متن‌ اعلامیه‌ «راوا» كه‌ در جریان‌ تظاهرات‌ به‌ زبانهای‌ پشتو، دری‌، انگلیسی‌ و اردو وسیعاً پخش‌ شد.


امروز چهار سال‌ از جباریت‌ سیاه‌ فاشیستهای‌ مذهبی‌ می‌گذرد. در این‌ مدت‌ مردم‌ ما روزگار تلخ‌تر و سیاهتری‌ در مقایسه‌ با حاكمیت‌ ١۴ ساله‌ وطنفروشان‌ خلق‌ و پرچم‌ دیده‌ اند.

جناحهای‌ درگیر جنگ‌ چه‌ از جنس‌ اخوانی‌ و وهابی‌ و یا وحدتی‌ و طالبی‌ هر كدام‌ با امكانات‌ سرشار مالی‌ و نظامی‌ باداران‌ خارجی‌ خود توانسته‌ اند تنور جنگ‌ های‌ كثیف‌ قومی‌ و مذهبی‌ در افغانستان‌ را داغ‌ نگهدارند. اینان‌ بدون‌ دالر و سلاح‌ محكوم‌ به‌ آب‌ شدن‌ و نیستی‌ اند. بطور مثال‌ اگر امروز گلبدین‌ و دسته‌اش‌ دم‌ راست‌ می‌كند و حاشیه‌نشین‌ شده‌ نه‌ به‌ خاطر آنست‌ كه‌ وی‌ تغییر ماهیت‌ داده‌ و یا از آدمكشی‌ و شرارت‌ سیر آمده‌ و توبه‌ كرده‌، بلكه‌ عمدتاً بخاطر آنست‌ كه‌ جریان‌ تبدیل‌ شدن‌ به‌ كاغذتشناب‌ بادارانش‌ را از سر می‌گذراند.

این‌ روزها باز هم‌ شاهد عشوه‌گری‌ های‌ این‌ نیروهای‌ خاین‌ و وطنفروش‌ بخاطر «صلح‌ و وحدت‌» با یكدیگر می‌باشیم‌. گلبدین‌ و ربانی‌ این‌ دو جانی‌ مكار و رسوا می‌خواهند به‌ وصال‌ برسند؛ طالبان‌ با حزب‌ وحدت‌ خلیلی‌ در حجله‌ می‌نشیند؛ ربانی‌ به‌ طالبان‌ چشمك‌ می‌زند و دوستم‌ خود را به‌ امریكا می‌رساند تا بیشتر دل‌ بادار حریفان‌ را برباید.

ولی‌ امید بستن‌ به‌ تلاشها برای‌ قطع‌ جنگ‌ و جور آمد نیروهایی‌ كه‌ حیات‌ و ممات‌ شان‌ بسته‌ به‌ كمكهای‌ خارجی‌ بوده‌ و هیچ‌ پایه‌ای‌ مردمی‌ ندارند، خام‌ فكری‌ای‌ بیش‌ نیست‌، زیرا:

اینان‌ به‌ همان‌ سادگی‌ای‌ كه‌ عهد می‌بندند به‌ همان‌ سادگی‌ آن‌ را می‌شكنند. پیمان‌ شكنی‌های‌ اینان‌ در حضور باداران‌ پاكستانی‌، عربی‌ و ایرانی‌ و پا نهادن‌ شان‌ بر سر قسم‌ و قرآن‌ در مكه‌ را هنوز مردم‌ فراموش‌ نكرده‌ اند.

مالكان‌ اینان‌ بسادگی‌ نمی‌توانند بین‌ خود جور بیایند تا در نتیجه‌ مزدوران‌ هم‌ به‌ آشتی‌ای‌ دراز مدت‌ دست‌ یابند.

هر سردسته‌ و همدستان‌ نزدیكش‌ لذت‌ قدرت‌، چوكی‌، پول‌، امارت‌ منطقوی‌ وغیره‌ را چشیده‌ و حاضر اند حتی‌ خون‌ خود را بخاطر حفظ‌ امتیازات‌ غصب‌ شده‌ بریزند.

