ثور ۱۳۶۸- می ۱۹۸۹ |
ضمیمه شماره مسلسل ۲ | ![]() |
آقای ربانی رهبر جمعیت اسلامی افغانستان (و ظاهر بدون رغبت خودشان وزیر صاحب اعمار مجدد دولت موقت) سخنرانیای داشته اند كه غیر از برخورد شان به «راوا» از چندین جهت دیگر نیز بسیار جالب است. ما نمیخواهیم درین مختصر روی كلیه نكات قابل بحث این سخنرانی مكث كنیم و فقط به اشاره به چند مطلب اکتفا مینماییم.
لیكن قبل از همه دو نكته معترفه:
۱) باید از آقای ربانی تشكر كرد كه در حمله به «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» لحن انسانی و سیاسی پیشه كرده اند كه باید سرمشق باشد به نویسندگان «میثاق خون» كه اقلا در روی كاغذ ادب را از استاد و رهبر شان یاد بگیرند و منبعد با آن زبان بیعفت و بینزاكت و غیر سیاسی به ما برخورد نكنند. اگر آقای ربانی آن حملات لچكانه را در مجله مذكور ندیده باشند ما كل آن مقاله را میآوریم كه امید است اقلا به كسر معاش یا كفپایی ورداشتن مفصل نویسندگانش منجر گردد. اما اگر «میثاق خون»" در قبضه یكی از شاخهای مخالف آقای ربانی باشد در آنصورت طبعا از ایشان كاری ساخته نخواهد بود.
۲) آقای ربانی خود اظهار میدارند كه برخی از نشریات ما را خوانده اند. این بسیار عالیست اگر بخود اعتماد داشته باشیم باید از نشریات نترسید و آنها را هر چه باشد خواند و گذاشت دیگران هم بخوانند و در صورتیكه ایجاب كند یا آدم مایل باشد به آنها از دیدگاه و موضع خود برخورد نماید. این حداقل درك/ آموزش و آگاهیایست كه هر فرد كم شعور، كودن و عقب ماندهای نیز میتواند و باید از برخی ارزشهای دموكراتیك و آزادی مطبوعات در پاكستان كنونی به آن دست یابد. اما سانسور نشریات به شیوههای تفتیش عقاید قرون وسطایی، امریست كه دنیای امروزی عاملین آن را بعنوان موجودات متعلق به طویلههای تاریخ و عصر بربریت دور انداخته و جای آنان را بین انسانهای معاصر آشنا به علم و فرهنگ نمیداند. بلی، آقای ربانی در اسلامآباد شما فردی دارید موسوم به انجنیر رحیم كه وقتی نسخههایی از «پیام زن»" در كتابفروشیای واقع در پشاور مور در چشم وی خورده بود مثل اینكه قلبش شگافته شده باشد، تمام نسخههای آن را از كتابفروشی مذكور چاپیده و شرمآورتر از آن به شیوه بد معاشهای فلم های هندی به كتابفروشی دستور صادر كرده كه هر وقت اینها (بعضی افراد منسوب به پیام زن) میآمدند به وی خبر بدهد.
البته این انجنیر رحیم نام نه هرگز جرات دارد و نه میخواهد به چندین كتابفروشی در همان محله كه نشریات روسی و رژیم پوشالی را میفروشند چپ نگاه كند. چرا؟ برای اینكه ما «عاجزه» و «سیاه سر» و «بیپناه» هستیم و زیر حملهی ناجوانمردانه و تروریستی بنیادگرایان خود را تنها احساس میكنیم؟
آقای ربانی آیا ازین جریان و نظایرش آگاه بودید؟ آیا این واقعا شما را بمثابه رهبر جمعیت اسلامی دچار احساس حقارت و شرمساری نمیكند؟ انجنیر رحیم نام به كدام حق انسانی، اسلامی، ملی، دموكراتیك یا «جهادی» به چنین حركت اوباشانه متوسل میشود؟ آیا شما آقای ربانی میتوانید تایید كنید كه همانطور كه حزب گلبدین از حق تهدید و ترور از طرف دستگاههای معین وقت پاكستان برخوردار بوده، انجنیر رحیم نیز از طریق جمعیت اسلامی و شخص شما مفتخر به داشتن لایسنس یكچنان بدمعاشیهای سر جوك و بازاری از همان دستگاهها است؟ اگر نه، پس باید زحمت ادب كردن فرد مذكور را نیز بخود هموار سازید.
