![]()
به خاطر پاسخ به تقاضای تعداد زیادی از خوانندگان - كه چند نامه منتخب از آنان را در همین شماره آوردیم - و آگاهی مردم به طور كلی، از این پس خواهیم كوشید، حتیالامكان یك یا بیشتر از نوشته های نویسنده بزرگ و مبارز ایران داكتر محمودگودرزی درباره افغانستان یا مهمترین مسایل جهان را در هر شماره «پیام زن» بگنجانیم. در این شماره سه نوشته اندكی كوتاه شدهی ایشان را به چاپ میرسانیم كه البته در سایت «راوا» قبلاً به صورت كامل گذارده شده اند.
كلیه مقالهها از سایت شهروند (www.shahrvand.com) برگرفته شدهاند.
در آن سوی برقع
...
آنگاه كه نخواهند بشنوند، نمیشنوند!در كنار این ناشنیدنها و نادیدنها، گذشته از كوششهای فردی زنان افغان برای حفظ خود و خانواده شان، تلاشهای سازمان یافته زنان افغانستان وجود داشت. بخشی از آن در چارچوب «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» برای دستیابی به «حقوق بشر» و «عدالت اجتماعی» انجام میشد. این سازمانRevolutionary Association of the Women of Afghanistan در اصل از سوی چند زن جوان از جان گذشته در سال ۱۹۷۷ بنیاد گذارده شد. در جامعهای كه تنها چهار در صد از زنان خواندن و نوشتن میدانستند، این زنان بیشترین كوشش خود را در راه سوادآموزی زنان به كار میبردند. این كوشش در دوران طالبان - كه دبستانهای دختران بسته و آموزگاران زن خانهنشین شدند - با پدیدآوردن آموزشگاههای خصوصی خانگی - به رغم همه خطرهای آن - دنبال شد. همچنین در اردوگاههای پناهندگان در سوادآموزی كودكان و ارائه كلاسهای در زمینههای بهداشت و فرهنگ برای زنان با تلاشی پیگیر ادامه یافت.
با آنكه «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» (راوا) چندیست با نشانی اینترنت www.rawa.org فعالیت روشنگرانه گستردهای دارد و برای نخستین بار تصویرهایی از شقاوتهای طالبان - از جمله اعدام یك زن - در میدان ورزشی كابل - را نشان داده است، تا پیش از رخداد ۱۱ سپتامبر و هفتههای پس از آن، به دشواری گوش شنوایی در رسانههای «جریان اصلی» آمریكا مییافت. این در حالی بود كه بمبافكنهای آمریكا و انگلستان برای سركوب بنلادن و پایگاههای القاعده بر شهرهای افغانستان بمب میریختند كه در آنها جز زنان و كودكانی كه پای گریز نداشتند كسی نمانده بود. زنان و كودكان افغانستان میبایست بهای دفاع از «تمدن جهان» را با جان خود میپرداختند.
امری استثناییدر چنین فضای بیدادگری بر زنان در درون و بیرون افغانستان، برای نخستین بار یك روزنامه انگلیسی كه به گونهای به افغانستان دلبستگی داشت، در چهارم اكتبر در نشریه «ایندیپندنت» لندن زیر عنوان «در پس برقع: زنان افغانند كه با طالبان میجنگند» به مسئله زنان افغانستان پرداخت. «ریموندوایتاكر» مطلب خود را همراه تصویری از اعدام «زرمینه» مادر هفت فرزند كه در سال ۱۹۹۹ تاب نارواییهای همسر خود را نیاورد و در یك حالت دفاع از خود او را كشت - در میدان ورزشی كابل منتشر ساخت. این عكس را یكی از هموندان «جازا» با به خطر انداختن جان خود، در یك لحظه از شكاف برقع توانسته بود بگیرد. این تنها عكسی از شیوههای غیرانسانی طالبان نبود كه هموندان «جازا» گرفته اند. آنان همچنین از سنگساركردن و دست بریدنها نیز عكسهایی گرفته اند.
«ریموند وایتاكر» در نوشته خود به این امر میپردازد كه «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» (جازا) در بیش از بیست سالی كه از بنیادگذاریاش مـیگذرد چـه در دوره «كمـونیستهـا و چـه در دوره مجـاهدیـن» و چـه در دوره «طالبـان» همـواره زیـر پیگـرد بـوده است.