این‌ خاینان‌ توقع‌ دارند كه‌ هروقت‌ میل‌ كردند و خاكباد «صلح‌» را براه‌ انداختند، مردم‌ باید خوش‌ باشند و نذر بدهند. اما نمی‌دانند كه‌ تاریخ‌ وطن‌ ما موجوداتی‌ منفورتر و كثیفتر از آنان‌ را بخود ندیده‌ است‌. نمی‌دانند كه‌ بر هر طفل‌ مكتبی‌ ما هم‌ روشن‌ است‌ كه‌ وقتی‌ خاینان‌ در شرایط‌ پراكندگی‌ و شكم‌دراندن‌ یكدیگر تا این‌ حد مرتكب‌ جنایت‌ و هرزگی‌ شوند وای‌ به‌ روزی‌ كه‌ متحد شوند و گله‌وار بجان‌ مردم‌ بیافتند. مردم‌ ما آسودگی‌ و نجات‌ خود را نه‌ در آشتی‌ این‌ درندگان‌، بلكه‌ در فنای‌ كامل‌ شان‌ می‌بینند.

سازمان‌ ملل‌متحد هم‌ تا حال‌ غیر از اینكه‌ به‌ مردم‌ افغانستان‌ امید كاذب‌ بیآفریند، نقش‌ دیگری‌ نداشته‌ و تلاشهای‌ آن‌ محكوم‌ به‌ شكست‌ است‌ زیرا علاوه‌ بر در نظر نگرفتن‌ نصف‌ نفوس‌ كشور و انكار از نقش‌ نیروهای‌ دموكراتیك‌، مداخلات‌ وسیع‌ كشور های‌ خارجی‌ را محكوم‌ نكرده‌ و خواستار به‌ محاكمه‌ كشیده‌ شدن‌ امیران‌ جهادی‌ به‌ مثابه‌ جنایتكاران‌ جنگی‌ نمی‌باشد.

سازمان‌ كشور های‌ اسلامی‌ (OIC) هم‌ نمی‌تواند كوچكترین‌ اقدامی‌ برای‌ صلح‌ و حل‌ قضیه‌ افغانستان‌ بكند زیرا زنجیر هر یك‌ از امیران‌ جهادی‌ را كشوری‌ از آن‌ بدست‌ دارد كه‌ بخاطر تأمین‌ منافع‌ خود آنان‌ را می‌جنگاند.

ربانی‌ و شركاء با دامن‌ زدن‌ مذبوحانه‌ به‌ احساسات‌ ناسیونالیستی‌ افغانی‌ بر ضد مداخلات‌ پاكستانی‌ها می‌خواهند بر سلطه‌ی‌ پر خون‌ و خیانت‌ خود پرده‌ بكشند. ولی‌ آیا كسانی‌ كه‌ سلول‌ سلول‌ بدن‌ شان‌ در گرو دیگران‌ باشد و داغ‌ نابخشودنی‌ خیانتها را نسبت‌ به‌ میهن‌ و مردم‌ ما در پیشانی‌ داشته‌ باشند، حق‌ دارند از ناسیونالیزم‌ و وطنپرستی‌ صحبت‌ كنند؟

آواز بشدت‌ كاذب‌ و كریه‌ «ناسیونالیستی‌» و «ضد پاكستانی‌» ربانی‌ و شركاء كه‌ خود را زیرپای‌ ایران‌ و هند و فرانسه‌ و روسیه‌ انداخته‌ اند، نه‌ هرگز بخاطر منافع‌ كشور مان‌، بلكه‌ صرفاً و صرفاً بخاطر زدن‌ حریفان‌ طالبی‌ و گلبدینی‌ و منحرف‌ ساختن‌ توجه‌ مردم‌ ما مسلخی‌ بنام‌ افغانستان‌ می‌باشد.

مردم‌ افغانستان‌ برای‌ لحظه‌ای‌ هم‌ فریب‌ و ذلت‌ جنگیدن‌ بر ضد پاكستان‌ را در سپاه‌ خاینان‌ و تبهكاران‌ پلیدی‌ چون‌ ربانی‌ و شركاء نخواهند پذیرفت‌. فقط‌ با گذشتن‌ از نعش‌ ربانی‌ و گلبدین‌ و سایر گرگان‌ خاین‌ اخوانی‌ است‌ كه‌ مردم‌ ما قادر خواهند بود به‌ دفع‌ مداخله‌ هر كشور خارجی‌ای‌ بپردازند.

