گزیدهای از گزارش ۱٠٤ صفحهای «دیده بان حقوق بشر» تحت عنوان «كشتن شما برای ما كار ساده است» (جولای ۲٠٠٣) از جنایات و فساد بنیادگرایان در افغانستان
... اگر جامعه جهانی برای بهبود این وضع اقدام نكند، در انتخابات ۲٠٠٤ افراد انتخاب شده صد فیصد جنگ سالار خواهند بود.
انجنیری از ولایت غزنی در كابل، ٨ مارچ ۲٠٠٣
قومندانان خود را نمایندگان اصلی و ناب مردم میدانند زیرا بگفتهی خود شان آنان در گذشته علیه اتحاد شوروی از آزادی افغانستان دفاع كردند. و حال خود را محافظان آینده آزادی افغانستان نیز تصور میكنند. در حالیكه آنان نه نمایندگان مردم افغانستان هستند و نه محافظان آزادی افغانستان. آنان فقط تفنگدار اند.
سازمان جامعه مدنی ، كابل ٥ مارچ ۲٠٠٣
... در قدم اول میخواهیم كه تمام اسلحه باید از تفنگداران گرفته شود. بنابرین دختران میتوانند به بیرون و به مكتب بروند. بعضی از دختران علاقمند مكتب رفتن هستند مگر فامیلهای شان اجازه بیرون رفتن را به آنان نمیدهد.
بلی، مردم میترسند كه اگر به دختران شان اجازه بدهند به مكتب بروند، از طرف تفنگداران چه برسر شان خواهد آمد. آنان از افراد تفنگدار و یا گروپهای دیگر میترسند.
دختران پوهنتون كابل، ۲٦ مارچ ۲٠٠٣
كارتونی را به نشر رساندم (بشمول كاریكاتور رییس جمهور كرزی و فهیم وزیر دفاع). بخاطر آن چند بار به من تلفنی زنگ زده شد و بسیار هم تهدید شدم. چند نفر مسلح به خانه و دفترم آمدند. آنان مرا تهدید كردند و گفتند: «ببین، كشتن تو برای ما بسیار آسان است. ببین، ۳٠ مرمی در شاجور دارم. همین حالا میتوانم تمام ٣٠ مرمی را در سینهات خالی كنم و هیچ كسی نیست كه مانع این كار شود.» من گفتم: «كارتون تنها از فهیم نیست، از كرزی هم است.» آنان گفتند: «ما به كرزی هیچ كار نداریم. فهیم پادشاه ما است. ما او را میشناسیم. ما فهیم را میشناسیم و در این مورد ما تحمل نمیتوانیم.»
مدیر مسئول نشریهای در كابل، ۲٤مارچ ۲٠٠٣
... خبرنگاران از طرف خاد، پلیس و مقامات مسلح تهدید به مرگ شده و به زور دستگیر گردیده اند. همچنان دستگیری و تهدید مخالفان توسط نیروهای دولتی گزارش شده است. در مناطقی مانند غزنی و پغمان تا هنوز دختران نمیتوانند به مكتب بروند و زنان در مناطقی چون لغمان از ترس حملات افراد مسلح نمیتوانند درباره حقوق زنان صحبت و یا تبلیغ نمایند. چنین بدرفتاریها كمكهای بشری را با مشكلات مواجه ساخته و مهاجرین را از عودت به وطن باز میدارند.
گروپ شورای نظار با ساختار نظامی ـ سیاسی متشكل از نیروهای سابق مجاهدین كه با اتحاد شمال علیه طالبان قبل از سقوط آنان جنگیده اند، مخصوصاً مجرم است. بیشترین موارد اذیت، تهدید و دستگیری خبرنگاران در كابل بعد از به چاپ رساندن مطالبی در انتقاد از اعضای شورای نظار و یا متحدین نزدیك آن مانند رهبر مجاهدین عبدالرب رسول سیاف به چاپ رسانده اند، اتفاق افتاده است. جاسوسان شورای نظار در پلیس، اردو و استخبارات اعضای چندین سازمان جدیدالتاسیس را تهدید كرده اند. پای رهبران شورای نظار به شمول فهیم وزیر دفاع و قانونی وزیر معارف در این تخلفات در میان است.
... حضرت علی رهبر نظامی زون شرق افغانستان (به شمول ننگرهار و پایتخت آن جلال آباد) در تمام منطقه تحت نفوذ خویش در دستگیری افراد سیاسی، از بین بردن فعالان دارای طرز فكر مستقل دست داشته است.
در اوایل مارچ نیروهای حضرت علی یك دریور تكسی را با سه مسافر از جلال آباد دستگیر و به زندان نظامی انتقال دادند. به گفته برادر یكی از زندانیان، عساكر آنان را در جریان دستگیری لت و كوب نموده بودند: «... هرچیزی مطابق میل شان قانون است و پایگاه نظامی آنان زندان شان است. آنان میتوانند هركسی را برای مدت طولانی در زندانهای شخصی خویش حبس نمایند....»