برآمدن «راوا»گزارشگر یاد شده كه از سالهای آغازین دهه نود میلادی سفرهای بسیاری به افغانستان داشته و پیداست كه به مسئلهی افغانستان دلبستگی یافته، گویا در واپسین سفر خود به پاكستان چند ماهی پیش از رخداد ۱۱ سپتامبر، با یكی از زنان رهبری «راوا» به نام «ندا» دیداری داشته است. بخشی از این نوشته او در «ایندیپندنت» فرایند این دیدار است:
«بنیادگذار "راوا" كه تنها به نام "مینا" از او یاد میشود، هرگز دوران طالبان را تجربه نكرد. او در دورانی برآمد كه سخنوریهای چپ با فمینیسم مترادف بودند. بنیادگذاری در ۱۹۷۷ انجام شد. مینا همانند دیگرانی كه همسطح آن بودند نمیاندیشید. او ورود نیروهای شوروی را به افغانستان - كه دو سال بعد رخ داد - خوشامد نگفت. چنین بود كه او به سازماندهی راهپیماییهای اعتراضی دانشجویان دانشگاه و دانشآموزان دبیرستانها پرداخت. او بسیار زود دریافت كه در مبارزه خشن میان اشغالگران و مسلمانان ریشو كه مدعی جهاد علیه آنان بودند، برای او به عنوان یك فمینیست لایههای میانی جامعه كه خواستار نظام غیرمذهبیست، جایی وجود ندارد. او به مهاجرت پاكستان رفت ولی در آنجا نیز برای او امنیت وجود نداشت. او در سال ۱۹۸۷ در كویته - جایی كه او در آنجا یك بهداری برای زنان پدید آورده بود با ترور مخالفان از پای درآمد. هماندیشان او، سازمانهای جاسوسی پاكستان و افغانستان و بنیادگرایان حزب اسلامی حكمتیار را كه هر یك برای خود دلیلی داشت كه مینا را برنتابد، پاسخگوی كشتن او مینامند. راه او، اما پس از مرگش همچنان پیش میرود و نامش در شمار پیشاهنگان آزادی زنان افغان جاودان خواهد ماند.»
هم اكنون زنان هموند «راوا» - زیر پیگرد همیشگی نیروهای امنیتی پاكستان و مردان متعصب و خرافی افغانستان در مهاجرت - با همه دشواری، از كوشش نمیمانند. «ندا» زن ۲۸ سالهای كه با گزارشگر یاد شده دیدار داشته است، خود یك مركز آموزشی را اداره میكند. او كه در این میان چند بار به كابل رفت و آمد داشته است درباره دوران طالبان میگوید «این را میدانم كه گفته میشود طالبان گونهای نظم به كابل دادند، اما آنان روح مردم را دزدیدند، من داستانها شنیده بودم اما آنگاه كه با چشمان خود دیدم هنوز برایم باورنكردنی نمینمود. مردم در یك هراس دائم بودند. اگر آنان از گرسنگی و بمباران موشكی و بیماری نمیمیرند هراس از این كه بیدلیل به زندان بیفتند یا اعدام بشوند همیشه فراز سر آنان است.»
ندا كه خود همسر دارد میگوید، در عین آن كه ما بسیاری از كوششهای مان را، بی آنكه از «راوا» نام ببریم انجام میدهیم اما در درون خانوادههای مان نیز امنیت نداریم. از این رو زنان متعهدی مانند من پس از زناشویی به همسر احتمالی آینده میگوییم كه ما این كوششها را همچنان ادامه خواهیم داد. اگر او با آن موافقت ندارد تن به زناشویی با او نمیدهیم. پدر من از من پشتبانی میكند، همین گونه است همسرم، آنان از بنیادگرایان هراسی ندارند.»
مینا بنیادگذار «راوا» چپگرای پرشوری بود. از این رو بر او برچسب «مائویست» زده میشد. ندا این امر را با شدت رد میكند، و آن را ساخته مردان «اولتر شوونیست» میداند. او میگوید «آنان ما را روسپی مینامند و میگویند ما كودكانی را كه به آموزشگاههای ما میآیند مسموم میكنیم. ما خوب میدانیم كه راهمان بسیار دشوار است و دگرگونی رفتار و كردار زمان بسیار میخواهد. ما هرگز به پایاندادن به كار و كوشش مان نمیاندیشیم، و آمادهایم كه به خاطر افغانستان قربانی در پی قربانی بدهیم.»
خودداری امریكا از «تحمیل ارزشها»خانم گودمن، در اینجا و پس از آوردن فراز بالا از خانم جمیله به طرح نكتهای بسیار دقیق و حساس میپردازد كه نمیتوان به سادگی از آن گذشت. او با تكیه بر چالش پندار «مردانهبودن كار صلح و امنیت» مینویسد: «دولت ما هم در این پندار سهم دارد. ما بیشتر خواستار محكومكردن پایمالی حقوق زنان از سوی طالبان هستیم تا خواستار پیگیری آن حقوق در جهان پس از طالبان. به راستی یكی از شخصیتهای برجسته دولت در "نیویورك تایمز" گفته است "ما باید محتاط باشیم و كاری نكنیم كه به نظر آید، ما میخواهیم ارزشهای مان را بر آنان تحمیل كنیم." من این را میفهمم. واقعیت این است كه غرب "برابری حقوق زنان" را به صورت یك وسیله بازی مورد استفاده قرار داده است.»
