در عین حال با هم كاسه شدن با جنگ سالاران محلی و تن دادن به خواستهای پولی و تسلیحاتی آنان حكومت كرزی را پیمان شكنانه تضعیف میكند.