ما میدانستیم‌ كه‌ محمودگودرزی‌ ارجمند ما در بیمارستان‌ با سرطان‌ دست‌ به‌ گریبان‌ است‌ ولی‌ آرزو میكردیم‌ كه‌ اگر بهبود یافتن‌ از آن‌ ناممكن‌ است‌ لااقل‌ وضع‌ او در همین‌ گونه‌ سالها باقی‌ بماند و خبر توانفرساتری‌ از وی‌ نشنویم‌. اما دیروز دوستی‌ خبر هولناك‌ خاموشی‌ ابدی‌ این‌ دوست‌ بزرگ‌ مردم‌ افغانستان‌ و «جمعیت‌ انقلابی‌ زنان‌ افغانستان‌» را تلفنی‌ به‌ ما گفت‌.

بعضی‌ از مبارزان‌ تابناك‌ قلمبدست‌ نظیر پوینده‌ها، مختاری‌ها، شریف‌ها و... را رژیم‌ جنایت‌ و خیانت‌ ایران‌ در داخل‌ ترور میكند ولی‌ بوده‌ و هستند بسیار نویسندگان‌ و شاعران‌ ایرانی‌ در خارج‌ كشور كه‌ اگر چه‌ تا حدودی‌ دور از تیررس‌ ولایت‌ فقیه‌ جنایت‌پیشه‌ اند، با این‌ هم‌ رنج‌ زندگی‌ در غربت‌ و نبودن‌ با مردم‌ ایران‌ و پیكار شان‌، آنان‌ را انواع‌ بیماری‌های‌ خبیث‌ به‌ خباثت‌ رژیم‌ خون‌آشام‌ در هم‌ پیچیده‌ و به‌ حضور مغتنم‌ و موثر و روشن‌ بخش‌ آنان‌ در صف‌ نبرد آزادیخواهانه‌ مردم‌ ایران‌ پایان‌ می‌بخشد. در واقع‌ هر دو دسته‌ قربانیان‌ جمهوری‌ آدمخوار بوده‌ و سنگینی‌ مرگ‌ شان‌ به‌ سنگینی‌ دماوند كوه‌ است‌. و داكتر محمودگودرزی‌ نیز در شمار آن‌ پیكارگران‌ در خارج‌ بود كه‌ اكنون‌ دیگر بارش‌ گرز قلم‌ و اندیشه‌اش‌ را بر سر جنایتكاران‌ حاكم‌ در ایران‌ و افغانستان‌ شاهد نخواهیم‌ بود.

Dr Mahmood Godarzi

برای‌ مردم‌ روشنفكران‌ انقلابی‌ و «جمعیت‌ انقلابی‌ زنان‌ افغانستان‌» مخصوصاً از دست‌ رفتن‌ داكتر محمودگودرزی‌ جان‌ گدازتر است‌ زیرا در شرایطی‌ كه‌ رضادقتی‌ها، علی‌سپانلوها، پرویزخایفی‌ها، علی‌صالحی‌ها و... پرده‌ آزرم‌ و وجدان‌ خود را دریده‌ و برای‌ یكی‌ از سركردگان‌ داره‌های‌ جنایت‌پیشه‌ بنیادگرا ـ احمدشاه‌مسعود هم‌آوا با رژیم‌ ایران‌ به‌ نوحه‌گری‌، تبلیغ‌ و «قهرمان‌ ملی‌»سازی‌ میپرداختند، محمودگودرزی‌ ماهیت‌ وی‌ را به‌ مثابه‌ یك‌ بنیادگرای‌ مزدور و دشمن‌ مردم‌ افغانستان‌ برملا مینمود؛ در شرایطی‌ كه‌ اسماعیل‌خویی‌ برای‌ نامردكی‌ خادی ـ جهادی‌ و كلان‌ شده‌ در «خوشخانه‌»های‌ برهان‌الدین‌ربانی‌ و شركا، و دشمن‌ پلید قسم‌ خورده‌ «جمعیت‌ انقلابی‌ زنان‌ افغانستان‌» ـ لطیف‌پدرام ـ شعر میسرایید، محمودگودرزی‌ با بزرگواری‌ و ستایش‌گرانه‌ درباره‌ «راوا» و مبارزه‌اش‌ مینوشت‌ و بدینترتیب‌ میخواست‌ به‌ احزاب‌، سازمانها و فرهنگیان‌ ایران‌ حالی‌ نماید كه‌ اگر میخواهند در جبهه‌ آزادی‌ و بنیادگرایی‌ در افغانستان‌ بایستند باید در كنار «راوا» این‌ یگانه‌ و قدیمی‌ترین‌ سازمان‌ زنان‌ ضد بنیادگرایان‌ و مالكان‌ خارجی‌ آنان‌ با خود بزرگ‌بینی‌ و یا ساده‌لوحانه‌ نگذرند كه‌ چه‌ بسا در دام‌ هیاهوی‌ كركننده‌ای‌ مافیای‌ «ائتلاف‌ شمال‌» گیر كرده‌ و كار شان‌ به‌ افتضاح‌خویی‌، سپانلو، خایفی‌ و... بكشد.