نكته مهم همین جاست. امریكا مخالفتی ندارد كه فرهنگ «كوكاكولا» و «مكدونالد» به جهان صادر شود، اما اگر بخواهد بر روی حقوق زنان در دولت آینده افغانستان پافشاری كند، این كار ممكن است به «تحمیل ارزشها» تعبیر شود.
در اینجاست كه من بایسته خود میدانم خواهران افغانیام را هشدار دهم، دستیابی به حقوق زن كاریست دشوار كه حوصله و زمان بسیار میطلبد. یكی از شیوههای جلوگیری و گسترش فعالیت در این راستا فریبكاریست. هم اكنون در دولت موقت آقای «كرزی» دو خانم افغان شركت دارند. بگذارید گواه زندهای در اختیار تان بگذارم. شما از نقش آشكار آقای خاتمی در ایران باید آگاه باشید. رئیسجمهوری كه در بیرون ایران بلبلزبانی میكند، فلسفه میبافد، از جامعه مدنی سخن میگوید و گفتگوی تمدنها را به بحث میگذارد و تا جایی كه سازمانملل هم فریب این چربزبانیها را میخورد چنانكه ۲۰۰۱ را «سال گفتگوی تمدنها» نامید. اما این سخنپرداز بلیغ در درون كشور كور و كر و لال است. نه ناروایها را میبیند، نه فریادهای نارضایی را میشنود، و نه یارای سخنگفتن با محافظهكاران تجاوزكار را دارد. باری این رئیسجمهور نیز یك معاون زن دارد خانم دكترمعصومهابتكار. آقای خاتمی با گزینش خانم ابتكار سپاسگزاری از زنان را كه با رای خود او را به پیروزی رساندند اعلام كرد. اما این خانم ابتكار همان خانم محجبهای بود كه سخنگوی «دانشجویان خط امام» بود كه سفارت امریكا را گرفتند و راه را برای چیرگی كامل جناح افراطی جمهوری اسلامی هموار كردند. او زمانی هم ریاست گروه افراطی زنان جمهوری اسلامی به گردهمایی جهانی زنان در پكن را نیز داشت، كه از یك سو گروه خود را به عنوان «سازمان غیردولتی» ( NGO ) جا زده بود و از سویی توجیهگر سیاستهای ضد زن جمهوری اسلامی شده بود. این گونه فریبكاری تنها در دوران آقای خاتمی در ایران رخ نداده است. در نظام پیشین نیز همین شیوه به كار گرفته میشد. زمانی من فرصت یافتم با تنها زنی كه در پارلمان كشور اردن به نمایندگی دست یافته است، گفتگو داشته باشم. در آن دیدار از او پرسیدم «میتوانید بیتعارف و تكلف به من بگویید آیا به عنوان زن در پارلمان نقشی دارید و یا از شما به عنوان "زینتالمجلس" استفاده میشد؟» او نخست خندهای سر داد و گفت «از اصطلاح "زینتالمجلس" كه كار بردید معلوم است با این فریبكاری آشنا هستید، اما البته میخواهند از ما به همین صورت استفاده كنند، این دیگر برخورد ماست كه در زمینه نقش خود مان چه میكنیم.»
خواهران عزیز افغان من، در جامعه كنونی افغانستان كه هنوز روابط قبیلهای برپاست، به همه سنتهای دیرپای سخت جان، شما به راستی كار دشواری در پیش دارید. این كار دست كم نیاز به چند نسل تلاش دارد. تنها چنین تلاش دراز و توانفرسا میتواند پایندان دستیابی به حقوق تان باشد. من چشمداشت چندان خوشی از این دولت موقت ندارم، صرف نظر از تركیب ناهمگن آن، بسیاری از ما مردان در جمع چهرهای مردمپسند از خود مینماییم، اما در درون خانه خواستار اجرای همان سنتهای كهن هستیم. از سوی دیگر خواهشم این است گردهماییهای شما در جمع كوچك زنان روشنفكر شما را دچـار این تـوهم نكنـد كه شمـا نمـاینده زنان افغانید. به اكثریت عظیم روستاها بنگرید و سرنوشت خواهران خود را از یاد نبرید.
ماه دسامبر و سرنوشت آینده افغانستان
در ۱۴ دسامبر لویه جرگه با شركت ۵۰۰ تن فراهم آمد. اما باید دانست گزینش این شركتكنندگان در لویه جرگه چگونه انجام شد؟ از همه عوامل آشكار و پنهان تهدید و تحبیب، تا وعده و وعید برای فراهم آوردن كسانی كه كمترین پایگاه مردمی و اعتقادی به آزادی ندارند بهره گرفته شد؛ كه برای برپایی یك دموكراسی وارداتی جز این هم نمیتوان چشم داشت.