و این در جایی اتفاق افتاده است كه نیروهای امریكایی حضور دارند! و یا به گفته مردم ما در «زیر ریش» امریكا اتفاق افتاده است.
دیدهبان حقوق بشر به این نكته متوجه شده است كه شاهدان عینی در مورد تجاوز به پسران بسیار آزادانهتر نسبت به تجاوز به زنان و دختران صحبت میكنند. چندین باشنده گردیز به ما گفتند كه افراد مسلح پسران جوان را بخاطر عمل جنسی میربایند.
در بیشتر مناطق جنوبشرق و حتی در بخشهایی از كابل، خشونت جنسی علیه زنان، دختران و پسران مسئله عادی بوده و تقریباً هیچگاه گزارش نشده است. زنان، دختران و پسران از خانههایشان ربوده شده و در روز روشن مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند؛ در بعضی مناطق دختران را در مسیر راه مكتب ربوده اند. زنان و دختران مخصوصاً از طرف شب در جریان دزدیهای مسلحانه در خانههایشان مورد تجاوز قرار گرفته اند.
غرب كابل ناحیهای بشدت خطرناك است. اكثر باشندگان این ناحیه از دزدی توسط پلیس محلی و نیز افراد مسلح از ولسوالی پغمان تحت كنترول عبدالرب رسول سیاف شكایت دارند. «افراد مسلح از پغمان هستند. ۱٠٠ فیصد مطمئن هستم كه آنان مجاهدین سابق اند. پلیس چیزی نمیگوید، بناءً آنان نیز دست دارند.»
در ننگرهار و لغمان، دریوران از نیروهای تحت قومنده حضرت علی و پلیس جلال آباد شكایت داشتند. در كابل، دریوران اكثراً از پلیس ترافیك و پلیس وزارت داخله زیر فرمان بصیر سالنگی شكایت دارند.
یك شهروند جلال آباد شرح میدهد كه چگونه خانهاش در سال ۲٠٠۲ مصادره شد: «خانهای در سرك (نامش محفوظ) در جلال آباد دارم. آنان خانه را مصادره كرده اند. قومندان حالا خودش در آنجا زندگی میكند. قومندان حضرت علی تمام قدرت را در اختیار دارد. به محكمه عرض كردم ولی محكمه نیز زیر كنترول افراد حضرت علی است. آنان هیچ وقت نداشتند كه عرض مرا بشنوند و برایم گفتند كه آنجا را ترك كنم.»
یكی از مواردیكه همیشه در اذهان مردم باقی مانده است، ارعاب و ترس حاكم در جریان برگزاری لویه جرگه بود كه تا حال مردم نمیتوانند حرف دل خود را بصورت صریح و آشكار بیان كنند.
«... یك قومندان برایم گفت: "تو مرا انتقاد كرده بودی. همین غلط بود!" دیگران نیز با او بودند. آنان مرا تهدید كردند: "اگر با ما مخالفت كنی، ترا خواهیم كشت. شاید در جریان یك تصادم باشد، شاید كدام موتری ترا بزند و تو هیچ نفهمی". آنان چندین نفر را كشتند.»
محمد س. به دیدهبان حقوق بشر گفت كه جاسوسان امنیت ملی او را دستگیر، بازجویی و زندانی كرده و وی را بخاطر فعالیتهای سیاسیاش با شكنجه تهدید نمودند. او گفت كه جاسوسان از او درباره فعالیتهایش پرسیده و بزور وادارش نمودند تا نام رفقایش را بگوید. محمد س. قبل از شروع لویه جرگه زندانی و در تمام جریان جلسه تقریباً به مدت سه ماه در زندان بود. او به ما گفت كه هنوز هم در ۲٠٠٣ با تهدیدها مواجه است.
در اواخر ۲٠٠۲، گروه كوچكی در كابل با همكاری چند عضو در ولایات دیگر و با نوشتن مطالب در رابطه به اوضاع سیاسی افغانستان شروع به فعالیت كرد. (گروه از تذكر نام عذر خواسته است) در نوامبر ۲٠٠۲ این گروه در چندین مطلب از ساختار كابینه دولت مخصوصاً از اعضای دولت كه در ویرانی و جنگهای سالهای ۱٩٩٠ در كابل دخیل بودند انتقاد كرد. رییس این گروه ح. رحمان در اواخر نوامبر ۲٠٠۲ با تهدیدها بشمول تهدید از طرف وزیر فعلی معارف و رهبر شورای نظار یونس قانونی مواجه شد. یكی از معاونانش (نام محفوظ) ساعت 7 صبح زنگ زده و گفت: «اگر اطاعت نكنی بیشتر از این حق زندگی كردن نداری.» در اواسط جنوری ۲٠٠٣ بعد از آن كه نشریه گروه مطلبی را در مورد اذیت اعضای این گروه توسط پلیس به نشر رساند، مقام بالا رتبهای از امنیت ملی به دفتر رحمان آمده و تهدید كرد كه «اگر به فعالیتهایت ادامه دهی، با تو كاری خواهم كرد كه كسی خوابش را هم ندیده باشد. كسی قادر نخواهد بود كه پیدایت كند.»