اكنون میآییم بر سر نكاتی از سخنرانی. اما بدو دلیل از خواننده تقاضا میكنیم متن سخنرانی و دو سه مطلب دیگر در جریده را به دقت بخوانند یكی اینكه سخنرانی بسیار جالبتر از آن است كه با نقل چند قسمت كوتاه بتوان آن را معرفی كرد و دوم اینكه همهی نقل قولها از «مجاهد» را بطور كامل نیاوردهایم:
۱) آقای ربانی میگوید :
«یكی از سازمانهای غیر اسلامی كه در میان همشیرهها كار میكند....»
شما از كجا و برچه پایهای مارا «غیر اسلامی» مینامید؟ برای اینكه در اول و آخر گفتار یا نوشته های ما كمتر از دو آیت قرآنی را نیاریم؟ برای اینكه ضد بنیادگرایی و فاشیزم زیر هرنام و نشان هستیم؟ برای اینكه از اول تا كنون و انشاالله تا آخر افشأگر بیپروای جنایات و خیانتهای گروهها و كسانی هستیم كه زیر نام جهاد و دین مبین اسلام عملا در خدمت روسها و بردگان پرچمی خلقی و ستمی آنان قرار داشته اند؟ برای آنكه از استقلال، آزادی، دموكراسی، عدالت اجتماعی و بخصوص حقوق زنان حرف زده و دفاع میكنیم؟ برای اینكه مثل گلبدین و شما، ظاهر شاه را «كثیف» و «قاتل» و... ننامیده واو را به مرگ تهدید نمیكنیم؟
برای چه؟ لطفا صریح و آشكارا بگوئید. با تكیه روی كدام حرف و عمل ما بطور مستند ثابت میسازید كه ما «غیر اسلامی» هستیم؟ در غیر آن حرف مفت و اتهام زدن هم ضد اسلامی است و هم ضد اخلاق عام و اخلاق سیاسی.
ما بدون قیافه گیریهای رایج، متواضعانه گفتهایم كه طرفدار اسلامی هستیم كه اكثریت ملت ما خالصانه و بدور از ریاكاری و آغشتن آن با سیاست كه به قول معروف پدر و مادر ندارد، به آن متعلق است. و این اسلامی است كه نه روسها و عمال شان قادر شدند در آن خدشهای وارد سازند و یا دعواها و تحریفات رنگارنگ كه طی این ده سال اخیر از طرف بنیادگرایان بر سر آن اسلام منزه را میخواهیم و نه اسلام احزاب و شخصیتهای معین پانزدهگانه را كه ضد زن است. باز بفرض ما شما را سوگند میدهیم آقای ربانی كه سر در گریبان خود كرده و جواب بدهید كه اگر مردم مسلمان افغانستان به گفتار و كردار و سیاستها و مجموع كیفیات شماها كه مخصوصا در این ده سال اخیر برملا گردیده است بطور مثبت اعتنا میورزیدند، از «غیر اسلامی» به «اسلامی» و از «اسلامی» به «اسلامیتر» صعود میكردند یا برعكس؟
ببینید آقای ربانی زیاد دور نرفته واطاله كلام نمیكنیم فقط شما و نیز تمام مجاهدین و خوانندگان عزیز را به مطالعه همین شماره «مجاهد» رجعت میدهیم و باز بهمین سخنرانی خود تان، سرمقاله و مقالهای كه شما را به خداوند(ج) و رسول اكرمش سوگند داده كه متحد شوید و مشاهده كنید كه چگونه شما و احزابی كه خود را اسلامی ناب خوانده و بدون هیچ مجوزی قانونی میخواهید دفتر صدور لایسنس «مسلمان» و «اسلامی» هم باشید، اگرچه بظاهر در یك «اتحاد» اید اما در باطن قبر یكدیگر را میكنید و با شنیعترین كلمات و روش به همدیگر حمله میكنید. و گاهگاهی صرفا به ضد این «همشیرها» یعنی این زنان رزمنده «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» است كه باهارترین گروه «اتحاد» تان (حزب گلبدین) جور آمده و بطرزی سخیفترین كلمات در مجله «میشاق خون» به ما میتازید. در حالیكه مدتی پیشتر از آن بطور مثال آن متحدالمال معروف و بدنام گلبدین (۱) ندانید، آن را رد كنید یا اقلا آن پخش ننمائید زیرا بهر حال چیزی بود بر ضد دشمن تان (حزب گلبدین) و شما هم میخواستید از آن حد اكثر بهره برداری را بعمل آرید. اگر چنین نیست (هر چند خیلی دیر شده و گلبدین از قصدش علیه شما منصرف نخواهد شد) آیا حاضرید رسما و علنا آن متحدالمال را تكذیب كنید و سوگند بخورید كه در پخش وسیع آن هرگز همت نه گماشتهاید؟