آیا «لویه جرگه» نماینده راستین مردم است؟اگر چه در شكل رسمی آقای كرزی تنها ۵۰ تن از اعضای لویه جرگه را شخصاً منصوب كرد و ۴۵۰ تن دیگر صورت انتخابی داشته اند، همه كسانی كه با شرایط كنونی افغانستان و درگیریهایی كه پس از گردهمایی «بن» پیش آمده این امر را باور دارند و میدانند كه فراهمآوردن لویه جرگه كنونی تنها با یك رشته زد و بندهای پشت پرده و قول و قرارهای پنهانی و دادن رشوه و خریدن سكوت به جای رضایت امكان یافته است. این امر را حتی گزارشگران رسانههای آمریكایی كه میكوشند برای لویه جرگه و فرایند آن كه «قانون اساسی» آینده است مشروعیت دست و پا كنند، نمیتوانند نادیده بگیرند.
خانم پاملاكانستبل گزارشگر «واشنگتن پست» در شنبه پیش از گشایش لویه جرگه این گونه گزارش كرده است:
«كابل - افغانستان، ۱۳ دسامبر - در پی تاخیرهای مكرر و گفتگوهای پرتلاطم پس پرده ظاهراً مجمع تاریخی قانون اساسی كشور در یكشنبه تشكیل خواهد شد تا گذار نامنظم و آشفته افغانستان را به سوی حكومت قانون آغاز كند. اما واپسین ساعتهای پیش از آغاز به كار لویه جرگه خردهگیریهای بینالمللی در زمینه طرح پیشنهادی قانون اساسی، تهدید هیاتهاینمایندگان، و گزارشهایی از معاملههای سطح بالا برای تعیین پیشاپیش شكل دولتی كه باید برای كشور گزیده شود، بالا گرفته است. افزون بر اختلاف نظر میان دولت و گروههای سیاسی در این باره كه آیا افغانستان باید نظام پارلمانی داشته باشد یا ریاست جمهوری، چالش اختلافانگیزی از سوی گروههای بانفوذ برای برقراری دوباره پادشاهی در افغانستان شكل گرفته است. اما حزب سیاسی خواستار پادشاهی از سوی شاه سالمند پیشین محمدظاهرشاه تایید نمیشود»...
«منابع دیپلماتیك در دیرگاه شنبه میگفتند كه رئیسجمهور كرزی با كوشش و یاری مقامات رسمی آمریكا توانسته اند رهبران دستههای اسلامی و قومی از جمله برهانالدین ربانی را آماده كنند كه پیشنهاد یك قدرت اجرایی نیرومند و یك پارلمان كمقدرت را بپذیرد. گفته میشود كرزی قول داده است در صورت انتخابشدن به ریاستجمهوری در سال آینده مقامهای پرنفوذی را به این رهبران واگذارد. او همچنین شماری از رهبران چریكهای اسلامی را برای نمایندگی در لویه جرگه برگزیده است».
دوستان كرزی، دشمنان مردمآنگاه كه در این گزارش و دیگر خبرهایی كه از افغانستان در رسانهها بازتاب مییابد، نامهایی چون برهانالدینربانی و صبغتالهمجددی را میبینیم، از خود میپرسم این است خونبهای زنان و مردانی كه در دوران همین رهبران قربانی شدند؟ بیدلیل نیست كه گروههای بشر جهانی با بدبینی به گردهمایی فرمایشی لویه جرگه كنونی و آنچه از آن برخواهد آمد، مینگرند.
سازمان «پاسداران حقوق بشر» نیویورك در روز جمعه ۱۲ دسامبر در گزارش خود اعلام داشت «رهبران نظامی و فرماندهان برای آن كه طرفداران خود را به لویه جرگه بفرستند از تهدید و رشوه بهره گرفتند.» پارهای از تحلیلگران برآنند كه دو سوم شركتكنندگان در لویه جرگه با گروههای اسلامی وابستگی دارند. جالب است كه گروههایی با دیدگاههای مخالف هم از چگونگی دیدارها و گردهماییهای تدارك لویه جرگه كه به گونهای غیردمكراتیك انجام شده اند شكایت دارند. در حالی كه گروههای زنان از محدودیت حقوق زنان در طرح پیشنهادی احساس نگرانی میكنند بیشتر اعضای لویه جرگه طرح پیشنهادی را كه به گفته هدایتامینارسلا معاون رئیسجمهور مناسب یك كشور اسلامی مدرن است كافی میدانند. به گفته هدایتامینارسلا قانون اساسی میگوید كشور ما یك كشور اسلامی است اما ما باید مطمئن باشیم كه از یك اسلام مدرن گفتوگو میشود كه با پیشرفت و دانش و رشد اقتصادی همخوان است. برخی میخواهند مذهب را برای خواستهای سیاسی خود به كار گیرند، اما قانون اساسی نمیتواند بر پایه نظرات گروهها و افراد پدید آید بلكه برای همه مردم است».
