دیگر جزء زندگی مردم سوگوار کابل شده که هر چند روز با پارچه پارچه شدن دلبندان و نان آوران شان در عزایی تازه و موحشتر بنشینند. اما بعد از انفجار دهم جوزا، مردم با درد بیش از ۱۶۰ کشته در دل خونچکان شان خواستند علیه رژیم خاینان جهادی و غیرجهادی برخیزند که به احتمال قوی سرتاسری شده و «نظام» خیانت‌پیشه را به زیر می کشید. اما جمعیت اسلامی با گسیل پلیدترین چهره‌هایش نظیر لطیف پدرام، ضیا مسعود و مشتی از دلالان اینجویی‌اش در تجمع اولیه مردم مسیر خیزش ضد غنی و بنیادگرایان را به نفع سگ‌جنگی با غنی تغییر داد و خود را به عنوان بدیل بی چون و چرای او و اطرافیان پشتونش اعلام نمود. این همراه بود با علم کردن سه انفجار در تشییع جنازه یک مقتول جمعیتی (آنان هرگز در غم بیش از ۱۶۰ قربانی نادار و گمنام نمی‌سوختند) و نمایش حداکثر مظلوم نمایی و برحق نشاندادن اراذل سرجنایتکار جمعیتی برای تصرف ارگ!

البته این پرسش بی‌پاسخ ذهن همه را اشغال کرد که چطور در آن انفجار ها که به زعم جمعیت کار حنیف اتمر بود، به عبدالله، مسعود، قانونی،‌امرالله صالح،‌ عطا محمد وغیره آسیبی نرسید؟

باند جمعیت که تصور می‌کرد با بلند شدن شدید بوی حکومت ع و غ و نفوذ وحوش طالبی در دولت، با غصب بلامنازع قدرت فاصله چندانی ندارد، با برپایی خیمه‌ها (با نان‌های پر زرق و برق از بارگاه دوستم و عطا محمد و...) و راه بندی‌هایی که مشکلات و عذاب‌ّهای روزمره مردم را دو چندان می‌کند، «رستاخیز»‌‌اش را اعلام نمود. ولی طفلکان هم می‌دانند که حزبی که از جای پایی استوار بین توده‌ها برخوردار باشد برای جلب توجه، به شیوه آزار و اذیت‌رسان به توده ها توسل نمی‌جوید.

امرالله صالح هر قدر اکت «مدنی» و «دموکرات»‌ کند، هر قدر انگلیسی بپراند و به تقلید میمونکی از حامیان سبز پوش رژیم جنایت پیشه‌ی ایران، به خود و باند تروریست‌اش دست‌بند سبز بزند، دم بویناک شورای نظاری-جمعیتی و جاسوسی‌اش به «سیا» را از چشم مردم ما پنهان نمی‌تواند.


جمعیت اسلامی توانست خیزش مردم با هدف واژگونی نظام را به سود خاندان مسعود، ربانی، عطا محمد، امرالله صالح و... در نطفه خفه سازد لیکن این «قیادیان»‌ خاین نمی‌خواهند بدانند که نفرت مردم ما از آنان که نماد سال‌های خون و خیانت و دوره ننگین کرزی هستند، نسبت به نفرت شان از غنی به مراتب بیشتر است. عطامحمد و شرکا به روی خود نمی‌آرند که همان لحظه‌ای که سر و کله ضیا مسعود و لطیف پدرام در صفوف تظاهرکنندگان پیدا شد، همه دریافتند که شیاطین جهادی در صدد خیانت به خیزش برآمده و از این رو نباید آلت اجرای مقاصد «سیا»‌ و «واواک»‌ قرار بگیرند. با اینهم جمعیت وضع را برای پیشبرد یک سگ‌جنگی جدی با ارگ‌نشینان و تشدید نفاق بین پشتون و تاجیک، بیشتر از آن مساعد می‌دید که پاپس کشد. اما عطامحمد و همدستان از یاد می‌برند که آنان اگر بیشتر از دولت پوشالی داغ خون و خیانت بر جبین نداشته باشند کمتر ندارند؛ عطا محمد هیرویین‌سالار خواب ریاست جمهوری را می‌بیند اما از یاد برده که مردم بلخ او را به درستی عطامحمد چور می‌نامند و می‌خواهند صرفنظر از تبهکاری‌هایش، میلیون‌ها دالری را از حلقوم او و خاندانش بکشند که طی ولایت بدمعاشانه‌ در بلخ زده است؛ نمی‌داند که مردم تنها به خاطر واواکی بودن و تغییر نام جاده ابومسلم به نام جاسوسان معدوم واواک، محاکمه و مجازات کردنی اند.