آقای ربانی آفتاب را با دو انگشت نمیتوان پنهان كرد. این حقیقت از دیده هیچكس نه ملت افغانستان، نه احزاب هفتگانه و هشتگانه نه دهها جبهه و سازمان داخل كشور، نه پاكستانیها و نه خلاصه دنیا، نهان نیست كه بین بسیاری از احزاب درون «اتحاد اسلامی» و مخصوصا جمعیت اسلامی شما و حزب اسلامی گلبدین دیگر جویهایی از خون فاصله انداخته است. میخواستیم بگوئیم آقای ربانی كه آیا بازهم صحیح است كه شما بر كرسی داوری «اسلامی» یا «غیر اسلامی» بودن ما یا هر سازمان دیگر نشینید؟
راستی فرض كنیم ما سازمانی «غیر اسلامی» بخواهیم «اسلامی» شویم، اجازه میدهد بپرسیم آقای ربانی كدام نوع اسلام و روش اسلامی را برگزینیم، اسلام شما را، اسلام گلبدین را، اسلام سیاف را، اسلام مولوی یونس خالص، اسلام جمیلالرحمن را یا اسلام اتحاد سه گانه را؟؟ اسلام رژیم ریاض، اسلام تهران یا اسلام انقره را؟؟
میدانیم آقای ربانی كه شما و كلیه «متحدین» شما در جواب به سوال ما درمیمانید. اما جواب سوال برای ما، تمام مجاهدین اكثریت ملت مسلمان بسیار ساده و روش است. چنانچه یادآوریم اسلام نزد ما بمثابه بخشی از مردم آزادیخواه ما یكیست، اسلام غیر آلوده به سیاست و مخصوصا سیاستهای «اتحاد» شما و «اتحاد» ایرانی.
اگر مردم ما «اسلامی» شدن و «اسلامی» بودن را در پرتو اعمال و سیاستهای شما میآموختند، آنگاه مسلما در افغانستان ما از اسلام نام و نشانی باقی نمیماند. در همین رابطه بیجا نیست تذكر دهیم كه چون اسلام دین مردم ماست و در ذهن و قلب شان جا گرفته بنا روسها نه خواستند (زیرا سود خود را نمییافتند) و نه میتوانستند دین مردم ما را بگیرد و "اشغال" كنند. برآنچه روسها تجاوز كردند خاك و سرزمین ما یعنی كشوری بنام افغانستان بود و نه معنویات نه دین ما نه چیز دیگر. (۲) آیا درد مردم ما را "اشغال" اسلام شان میساخت؟ اگر چنین بود پس چرا با آنكه روسها و چاكران بیش از هر دوره دیگر در تاریخ كشور و منبر اعمار و كلام الله مجید را با مرغوبترین چاپ كردند، ولی در ادامه جنگ آزادیخوابخش مردم ما ذرهای فشور و سستی رخ نداد؟؟
اگر چنین جنگهای ملی را جنگهای مذهبی و عقیدتی بدانیم در آنصورت اگر روسها ملحد نه بلكه مسلمان میبودند، باید مردم ما خدا را شكر میكردند كه مرحمت نموده و به افغانستان هجوم آورده اند؟؟ یا اگر میهن ما مورد تجاوز جمهوری اسلامی ایران یا پاكستان یا دولت عربستان سعودی قرار میگرفت یا بگیرد فكر میكنید آقای ربانی كه ملت مادر برابر آن متجاوزان اسلامی دست بسته و مظلومانه اظهار شكران و قدوم شانرا گلباران میكردند یا خواهند كرد؟؟
شاید مشتی افراد ضد ملی و فاقد غرور وطندوستانه بگویند بلی لشكر كشی و تجاوز برادران اسلامی بر افغانستان چندان مانعی ندارد و قضیه فرق میكند. اما ما همنوا با ملت قهرمان و شیدای آزادی خویش میگوئیم كه افغانستان گورستان هر تجاوزگر خواهد بود چه روسی باشد، چه ایرانی، چه عربی، چه امریكایی، چه چینی و چه انگلیسی، چه پرتگالی، چه انگولایی باشد و چه ارجنتاینی. (۳)
نه آقای ربانی ما "غیر اسلامی" نیستیم بلكه غیر جمعیتی هستیم، غیر گلبدینی هستیم، و غیر سیافی هستیم و غیر نصری و غیر سپاهی و غیر و مخالف سرسخت تمام آن سازمانها و عناصری هستیم كه ضد دموكراسی و ضد زن اند.