ظاهراً سخن درستیست، اما زمانی كه تركیب و چگونگی اعضای لویه جرگه به دیده گرفته شود، اعتباری برای ادعای هدایتامینارسلا بر جای نمیماند.
آمریكا و تماس با دشمنان مردمدر چنین شرایطی كه دولت مركزی كابل اعتباری بیرون از كابل ندارد، در راستای تدارك لویه جرگه و برگزاری بی سر و صدای آن وزیر دفاع آمریكا «دنالدرامسفیلد» ناچار شد شخصاً پا درمیانی كند و در چهارم دسامبر با تفنگداران سرشناس و رقیب یكدیگر در شمال دیداری داشته باشد. گزارشگر واشنگتنپست برادلیگراهام در چهارم دسامبر از مزارشریف گزارش كرد.
بگذارید عین گزارش را بیاورم:
«وزیر دفاع دنالد رامسفیلد روز پنجشنبه با دو تن از تفنگداران قدرتمند و رقیب یكدیگر در كنار هم نشستند و او كوشید آنان را تشجیع كند كه تانكها و جنگافزارهای سنگین خود را تسلیم كنند و یاری كنند تا اعتبار دولت مركزی تثبیت شود. صحنهای كه رهبر پنتاگون طرحریزی كرده بود تا دیداری با دو تن از رهبران سختگیر افغانستان در محوطهای خاكآلود در مزارشریف سر هم بندی شود بیانگر كوشش جدی دولت بوش برای گردآوری نیروهای پراكنده پیرامون مركز قانونیست. این نخستین بارست كه رامسفیلد با ژنرال عبدالرشیددوستم رهبر ازبكتبار و ژنرال عطامحمد رهبر تاجیكتبار دیدار میكند. این دو مرد چریكهای شان با گروههای ویژه آمریكا همكاری نزدیك داشتند و توانستند در نخستین هفتههای جنگ در دو سال پیش نیروهای طالبان را از شمال افغانستان ریشهكن كنند. اما رقابت میان این دو تثبیت شرایط شمال را كه در ماه اكتبر از سوی حامدكرزی و یاری سازمان مللمتحد برای خلعسلاح تفنگداران آغاز شد، تهدید میكند. رامسفلد به آن دو گفت "من هفتهها در پنتاگون فعالیتهای شما را - فعالیتهای پیروزمندانه شما را - مطالعه كردهام."
اما هیچ یك از گزارشگران رسانههای آمریكا این جرات را ندارند كه به پیشینهی این جنگسالاران و یا رئیسجمهوران گذشته مانند صبغتالهمجددی و برهانالدینربانی اشارهای بكنند. آیا برهانالدینربانی و یاران شمال او نبودند كه با حكومت بیدادگرانه خود راه را بر طالبان گشودند؟ آیا ژنرال دوستم همان كسی نیست كه در پی فروپاشی شوروی و آغاز فزونطلبی تركیه و ادعای ایجاد امپراتوری تركزبانان «جنبش ملی» راه انداخت و خود را در اختیار تركیه قرار داد. او كسیست كه در سفر پنهانیاش در پایان ماه جولای ۱۹۹۲ به تركیه «جنبش ملی» دستكار خود را در خدمت این فزونخواهی سیاستمداران ترك قرار داد. طرفه اینجاست كه همه كوششهای دولت تركیه با موافقت و پشتبانی آمریكا انجام میگیرد كه میكوشد تركیه را نمونه یك كشور اسلامی غیرمذهبی یا «سكولار» جلوه دهد، حتی آن زمان كه پارلمان تركیه اكثریتش در دست حزب اسلامگرا ست.
اما آمریكا در راستای انجام خواستهای خود ابایی ندارد كه با دشمن دیروز خود سازش كند. در این مورد ویژه از یاد نبریم كه در برنامه دراز مدت مسئله منابع نفتی جمهوریهای آسیای میانه و انتقال آن به بازار جهانی مطرح است. من بارها اشاره داشتهام تا زمانی كه روابط آمریكا و جمهوری اسلامی آمیخته به تنش است، آمریكا به افغانستان از دیدگاه یك گذرگاه مینگرد و برای ایمنی این راه به نیروهای شمال چون دوستم و عطامحمد نیاز دارد، و بر پایه این نیاز نمیتواند با آنان رفتاری خشن داشته باشد.
