عدهای از عمال «سی.آی.ای» و سگهای دستآموز جنایتکاران به تقلید عقآور از رژیم ایران، انتخابات را «حماسه» خواندند و از شرکت میلیونها تن در آن سخن گفتند. اما دیری نگذشت که بوی «حماسه» بالا شد و معلوم گردید که مثل انتخابات قبلی پر از تقلب و دست بردن جنایتسالاران بوده است. ما همیشه تأکید کردهایم که انتخابات در شرایط اشغال و تسلط پلیدترین دژخیمان جهادی و نوکران امریکا جز بازی و عوامفریبی و تحکیم دولت پوشالی نمیتواند باشد. شرکت بخشهایی از مردم در آن هم به علت امید بستن به تغییری در عالم یأس و بیپناهی و در عینحال فقدان جنبش وسیع انقلابی میباشد. و زمانی تا که حرکتی سرتاسری و تودهای با رهبریای انقلابی پدید نیامده است، وضع بر همین منوال خواهد بود و جنایتسالاران با نمایش «انتخابات» ریاست جمهوری و پارلمان وغیره مردم را فریب داده و بر گردهی آنان سوار خواهند ماند. لیکن با وصف ضعف نیروهای انقلابی، مردم به تجربه خود هم به ماهیت انتخابات و بیاثر بودن آن در درمان هزار و یک رنج و مصیبت شان پی خواهند برد.

تعداد وسیعی از هم اکنون پی برده اند که: بین عبدالله و اشرف غنی هیچ فرقی ماهیتی وجود ندارد. اولی شاخهای سابقه جنایتپیشگی را در پس و پیشاش دارد و با آشتی وقیحانه با «برادر حکمتیار» برای هزارویکمین بار ثابت نمود که خاینان جهادی از یک جنس اند. اشرف غنی اگر چه هنگامی که جنایتسالاران در خون باشندگان کابل مستی میکردند، تحت تعلیمات خاص دولت امریکا قرار داشت تا در آینده پاسدار منافع آن در افغانستان باشد ولی با تعیین تبهکارانی به بدنامی رشید دوستم و سرور دانش از سرسپردگان رژیم جنایتکار ایران و از مهره های افغانی واواک منحیـــث معاونانش ثابت نمود که پشت شال و تسبیحاش گلبدینها و سیافها و خلیلیها و سلطانزویها و ضیأ مسعودها و قانونیها و حاجی الماسها و سیدکیانها، قطبالدین هلالها و مولوی ترهخیلها و جمعه خان همدردها و وحیدالله سباوونها و دین محمدها و... نهان است؛ که این اراذل فقط و فقط تشنهی قدرت و ثروت بیشتر بوده و به این خاطر حاضر اند نه تنها بر «حماسه» بشاشند که حتی با وساطت پدرخواندهی شان جان کری نیز با هم جور نیامده و از کشیدن تیغ بر روی یکدیگر دریغ نخواهند ورزید، چنانچه عطا محمد مانند یک بدمعاش فلم پاکستانی تهدید میکند اشرف غنی هم با قهقهه بدمعاشانه فلمی جوابش را میدهد. همچنین عطا محمد مدعی شد که اشرف غنی از دین بیخبر است و زن و فرزندش افغان نیستند!