در واقع دلایل نفوذ یافتن و كسب محبوبیت نسبی ما بین خواهران و برادران طبقات مختلف مردم ما كه آنطور شما را در "تعجب" فروبرده، همین "غیر"هایی است است كه متذكر شدیم و نه آن "غیر اسلامی" بودن كه شما میگوئید.
مجاهدین و مردم ما دیگر به قسم و قرآن خوردن شما و ما و دیگران در اینكه مسلمان خوب هستیم كوچكترین ارزشی قابل نیستند. چنانچه بارها گفتهایم مسئله آنان را حدود و سغور مسلمان بودن گروهها و افراد تشكیل نمیدهد. مردم ما اسلام بی شائه و بیغرض دارند و بر مبنای آن حدیث شریف اجازه نمیدهند قلب خودشان پاره گردد یا از دیگران را پاره كنند تا دیده شود كه مسلمان اند یا نه. مردم میدانند كه اسلام دیگر وسیلهای شده در دست بعضی سازمانها تا احساسات آنان را ببازی گرفته و فریب شان دهند، حق تلفی و ستم برایشان را بپوشانند، از آنان در گرم نگهداشتن برخوردهای شخصی، قومی و گروهای سواستفتاده كنند و بیك كلام سیاستهای ضد مردمی، ضد دموكراتیك و ضد ملی خود را بارنگ و لعاب "ناب" اسلامی به پیش برند. درست همانطور كه رژیم دست نشاند. كابل عمل میكند لیكن با تبسم تلخ مردم روبرو میشود.
مردم ما خیلی خوب میدانند كه برای تنظیمها و عمدتا تنظیمهای انحصار طلب این هرگز و هرگز اسلام نیست كه در "خطر" است بلكه در واقعیت امر منافع گروهی و حزبی شان است كه در خطر است و برای نیل به این اهداف سیاسی از بریدن خونسردانه سر "برادران" اسلامی و "مكتبی" یكدیگر هم ابا نداشته وندارند.
پس درین روزگار مردم ما به كردار و سیاستهای گروهها توجه دارند به آنچه كه به زندگی شان در روی كره زمین در افغانستان ارتباط میگرد یعنی به تامین حقوق انسانی شان و در درجه نخست حقوق زنان، تعلیم و تربیه فرزندان، صحت، شرایط زندگی مادی و معنوی، آسایش و آزادی شان در چارچوب نظامی ملی و دموكراتیك.
۲) رمز اصلی فعالیت گسترده و موفق جمعیت انقلابی زنان افغانستان در دفاع از نكات فوق آگاهی دادن زنان و مردان هموطن ما نسبت به آنهاست. آقای ربانی گاش خودتان این سوال را كه چطور سازمانی "غیر اسلامی" در میان همشیرهها" با "این گستردگی" فعالیت دارد و در چند شهر و "خانه بخانه آنها دعوتنامه میفرستند" را جواب میداید كه میدیدیم چه استدالالی دارید.