جالب است كه این شیوه رفتار با این جنگسالاران شمالی نیست كه طالبان را از آن منطقه بیرون راندند. آمریكا در صورت لزوم حتی با «طالبان» هم پس از همه برخوردهای پیامد یازدهم سپتامبر آماده گفتگوست. هفتهنامه «ایندیستایمز» در شماره ۲۱ جولای امسال خود خبری داشت كه به راستی، باور آن دشوار مینماید اما واقعیتیست كه سیاست خارجی آمریكا را باز میتاباند كه در آن سرنوشت ملتها و كشورهای دیگر نقشی ندارد. هم اكنون در جریان برگزاری لویه جرگه به گونهای پراكنده از «طالبان معتدل» گفتگو میرود.
در ماه جولای امسال نشریه پاكستانی «اژیا تایمز» (Asia Times) «از دیداری میان نمایندگان سرویس جاسوسی پاكستان "آی اس آی"، "اف بی آی" و رهبران طالبان گزارش داد كه در پایگاه هوایی "سامونگلی" در نزدیكی كویته صورت گرفت. یكی از رهبران جهادی پاكستانی كه ترتیبدهنده این دیدار بوده است با نشریه "اژیا تایمز" در این باره گفتگو كرده است. به گفته این منبع آمریكا چهار شرط برای شركت آنان در دولت آینده افغانستان گذارده بود: "۱ ـ ملاعمر كه زیر پیگردست رسماً از كار كنارهگیری كند ۲ ـ جنگندگان غیرافغانی كه به طالبان كمك میكنند باید از كشور خارج شوند ۳ ـ طالبان همه سربازان آمریكا و موتلفان آمریكا را كه اسیر كرده است آزاد سازد ۴ ـ افغانهایی كه خارج از كشور شان و بویژه در آمریكا و انگلستان به سر میبرند بتوانند به افغانستان باز گردند و بتوانند به مقامات دولتی دست یابند.» ظاهراً نمایندگان طالبان شرط نخست را نپذیرفته اند اما آماده بودند كه در باره سه شرط دیگر گفتگو كنند.
در توضیحی كه برای این دیدار و ضرورت آن آورده شده گفته شده است «دولت بوش بدین خاطر با طالبان تماس گرفته است كه افغانستان به گونه فزایندهای غیرقابل اداره كردن شده است. نظام مورد پشتبانی آمریكا در كابل فقط پایتخت را زیر كنترل دارد و در بیرون از پایتخت جنگهای چریكی با هدف گرفتن نیروهای آمریكا و همپیمانانش بالا گرفته است».
در اینجا «این دیس تایمز» به نقل مستقیم گزارش «اژیا تایمز» میپردازد:
«بر پایه نظرات شخصیتهای آشنا با شرایط، نیروهای مقاومت افغانستان در یك سال و نیم گذشته پس از سقوط طالبان تا چهار برابر نیروهایی كه با شوروی میجنگیدند افزایش یافته است. علت كلیدی این امر در آن است كه دولت پیشین طالبان گرچه پراكنده شده ولی همچنان در كشور پا برجا مانده است و پس از تسلیم در برابر اتحاد شمال بدون جنگ از سوی نیروهای فراوانی در افغانستان از جمله لایههای مذهبی تایید میشود. در حال حاضر كابل در دو دسته تقسیم شده است یكی نمایندگان طرفدار آمریكا و نیروهای بیگانه كه به حامدكرزی وفادارند، دسته دومی كه طرفدار روسها و ایرانیانند كه نماینده آنان وزیر دفاع ژنرال فهیم و نیروهای «ائتلاف شمال» هستند. آنان آرام آرام به استواركردن پایگاههای خود پرداخته اند تا به هنگام، به قدرت كامل بجهند»...
بازسازیهای میان تهیدر همان روزها كه واگذاری فرماندهی ایساف انجام میگرفت، اكونومیست ۱۶ اگوست نوشتار بلندی در باره افغانستان داشت. در جاهایی از این نوشتار نكاتی آورده شده بود كه میتواند چون موزائیكی كنار هم قرار گیرد و تصویر واقعگرایانه از افغانستان به دست دهد.
سه چهارم افیون جهان و تقریباً تمامی هروئین اروپا از افغانستان ریشه میگیرد. خشكسالی هم پیمان دلالان افیون است همانگونه كه با طالبان هم پیمان بود. پشتونها در گذشته گلههای دام خود را كوچ میدادند و اینك افیون معامله میكنند، میخرند و میفروشند... یك نگاه به نقشه افغانستان نشان میدهد كه سه ایالت از پنج ایالت تولیدكننده افیون هلمند، ارزگان و قندهار ناامن هستند. كشت تریاك گسترش مییابد و همراه آن ناامنی هم بیشتر میشود».