راستی‌ اگر نوشته‌های‌ داكتر گودرزی‌ نمی‌بود چگونه‌ میشد برای‌ فرهنگیان‌ قومپرست‌ پشتون‌ ثابت‌ نمود كه‌ خویی‌ها و دقتی‌ها وغیره‌ نمایندگان‌ فرهنگ‌ و ادب‌ انقلابی‌ ضد بنیادگرایی‌ ایران‌ نبوده‌ داغ‌ سیاه‌ همنوایی‌ اینان‌ با ولایت‌ فقیه‌ جنایت‌پیشه‌ نمیتواند بر جبین‌ كلیه‌ قلمبدستان‌ متحد ایران‌ بچسبد؟

داكتر محمودگودرزی‌ پل‌های‌ همبستگی‌ بین‌ مبارزان‌ و مردم‌ ایران‌ و افغانستان‌ را كه‌ داشت‌ با نكبت‌ نام‌های‌ فوق‌ آهسته‌ آهسته‌ خراب‌ میشد، با موضعگیری‌های‌ قاطعانه‌اش‌ استوار نگهداشت‌. و از این‌ جهت‌ هم‌ نوشته‌های‌ معین‌ وی‌ درباره‌ افغانستان‌ دارای‌ ارزش‌ تاریخی‌ گرانقدری‌ اند.

دیگر كاكا محمودگودرزی‌ را نداریم‌ كه‌ برای‌ امر آزادی‌ مردم‌ افغانستان‌ بنویسد؛ دیگر كاكا محمودگودرزی‌ را نداریم‌ كه‌ از «راوا»ی‌ از چهار سو در محاصره‌ سگان‌ بنیادگرا و شركا و صاحبان‌ شان‌ بنویسد؛ دیگر نام‌ كاكا محمودگودرزی‌ را بر تارك‌ مقاله‌ای‌ در «شهروند» نخواهیم‌ دید.

اما تردیدی‌ نداریم‌ كه‌ موضع‌ و راه‌ او را دهها و صدها نویسنده‌ و اندیشمند آگاه‌، مسئول‌ و شرافتمند ایران‌ دنبال‌ خواهند كرد، به‌ افشای‌ ادیبان‌ تسلیم‌ شده‌ به‌ ملایان‌ تبهكار در ایران‌ و افغانستان‌ خواهند پرداخت‌ و تمام‌ نیرو و استعداد شان‌ را در راه‌ تحكیم‌ همبستگی‌ هر چه‌ رزمنده‌تر و عمیقتر نیروهای‌ آزادیخواه‌ افغانستان‌ و ایران‌ به‌ كار خواهند گرفت‌. امری‌ كه‌ به‌ یقین‌ آرزوی‌ آتشین‌ محمودگودرزی‌ و كلیه‌ نویسندگان‌ و شاعران‌ شهید ایران‌ به‌ حساب‌ میآمد.

«جمعیت‌ انقلابی‌ زنان‌ افغانستان‌» در مصیبت‌ جانفرسای‌ خاموشی‌ محمودگودرزی‌ مبارز و دانشمند فرهیخته‌ خود را با همسر عزیز ایشان‌، نشریه‌ «شهروند»، همرزمان‌، تمام‌ سازمانها و مردم‌ آزادیخواه‌ ایران‌ شریك‌ میدانند.

بگذار اندوه‌ عظیم‌ به‌ ابدیت‌ پیوستن‌ محمودگودرزی‌ را با تشدید نبرد تا به‌ آخر علیه‌ بربریت‌ خونین‌ مذهبی‌ در ایران‌ و افغانستان‌ تسكین‌ بخشیم‌!

«جمعیت‌ انقلابی‌ زنان‌ افغانستان‌»
۱۰ اپریل‌ ۲۰۰۵