این نوشته را پدر داغدیده و بی¬پناه جابر ناکام برای ما فرستاده بود که با تشکر از ایشان عیناً به چاپ می-رسد.
این حادثه جگرخراش یکی از ده¬ها نمونه جان¬گرفتن نازی-ها در آلمان و اعمال جنایتکارانۀ آنان علیه خارجیان بشمار می¬رود.

محمد جابر نادری از صنف اول الی دهم شاگرد ممتاز مکتب خود در آلمان بود. هر شش ماه بعد هنگامیکه برای گرفتن ورقه معلوماتی پسر خود به مکتب میرفتم، تمام معلمان و نگران صنف از اخلاق و رویه خوب او با دیگران اظهار رضایت میکردند. برای پدران و مادران دیگر که در مجلس حاضر میبودند از او تعریف کرده میگفتند که این جوان فوقالعاده ذکی و دارای حافظه قوی است.
جابر نظر به نمرات عالی و به خواهش دو نفر معلم به جمنازیوم معرفی و شامل گردید. یک هفته بعد پسرم از استاد خود که از نیونازیها بود شکایت کرد که او میگوید تو (پسرم) و دیگر خارجیهای این مکتب به درس ادامه داده نمیتوانید و منبعد از آمدن به این مکتب صرف¬نظر کنید. هر قدر هم لایق و ممتاز باشی نزد من ناکام خواهی بود. همان بود که پسرم در سال اول ناکام ماند. به وی گفتم بهتر است خود را در مکتبی که خواهرت درس میخواند شامل کنی اما راضی نشد و گفت که امسال نظر به لیاقت خود و در حضور معلمان دیگر درجه اول یا دوم را بدست میآورم. سه و نیم ماه بعد امتحان صنفی شروع شد. در آن هنگام من در امریکا بودم و از پسرم خبر نداشتم. اما قرار گفتة خودش معلم بدون سنجش 5 نمره داده بود. وی پارچه را نزد سه معلم دیگر برده بود و هر سه گفته بودند که سؤالها درست حل شده و مستحق نمره اعلی میباشد. و اظهار داشتند که به حق پسرم ظلم شده است. پسرم در نامهای به اداره مکتب نوشت که دیگر در این مکتب درس خوانده نمیتواند زیرا در مقابل خارجیها تبعیض وجود دارد. او نامه و پارچة خود را به اداره مکتب تسلیم داده از مکتب خارج شد.
به تاریخ 27 مارچ ساعت یک و بیست دقیقه تلفن کرد که به خانه خواهرش میرود. ساعت 2، پلیس جنازة او را از زیر پل پیدا کرد. ساعت سه و نیم پلیس به خانه من آمده و خبر داده بود که پسرم خودکشی کرده است. من ساعت 4 همان روز از امریکا رسیدم اما پلیس جسد را به شفاخانه داد و اجازه نداد آنرا ببینیم تا بالاخره بعد از چند روز جنازه را تسلیم شد و به پاکستان انتقال دادم. قاتلان ظالم، جابر را از یک پل با ارتفاع تقریباً 40 متر به پایین پرتاب کرده بودند. هر دو دست جابر شهیدم در پشت سر بود و استخوانهایش شکسته بود. این بود جریان قتل پسر جوانم بدست نیونازیهای آلمان. از تحقیقات تا حال هیچ نتیجهای بدست نیامده است. پلیس از معرفی قاتلان پسرم خودداری میکند.
چندی ¬بعد دوباره به آلمان خواهم رفت و با پلیس تماس خواهم گرفت. من این جریان را برای چاپ در نشریة تان نوشتم تا هموطنان دیگر ما از این واقعه باخبر شده و متوجه جگرگوشههای خود باشند.