«معامله مواد مخدر نهادینه شده است. اكنون در داخل افغانستان افیون به مرفین و هروئین تبدیل میشود و این به معنای پول زیادتری برای فرماندهان جنگسالاران است كه این امر پیوسته با كاربرد پیشرفتهترین و گرانترین جیپها نشان داده میشود. دموكراسی بازیچه دست فرماندهان ثروتمند از راه فروش مواد مخدر، شده است».
بیدلیل نیست كه همین رسانه «اكونومیست» در هفته پس از آغاز كار لویه جرگه در شماره ۲۰ دسامبر خود مینویسد:
«در آخرین روزهای ماه آگوست یك گردهمایی در كابل ترتیب داده شد كه در آن «شورای اصلی كابل» موجودیت خود را اعلام كرد. به گفته آقای عبدالحمیدمبارز معاون وزارت اطلاعات و فرهنگ دولت آقای كرزی «شورای نامبرده از سوی مردم كابل فراهم آمد و آقای سید مخدوم رهین وزیر اطلاعات و فرهنگ افغانستان را به ریاست خود برگزید».
اما روز بعد رقیبانی كه شورای دستكار دولت كرزی را نمیپسندیدند و «سر خود را بیكلاه دیدند» به میدان آمدند و چنانچه رادیو فرانسه در ۲۹ آگوست گزارش داد در ۲۸ آگوست شورای دیگری با حضور جهادیهای سرشناس چون برهانالدینربانی، صبغتالهمجددی، عبدالربرسولسیاف و محمدیونسقانونی فراهم آمد. باشندگان در این گردهمایی ضمن پرخاش به «شورای اصلی كابل» رئیس منتخب آن سید مخدومرهین را «ملحد» خواندند. در این گردهمایی ملاتاجمحمد را كه والی كابل است به ریاست این شورای دوم برگزیدند.
این نمونه به روشنی رقابتها و همچشمیهای شدید میان دولتیان و غیردولتیان را نشان میدهد.
برای من شنیدن و خواندن این امر كه قانون اساسی آینده افغانستان در تطبیق با قوانین شریعت اسلامی شكل میگیرد سخت دردآورست. زیرا كه در این امر زیر پا گذاردن حقوق زنان را میبینم. در نوشتار امروز خودم مجالی برای پرداختن به آن نبود اما آن را هرگز از یاد نخواهم برد و به هنگام به آن خواهم پرداخت. دردناك است كه در دو سال گذشته آقای كرزی، به موازات بنیادگرایی آقای جرجبوش دوم، گام به گام در راستای كنار آمدن بامذهبیها تن به مصالحه داد. امروز با افسوس باید گفت شرایط زیست زنان افغانستان جدایی چندانی با دوران جهادیها و طالبان ندارد و ناظران سیاسی هم در این زمینه كمتر بر این سیاست ویرانگر و نامردمی خرده میگیرند. این واقعیت یك بار و برای همیشه باید آشكار گفته شود كه تطبیق قوانین اسلامی با موازین حقوق بشر امری ناشدنیست و هر چه در این زمینه گفته شود یا فریب است و یا افسانه. اگر من برای خانم عبادی تفاهم نشان میدهم، هرگز به معنای پذیرش ادعای او نیست كه این امر را ممكن میداند. این تفاهم برای شرایط زیست او در زیر فشار تحملناپذیر جمهوری اسلامی ست و بس.
(«شهروند»، شماره ۸۵۰، ۲۶ دسامبر ۲۰۰۳)
انسانگرایی فراسوی مرزها
آزمونهای دلپذیردر میان مهربانیهای بیكرانی كه در دوران بیماریم نصیبم شد، چند تایی به گونهای ژرف بر من تاثیر گذارد كه آنها را با شما عزیزانم در میان میگذارم. گذشته از دوست نازنین و پزشك درمانگرم كه با دقت و تیزبینی درخور ستایشی در یك معاینه سالانه - بی آن كه كوچكترین نشانه یا عارضهای از بیماری در میان باشد ـ در بازبینیهای پی در پی سرانجام بیماری مرا كه با كاهش یاختههای قرمز خون خود را نشان داده بود باز شناخت و به هنگام به درمان آن پرداخت، شماری از دوستان پزشك دیگر در دوران بیماریم پیوسته با همه گرفتاریهای حرفهای شان به دیدارم میآمدند و با حضور تسلابخش خود مرا شاد میكردند و با توصیههای دلسوزانه شان به من نیرو میبخشیدند. از این رهگذر من خود را وامدار این دوستان میدانم و صمیمانه از آنان سپاس میگذارم.