اما مردم ما دیگر مدتهاست نتیجه گرفته اند که اگر مسلمانی، آدمکشی و بیناموسی و غارتگری زیر نام جهاد و اسلام باشد، این مسلمانی ارزانی تو و عبدالله و سیاف و همه قاتلان ۷۰ هزار کابلی و برادران سکهی داعش و ابوبکرالبغدادی باد که توسط «موساد» و «سیا» آموزشهای اسلامیاش را دیده اند. دیگر زمان پوشاندن جنایتکاری به نام دین به سر رسیده است؛ که هر دو به اندرزهای همدستان خود اعتنایی ننمودند اما به مجرد دیدن وزیر خارجه امریکا میمونوار خنده بر لب آورده و آمادگی شان را برای توافق اعلام داشتند؛ که هر دو مجری بدون چون و چرای سیاستهای امپریالیستی و صهیونیستی اند و به همین علت حتی به تظاهر هم در دفاع از مردم غرق در آتش و خون فلسطین و محکومیت دولت فاشیستی اسرائیل لب شور ندادند و برعکس با یکدیگر در مسابقه اند تا دل دولت عربستان و قطر را بدست آرند که با تأیید امریکا و اسرائیل داعش را از زهدان خود بیرون داده اند؛ که هر دو کاندید با داشتن آدمکشان حرفهای گلبدینی و واواکی در «تیم» های شان در واقع برادری و یکی بودن خود را با جانیان گلبدینی اعلام نمودند؛ که چنانچه عبدالله ساطور خونآلودش را نمیتواند زیر کرتی و پتلون و نکتایی آخرین مودل پنهان سازد، اشرف غنی هم با استخدام خاینان جانی و مگسهای باقیمانده از چتلی کرزی، لوای مسخرهی یکی از صد «متفکر» دنیا بودنش را که توسط دولت امریکا بالا شده بود پاره پاره کرده در تشناب انداخت. گویا «متفکر» کاذب غیر از این چیزی یاد نگرفته بود که برای به قدرت رسیدن باید به هر بیشرافتی و دروغگویی و ساخت و پاخت با آدمکشان و جاسوسان تن دهد؛ که نمایش «عذرخواهی» رشید دوستم دربارهی جنایاتش بیشتر خودفریبی بود تا عوامفریبی.
اگر او به راستی صاحب نیمه وجدان شده بود باید میگفت او و همدستانش آنقدر به خونریزی و فساد و بیناموسی آلوده اند که دیگر اولین بار در عمرش احساس شرم نموده و به جای معاون شدن میخواهد در چمن حضوری زیر حلقهی دار در کنار سیاف، عبدالله، خلیلی، حسین انوری، قانونی، محمد خان، برادران مسعود، قطب الدین هلال، سرور دانش، اشرف غنی، عبدالحق علومی، صلاحالدین ربانی و کلیه آنانی که در حاکمیت بوده اند، اول میلیاردها دالر باید از حلقوم ما و خاندانها و بستگان ما مصادره گردد و بعد از تفباران توسط مردم و حلقآویز شدن، اجساد ما با فضلهی سگ و پشک سوزانده شوند تا مکروب ما هیچگاه و از هیچ گوشهی این مرز و بوم شیوع نیابد؛ و...
خلاصه بنابر صداهای مردم که این روزها حتی از «رادیو آزادی» وابسته به امریکا و اسرائیل هم پخش میشود روی هر دو کاندید سیاه بوده (۳۱ اسد)؛ از هم اکنون که از ناموس شان تیر اند و از رییس جمهور شدن نی، وقتی روی کار بیایند چه خواهند کرد؛ اصرار اغلب شنوندگان در تعیین یک نفر سومی میرساند که هیچیک از دو کاندید برای مردم از محبوبیت و اهمیت خاصی برخوردارنیستند؛ و آنقدر مرداری در انتخابات دیدند که دیگر هرگز پای صندوق رای نخواهند رفت. (۱۴ سنبله)

به هرحال روزی هم رسیدنیست که اکثریت مردم به جای اعتنا به انتخابات دروغین، با قیام سرنگونساز خود به حاکمیت مافیا پایان بخشیده، افغانستان مستقل و آزاد و دموکراتیک را بنا نهند. بر روشنفکران و مردان و زنان آگاه و شرافتمند ماست که خاینان جانی را «کاندیدان محترم»، «کلانهای ما»، «دولتمردان ما»، «مسئولان محترم» و از این قبیل خطاب نکرده بلکه این آگاهی را بین تودهها ببرند که بدون نابودی دولت فاسدان خاین هیچ مسئلهای حل نشده و هیچ زجر از زندگی شان رخت بر نبسته و پنجال کثیف و ویرانگر ایران و پاکستان و هر دولت دیگری در افغانستان ما عمیقتر فرو خواهد رفت. باید به تودهها رسانید که در وطن زیر ستم دژخیمان جهادی و غیرجهادی، انتخابات جز بازی رذیلانهای به نفع و به گردانندگی ستمگران نیست چون به قول مارک تواین اصلا «آنجا که آزادی نیست، اگر رای دادن چیزی را تغییر میداد، اجازه نمیدادند که رای بدهید.»
باندهای عبدالله و اشرف غنی اولا «حکومت وحدت ملی» ایجاد نخواهند توانست و اگر احیانا با فشار پدران امریکایی که در اکراین و عراق مصروف اند، چیزی مشترک به میدان آرند، چند هفتهای دوام نخواهد کرد که مثل میهنفروشان پرچمی و خلقی به روی هم تفنگچه کشیده و وضعی شبیه سالهای خون و خیانت جهادی یا طالبی پدید آرند. این جانیان تنها زمانی توطئهچینی و جنگ درونی را متوقف میسازند که با خیزش مردمی یا دستور قاطع از سوی ولی نعمتان خارجی مواجه گردند.
چه شاه شجاع غنی به ریاست جمهوری برسد چه شاه شجاع عبدالله، نه تنها هیچ زخمی از زخمهای مردم ما مرهم نخواهد شد بلکه با آغاز شکمبه دریدن دو تیم تشنهی قدرت، مصایب سیاهتری در انتظار ما خواهد بود مگر اینکه ملت با قیامی عمومی تمام جنایتکاران را از اریکهی حاکمیت به چتلدانی تاریخ پرتاب کند و دولتی مستقل و دموکراتیک استقرار یابد.
جمعیت انقلابی زنان افغانستان
۷ میزان ۱۳۹۳ – ۴ اکتوبر ۲۰۱۴