در اواخر جنوری ۲٠٠٣، رحمان مقالهای انتقادی را در مورد رسول سیاف به نشر رساند. بعد از آن رحمان گفت كه سیاف خودش برایم تلفن كرد و با تهدید خواست كه به خانهاش بروم و در این مورد توضیح بدهم. رحمان از رفتن امتناع ورزید چون از جانش میترسید.
رحمان گفت: «چند ماه بعد در اواخر می ۲٠٠٣ زمانیكه خانه یكی از خویشاوندان با موتر میرفتم مورد تعقیب چند نفر مسلح در یك موتر قرار گرفتم كه با كلاشنكوف تهدید میكردند. میخواستم فرار كنم ولی آنان با موترم تصادم نموده و مرا به زور از موتر پایین انداختند. به شكل بیرحمانه با لگد و قنداق میزدند. در جریان لت و كوب میپرسیدند كه كی برایم گفته است كه بر ضد مجاهدین نوشته كنم و كی گفته كه 7 ثور و ٨ ثور دو برادر است؟ بنابر فشار مردم از چنگ شان رها شدم ولی اخطار دادند كه "این بار زنده خلاص شدی، دفعه دیگر كشته خواهی شد."»
شب بعد از محفل ٨ مارچ، مردان مسلح به خانه زنی داخل شدند. زن با دخترش در یك اتاق و دو برادرزادهاش در اتاق دیگر خواب بودند. یكی از دوستان زن به ما گفت: «او بیدار شد و كسی را در نزدیك كلكین اتاق دید. او ترسیده بود. یك مرد با كلاشنكوف در آنجا بود. او كلكین را شكست و گفت: "سر و صدا نكن ورنه ترا میكشم.... تو بیرون از خانه میروی و درس میدهی و در جلسات شركت میكنی و برای حقوق زنان كار میكنی. تو صرف یك معلم هستی. اگر میخواهی به مكتب بروی، برو و دوباره به خانه بیا. به هیچكس درباره حقوق زنان صحبت نكن. پولهایت كجاست؟"»
مردان دیگر نیز وارد خانه شده و زن را بسته كردند. خانه را بخاطر سرقت اشیای قیمتی پالیدند و تمام زیورات زن را با خود بردند.
«در رابطه با كاركردهای گذشته ربانی در دور اول قدرتش از ۱٩٩۲ تا ۱٩٩٦ و سؤاستفاده از قدرت و پول و بربادی كابل چندین مطلب را به چاپ رساندم. نوشتم: "اینها دست آوردهای اوست." از طرف افراد او چند بار تهدید شدم. چند هفته قبل یك نفر از تفنگدارانش آمده و برایم گفت: "ببین مرد، ما ترا كشته میتوانیم. این بسیار آسان است. ولی ترا نمیكشیم. كاری خواهیم كرد كه از خودت بدت بیاید و توبه كنی."» اسماعیل خان والی هرات نیز بعد از آنكه مطلب انتقادی را در مورد او به نشر رسانده بود، شخصاً به او زنگ زده گفت: «اگر بخواهم علیه تو اقدام كنم میتوانم حتی در همان كابل.»
در دو ولسوالی پغمان و شكردره نزدیك كابل، عساكر و پلیس مردم را بخاطر موسیقی در عروسیها، شنیدن كاست و رقص دستگیر و لت و كوب مینمایند. چند نفر از باشندگان ولسوالی پغمان از چنین قیودات شكایت داشتند. یكی گفت: «این افراد مسلح حتی مردم را در مراسم خوشی هم آرام نمیگذارند. آنان در مراسم عروسی دخالت نموده و مردم را از شنیدن موسیقی و خواندن منع میكنند.»
ضابط موسی تحت قومنده سیاف و ولسوال پغمان با نیروهایش به بازار رفت. كاستهای دكاندارانی را كه به موسیقی گوش میدادند شكستانده و آنان را مورد لت و كوب قرار دادند. یك دكاندار گفت: «خوب، این كه زمان طالبان نیست، حق داریم موسیقی بشنویم.» مگر ولسوال خشمگین شده و گفت: «درست است، طالبان نیستند ولی اسلام و شریعت است. ما بخاطر اسلام جنگیده ایم، این جنگ بخاطر اسلام بود. ما مجاهد هستیم، ما اسلام هستیم. ما جهاد كردیم تا بیرق اسلام را بلند نگاه داریم.»