چنین بود دیدار دوست نازنین دیگر، سراینده دلیر و بیپروای معاصر خانم مینااسدی، كه گذشته از پرسوجوی تلفنی پیاپی از سوئد آنگاه كه برای انجام برنامهای به كانادا میآمد، برنامه سفرش را طوری تنظیم كرد كه در واشنگتن از من دیدار كند كه به راستی دیدارش برایم بسیار شادیبخش بود كه سپاسگزارش هستم.
اما از اینها دلپذیرتر دیدار «تهمینه» عزیز از یاران (راوا) «جمیعت انقلابی زنان افغانستان» بود. او در سفری كه برای روشنگری به آمریكا داشت كه طی آن به یك رشته سخنرانیها و گفتوگوها در گردهماییهای دانشگاهی پرداخت، چند بار با تلفن جویای حالم شد و دو بار نیز به دیدنم آمد كه مرا سخت شرمنده این همه مهر كرد. در دوران بیماری، شادی از بهترین داروهای درمانكننده و نیروبخش است و دیدار «تهمینه» برای من دنیایی از شادی به همراه داشت كه از او و دیگر دوستان «راوا» كه تهمینه پیامآور آنان بود با همه وجود و قلبم سپاسگزارم.
كار زیبای دیگری كه این دوست مهربان كرد، به همراه آوردن دو تن از هماندیشان آمریكاییاش بود كه آنان نیز راه سنگلاخی و دشوار «راوا» را همپای زنان دلیر افغانستان میپیمایند. حضور مهرآمیز آنان نیز شادی فزایندهای بود كه آن را وامدار تهمینه عزیز هستم. زیرا او بوده است كه ترجمانی هماهنگی احساس و اندیشه من با آنان را بر عهده داشته است، گرنه آنان چه همبستگی و نزدیكی با من داشتند. یكی از آن دو كه در بار دوم نیز همراه تهمینه گرامی به دیدار من آمد خانم «ان.ای.برادسكی» (Anne E. Brodsky) بود. او استاد بخش روانشناسی و برنامه پژوهشهای زنان در دانشگاه مریلند، شهر بالتیمورست. من در گذشته گزارشهایی واقعگرایانه ـ از آن گونه كه در رسانههای آمریكا كمیاب است، در «واشنگتن پست» و در هفتهنامه «این دیز تایمز» كه از سالها مشترك آن هستم، در زمینه افغانستان و مبارزه درخشان و خستگیناپذیر زنان آن سرزمین از او خوانده بودم. اما هیچگاه بخت آشنایی از نزدیك او را نداشتم. این از پرتو مهر تهمینه و دوستان «راوا» بود كه با او از نزدیك آشنا شوم. كتاب تازه او «با همه نیرویمان» (With All Our Strength) گزارش گستردهایست از «راوا».
او به عنوان یك استاد دانشگاه در كشوری كه همگان را تنها به داشتن رفاه و آسودگی دل خوش میدارند، به راستی میتوانست و میتوانند همانند هزاران بانوی جوان دیگر كه كار دانشگاهی دارند و تنها در بند پیشرفت پایگانی (سلسله مراتب) خویشند و در این زمینه هم ـ با وجود دشواریهای تبعیض جنسی كه همچنان در این كشور موج میزند ـ راه تا حدودی به رویشان باز است، در اندیشه زندگی آرام خویش باشد و نیروی جوانی خویش را در فراهم آوردن زندگانی آرام دوران سالمندیاش به كار گیرد. اما او به راستی از جنم دیگریست. او برای تنظیم این كتاب رنج سفری پرملال را به جان خرید و توانست بر دشواریهای دست یافتن به مرجع درخور اطمینان و «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» پیروز شود. او سایش روح را بر آسایش تن برتر شمارد و دانسته و آگاهانه به رسالتی ارجمند اندیشید. از پیكرههایی كه در این كتاب آورده شده و شماری از آنها حاصل عكسبرداریهای شخصی نویسنده است به روشنی بر میآید كه او همانند نویسندههای بازاری دیگر تنها تماس با «مقامات رسمی» را برای ارائه «واقعیات» بسنده نمیشناسد. او میتوانست از این سفر یك رشته «رپورتاژ» برای رسانههای «جریان اصلی» فراهم آورد كه با درآمدی سرشار همراه میبود. اما او نه تنها چنین نكرد، بلكه گذشته از پذیرا شدن رنج فراهم آوردن این اثر مستند كه به صورت كتاب انتشار یافته، همه درآمد فروش آن را نیز به «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» ارمغان كرده است.
(«شهروند»، شماره ۸۳۶، ۷ نوامبر ۲۰۰۳)
باقی در شماره آینده...
مقالاتی از محمود گودرزی در «پیام زن»
«مینا» زنده خواهد ماند
در آن سوی برقع
ماه دسامبر و سرنوشت آینده افغانستان
انسانگرایی فراسوی مرزها
در راه نزدیکی بیشترنامههای رسیده برای داكتر محمود گودرزی