آیا ملیونها دالر از كشورهای اروپایی، عربی یا امریكا، پاكستان، چین، جاپان و یا ایران دریافت داشتهایم؟ باز هم شما را به شرافت تان قسم اینطور فكر میكنید؟ باز هم سما را به ایمان و شرف تان قسم میدهیم كه مثلا قبول دارید ما جمعیت زنان، كلاشنكوف و استنگر فروخته و میفروشیم؟ بنگلهها، صدها ریكشا، صدها موترهای مینوبیشی و موترهای اخرین مودل گرانقیمت دیگر، اقامت در هوتلهای پنج ستاره و سفرهای بیشمار هوایی و ... داریم؟ نه، آنقدر تعقل و وجدان دارید كه به این سوالها پاسخ مثبت ندهید. مسئله اینست كه ما هنوز متاسفانه به "فعالیت گسترده" به معنای واقعی كلمه و فعالیت "خانه بخانه رفتن" مردم آنچنان كه یك دلیل اساسیش همین عدم حتی یكصد هزارم آن امكاناتی است كه شما یا سایر احزاب دارید. و اینسرا هم پنهان نباید كرد آقای ربانی كه اگر ما یا هر نیروی دمكرات دیگر كشور ما، یكصد هزارم امكانات شما اصلا در نقشه سیاسی كشور ما وجود نمیداشت. فعالیتهای ما تا امروز اساسا بر پایه حمایت سیاسی و مادی مردم ما و زحمتكشی و كار خستگی ناپذیر اعضای ما استوار بوده و میباشد. وقتی شما لذت صادقانه تودههای پا برهنه را چشیدید آنگاه احساس میگنید هر كار هر قدر هم عظیم و دشوار میتواند انجام یابد اما شما حق دارید درینمورد (حمایت تودههای مظلوم) احساس نومیدی كنید چرا كه بجای مهر و حمایت بیدریغ تودهها، خود را در محاصره خشم و حتی گاهگاهی هم تفنگهایشان دیدهاید (۴). جمعیت انقلابی زنان افغانستان است. بیرق جمعیت انقلابی زنان افغانستان از خون رهبر بزرگ و قهرمانش مینای شهید و سایر شهیدان زن رنگ گرفته است. ازینجاست كه هر چند هم دست ما خالیست ولی از محبوبیت و احترم قابل توجهی بین مردم و نیرهای ملی برخورداریم. كاش مسئله امنیتی و دشواریهای جدی دیگر مطرح نمیبود تا میتوانستیم لیستی از حامیت "راوا" را بین تقریبا تمام احزاب منجمله جمعیت شما و حتی حزب گلبدین آنهم در ردههای نسبتا بالایی ارائه كنیم كه در نتیجه از "گستردگی فعالیت" ما واقعا گیج و بیحال شوید. درینجا به معنی خاصی به تائید گفته شما كه "جمعیت مربوط به هیچ كس خاص نیست بلكه مربوط به همه ملت افغانستان است" میافزائیم كه صحیح است از آن جائیكه سما امكانات عظیمی را به نام ملت ما غصب كردهاید بخشهای از ملت آزادیخواه ما هم بخاطر دریافت تجهیزات نظامی نزد شما میایند، كارت شما را دارند ولی چون وجدان و چشم و شرف شان در اختیار شما و سایر احزاب نیست بنا آیا میتوان وجود تعدادی كثیری از طرفداران ما به طور كلی جنبش ملی و دموكراتیك را بین آنان منتفی دانست؟
بلی آقای ربانی شعاع مبارزه و فعالیت ما میتواند بسیار وسیعتر و نافذتر از آن چه باشد كه در تصور شما و امثال شما بگنجد. ما اگر از ترس تروریزم حاكم در رهبری احزاب بنیادگرا نمیبود و میتوانستیم با خانمها، خواهران و دختران و غیره اعضای زن فامیلهایشان تماس بگیریم مطمئنیم كه قادریم حتی آنان را در سطوح مختلف به حمایت از جمعیت انقلابی زنان افغانستان بكشانیم. اما راه دیگری هم برای امتحان جاذبه و حقانیت مبارزهی ما وجود دارد ولی این وابسته به شماست: شما هوشیارترین و مورد اعتمادترین زنان تانرا در چند جلسه و كنفرانسهای آموزشی ما بفرستید یا صرف اجازه دهید "پیام" ما را بخوانند آنوقت ببینید زیر پای كی خالی میشود. نبض جنبش زنان كشور ما به یقین در دست جمعیت انقلابی زنان افغانستان است زیرا كه از دل و خواست تودههای مردم ما و زنان ستمدیده ما حرف میزند. بگفته مینای شهید ما اگر روزی اكثریت زنان میهن ما این شیران خفته، سر از خواب گران بردارند، آنكه هیچ نیروی سیاسی ضد ملی و ضد زن را یارای مقاومت در برابر توفان آنان نخواهد بود. و این روز رسیدنیست.