در هنگامه‌ی رسیدن به ارگ،‌ قیافه‌گیری‌های «جاسوس با افتخار»‌ امرالله صالح جالب‌تر است. او نیز در این توهم به سر می‌برد که مردم چهره خونپرش را از زیر سبزبازی‌ها و دست‌بند سبز زدن‌ها به تقلید میمون‌وار از طرفداران جنبش سبز ایران ـ حافظان اصلاح‌طلب رژیم آدمخور ولایت فقیه‌ـ ندیده و اگر جای حنیف اتمر طالب نکتایی‌پوش و شیرخاد و کی. جی. بی خورده را بگیرد، خرسند خواهند شد!

عطامحمد، صالح، ربانی، خاندان مسعود، سیاف،‌ دوستم،‌ آصف محسنی و... به جای غرق بودن در رویا‌ّی خوش غصب انحصاری قدرت از «برادران»‌، باید به روزی بیاندیشند که با زنجیر و زولانه در کنار ع و غ، محقق، گلبدین، خلیلی و... در محکمه‌ای مردمی کشانده شده، در معرض تف باران و سنگباران مردم قرار گرفته و نابودکننده‌تر از هر چیز برای این خاینان که بیلیون‌ّها دالر از حلقوم شان بیرون گردد.

اقوام کشور ما در جنگ مقاومت ضد روسی صمیمانه در کنار یکدیگر رزمیدند. فقط باندهای بنیادگرای خاین هفتگانه و هشتگانه در خدمت به ولینعمتان پاکستانی، ایرانی، امریکایی و عربی شان بود که آتش نفاق قومی و مذهبی را برپا کردند و اکنون هم زبانه کشیدن آن را ضامن بقای خود می‌دانند.


بسیاری بر آن اند که اینان از خشم و کینه عمیق مردم نسبت به خود آگاهند اما از آنجایی که در حال حاضر از نیروی سرتاسری انقلابی در کشور خبری نیست، مستی‌کنان می‌کوشند چانس خود را طی لگد پرانی‌هایی بر یکدیگر بیآزمایند تا اگر بخت یاری کند و توسط جان‌کری جدیدی در ارگ نشانده شوند.

منتها باز هم نمی‌خواهند به خود بقبولانند که «سیا» حساب می‌کند در غنی هر قدر توانست باد «متفکر»‌ را دماند و قبلا احمدشاه مسعود را پمپ «قهرمان ملی» کرد، حالا این دزدان و قاچاقبران حرفه‌ای بیسواد مثل عطا محمد، مسعودها و ربانی را به چه بادی بپنداند که آبرویش نزد مردم امریکا و جهان کمتر بریزد؟ اگر «سیا» گلبدین را با آوردن به کابل و لچ و لق انداختن در تشناب دولت پوشالی بیشتر از قبل متعفن و چتلی پر ساخت، عطامحمد‌ها از ۱۵ سال به اینسو است که در این مستراح غوطه‌زده و سلول سلول بدنش مملو از چرک و ریم و جراثیم است. اینان مطمینا به مثابه مزدورانی قدیمی و آزموده، در دامن زدن تشنج‌های قومی، مذهبی و زبانی استعمال خواهند شد لیکن «سیا» خرفهم شان کرده که ایمان به ریاست جمهوری را از سر دور کنند زیرا سگ‌ّهای تعلیم دیده‌تر و تازه نفس‌تر برای افغانستان دراشغالش کم ندارد.

باری، مادران و پدران و خواهران و برادران ماتمدار ما ماه‌های جانگدازی سپری خواهند کرد، دولت پوشالی با گماشتن خلیلی در شورای گندیده‌ی صلح، عزل این و آن به اصطلاح مقام امنیتی و دفاعی و سفیر ساختن شان، دادن امتیازهایی به «اپوزیسیون» جنایتکار، و بدینترتیب توهینی شنیع به شعور مردم، خواهد توانست مدتی عمرش را تداوم بخشد، اما آنچه مطلقا خارج و برضد اراده آنان و مالکان امریکایی، ریشه گرفته و خواهد شکفت جنبش کلیه اقوام به جان آمده‌ی افغانستان است که با شروع توفانش هر چه میهنفروش جهادی و تکنوکرات را که در این سرزمین آفت‌زده لانه کرده، همچون مور و مگس سوزانده و تارانده و دولتی از دلش بیرون خواهد داد که بر بیرق آن افغانستان یکپارچه، استقلال، دموکراسی، عدالت اجتماعی حک خواهد بود.