طالبان‌ در قندهار به‌ نمایش‌ دیگری‌ دست‌ زدند. آنان‌ جلسه‌ای‌ از چند صد نفر را بنام‌ «علمای‌ كرام‌» ترتیب‌ دادند و ضمن‌ اعلام‌ ملاعمر نام‌ به‌ عنوان‌ «امیرالمؤمنین‌»، برادر «جهادی‌ و دینی‌ و قیادی‌» خود «استاد ربانی‌» را «مباح‌ الدم‌» نامیده‌ و علیه‌ وی‌ حتی‌ اعلان‌ «جهاد» دادند. لیكن‌ آقایان‌ طالب‌ از یاد می‌برند كه‌ میهنفروشان‌ پرچمی‌ و خلقی‌ هم‌ به‌ زور برچه‌ و پول‌ از اینگونه‌ جلسات‌ دایر كردند اما نجات‌ نیافتند و همینطور ربانی‌ و شركاء و گلبدین‌ و جنایتكاران‌ دیگر نیز می‌توانند صدها ملا و مولوی‌ خود فروخته‌ را گرد هم‌ آورند تا این‌ و آن‌ به‌ اصطلاح‌ فتوای‌ مورد پسند شان‌ را صادر كنند. مگر مسخره‌ بازی‌ «شورای‌ اهل‌ حل‌ و عقد» ربانی‌ و همدستان‌، از محكومیت‌ ابدی‌ وی‌ و «دولت‌»اش‌ بین‌ مردم‌ ما ذره‌ای‌ كاست‌؟ ملا عمرخان‌ باید بداند تا زمانی‌ كه‌ بر دالر و كلاشنكوف‌ تكیه‌ دارد می‌تواند هر نمایشی‌ بخواهد اجراء كند و خود را آقای‌ جهان‌ یا هر چیزی‌ دیگری‌ بنامد. لیكن‌ مطمئن‌ باشد كه‌ به‌ هیچوجه‌ نخواهد توانست‌ عمر دموكراسی‌ ستیزی‌، زن‌ ستیزی‌ و استبداد سیاه‌ قرون‌ وسطائیش‌ را طولانی‌ سازد.

حكم‌ تاریخ‌ چنین‌ است‌ كه‌ حاكمیت‌ مشتی‌ عناصر دالری‌ و كلاشنكوفی‌ تا مغز استخوان‌ مرتجع‌ و وابسته‌ به‌ قدرتهای‌ خارجی‌ چه‌ از شلاق‌ و گلوله‌ كار بگیرند، چه‌ از شیادی‌ و نیرنگ‌ و چه‌ مشتی‌ روشنفكران‌ سازشكار و تسلیم‌طلب‌ به‌ آنان‌ خوش‌ خدمتی‌ كنند، چند صباحی‌ بیش‌ نبوده‌ و سرنوشتی‌ بهتر از تره‌كی‌، امین‌، ببرك‌ و نجیب‌ نخواهند داشت‌.

«جمعیت‌ انقلابی‌ زنان‌ افغانستان‌» هماهنگ‌ با توده‌ ها این‌ نیروها را به‌ مثابه‌ دشمنان‌ اصلی‌ و سوگند خورده‌ مردم‌ تشخیص‌ داده‌ و بدون‌ كوچكترین‌ ملاحظه‌كاری‌ و با قبول‌ مرگ‌ و مورد تهدید و توطئه‌ و فحاشی‌ های‌ رذیلانه‌ قرار گرفتن‌، خود را وقف‌ مبارزه‌ در برابر جنایتكاران‌ اخوانی‌ و نیل‌ به‌ آزادی‌ و دموكراسی‌ای‌ واقعی‌ نموده‌ است‌.

دور نیست‌ روزی‌ كه‌ طناب‌ انتقام‌ مردم‌ ما بر گردن‌ فاجعه‌ آفرینان‌ ۷ و ۸ ثور گره‌ خورده‌ و كابوس‌ این‌ دو روز سیاه‌ و سیاهتر برای‌ همیشه‌ از ذهن‌ ملت‌ ما رخت‌ بربندد.

مرگ‌ بر بنیادگرایان‌ و صاحبان‌ خارجی‌ شان‌!
برقرار باد وحدت‌ نیروهای‌ دموكراتیك‌ و انقلابی‌ افغانستان‌!
زنده‌ باد آزادی‌، دموكراسی‌ و عدالت‌ اجتماعی‌!

جمعیت‌ انقلابی‌ زنان‌ افغانستان‌
۸ ثور ١۳۷۵ ـ ٢۷ اپریل‌ ١۹۹۶