۳) آقای ربانی در سخنرانی همه جاذبه خود كه هیچ مسئلهای را از نظر دور نداشته، در جایی میگویند: "شاید موسساتی باشند كه با انقلاب ما دشمنی دارند عناصر مختلفی فعالیت خواهند كرد مثلا كمیته اتریش...."
ما فكر میكردیم شما به شیوه "نه شرقی نه غربی" نسبت به تمام "نیروها و موسسات مختلفی كه برای باز سازی افغانستان كار میكنند و میخواهند كاری انجام دهند" برخورد آمیخته با شك و تردید در نیات "بهیخواهانه" و صادقانه این موسسات داشته باشید. اما متاسفانه میبینیم كه شما زده و كنده از بین دهها موسسه بیها یكی از آنها (كمیته اتریش) را گیر كرده و غیظ تانرا با اطلاق كلمات "چپی" و "كمونیست" به افراد آن موسسه یبخت برگشته ایران داشتهاید. ولی جالبتر از همه آن ادعای تان است كه همین موسسه "كارهای بسیار ناروا و نادرستی را بنام تنظیم معلولین به پیش میبرد."!!
ببینیم آقای ربانی درك ما وشما از قضیه چقدر متفاوتست و مجاهدین و مردم ما نیز یقینا روی هر دو برخورد و بینشداوری خواهند كرد.
اولا، چرا شما سایر موسسات مربوط به كشورهای مطلقا نامسلمان را مورد حمله قرار ندادهاید؟ آیا موسسات سویدن، ناروی، بلژیك، فرانسه، امریك، انگلستان، دنمارك، سویس، آلمان غرب و... همه مسلمان و طرفدار آن نوع انقلابی اند كه شما و سایر بنیادگرایان میخواهید؟ آیا این موسسات مجری سیاستهای دولتهای متبوع خویش نیستند؟ آیا این موسسات همه در تب "بازسازی" افغانستان و استیلای آزادی، دموكراسی و عدالت اجتماعی در آن میسوزند؟ البته اگر این موسسات را نه "شیطان كوچك" بلكه جان و جگر و بازوی بنیادگرایان و "انقلاب اسلامی" آنان میدانید، مسئلهایست كه باید آن را نه تف تف بلكه شفتالو گویان تصریح بفرمائید.
از دیده ما این موسسات به اسلام شما و ما هیچ علاقهای ندارند. اكثریت آنها سیاستهای خود را با ارائه كمكهای مختلف و تحقق پروزههای رنگارنگ پیش میبرند و حتی برخی از آنها مشغول عیسوی ساختن و وهابی ساختن مهاجرین هم اند. چرا شما این مسایل را افشا نمیسازید و برعكس تمام هم و غم و چشم فوقالعاده ژرفشگر تان، به یكی ازین كمیتههای غربی كه اگر یه صد برابر تیزتر از شما اقلا به حد شما ضد "كمونیست" و ضد "چینی" اند، معطوف میشود؟ شما بر اساس تعالیم خمینی پشت "شیطان بزرگ" نه كه حتی پشت یگان "شیطان كوچك" هم درین كشورهای غربی و موسسات مربوط شان رای نمیزنید اما "حلول" معجزه آسای روح "چپیها و كمونیستها" در یكی ازین موسسات پریشانتان ساخته است.
آقای ربانی آیا شما بهتر از كورت والدهایم رئیس جمهور اتریش كه موسسه هم با اجازه تان متعلق به آن است، "كمونیست" شناس و "چپی" شناس هستید؟ شاید خبر باشید كه ایشان (كورتوالدهایم) از طرف منابع امریكایی و اروپایی حتی متهم به هیتلریست و یهود سوزی یعنی معراج ضد كمونیست و ضد چپی بودن شده است. آیا باز هم وی با تمام دم و دستگاه دولتی مجرب و محكم و حاكم خود نمیداند اما شما میدانید كه آن هیولاها در موسسه مربوطاش خانه كردهاند؟؟
ثانیا آقای ربانی چطور است كه جمعیتیهای شما "واسوخت"ها را به جرم محض رفت و آمد داشتن با ستمیها آنطور سهل و راحت میكنند اما از ریختن هزن این عناصری "كمونیست" و "چپی" در موسسه اتریش صرف نظر میكنند؟؟ شاید بگوئید شما ازین "كادرها" نمیكنید (روی این نكته بعدا حرف میزنیم). بسیار خوب. شما اهل "ترور" طبقه منور و جوان و حتی طبقه پیر نبوده و از اختطاف و بعد سلاخی كردن روشنفكران كشور به اتهام "چپی" وشعلهای" حظ نمیبرید. اما گلبدین چطور آقای ربانی؟ آیا او هم مثل شما "انسانی" فكر میكند و میدانند كه تروریزم گلبدین حد و مرز نمیشناسد.
پس اگر شما نه، این بدنامترین باند تروریست كه مخالفین سیاسیش را اگر اختطاف نتواند، در درب خانه و پیش فرزندان آنان میكشد، چطور آن عناصر "چپی" و "كمونیست" را در موسسه اتریش غرض نمیگیرد؟ درست همانطور كه این باند جنایت كار ضد ملی هرگز كاری به كار صدها خادی، پرچمی و خلقی در كمپها و در پشاور و غیره شهرها و در دور و بر حزب اسلامی (۵) نداشته و نخواهد داشت؟؟
البته از سخن ما اینطور فهمیده نسود كه ما گلبدین یا همفكران جنایتپیشهاش را قدر قدرت وباند بی شاخ و دمی "مغلوب نشدنی" تلفی میكنیم. مراد اینبود كه عجب آن عناصر بینهایت "خطرناك" ولی غیر مسلح و منصوبه موسسهای غیر مسلح كه شكار ساده و بی زحمتی برای آدمكشان حرفهای گلبدینی میباشد تا هنوز كه هنوز است بینی شان هم خون نشده است؟؟؟
ما به این سوال جواب نمیدهیم. برای ما و تمام مجاهدین و هموطنان ما بسیار دلچسپ و روشنفكر خواهد بود كه جوابی از شما و از خود آن موسسه ببینیم.
شاید این غضب و افشاگری شما برضد موسسه اتریش بدان علت باشد كه از خزانه و امكانات آن برای جمعیت اسلامی نسبت به احزاب دیگر و بخصوص حزب گلبدین كمتر رسیده است؟ (قرار معلوم حزب گلبدین از مقدار كمكهای این موسسه راضی است!) شاید روزی آن عناصر "چپی و كمونیست" موسسه با عدهای او "بچه" های شما روی جیفه دنیا بگومگویی كرده باشند كه طبعا بر شما واجب است به كمك برادران بشتابید؟ اگر هیچكدام نه، پس بهتر است منتظر جواب خود شما بمانیم. مخصوصا تشریح كارهای "ناروا و نادرست" آنها را از یاد نبرید. آیا این عناصر از بین معلولین عضوگیری میكنند یا چطور؟
در پایان بحث موسسه با اجنهاش باید یادآور شدیم كه ما تا كنون حتی یك پیسه و یك تابلیت هم از آن دریافت نداشتهایم. از نظر سیاسی، نیز ما نه این را حامی خود ندیده و به حمایت آنها وقعی قایل نبودهایم. ولی در مقابل از مخالفتها، تبلیغات و خرابكاریهای معین شان علیه راوا چیزی نمیگوئیم. اینرا بعلت این برخورد ما به موسسه مزبور اتهام تازهای بما میزنید، مخشارید.
۴) ما همصدا با اكثریت مجاهدین و ملت آزادیخواه ما گفتهایم كه "اتحاد" هفتگانه شما صادقانه نیست؛ پر از كشمكش و رقابتهای خونین است؛ منافع مردم در آن زیر پای منافع شخصی و گروهی میشود؛ بخش بنیادگرای آن تا گلو در گرو اجنبی است؛ ناپخته، غیر سیاسی، ضد دموكراتیك، ضد زن، غیر نماینده و بیگانه از مشكلات، نیازها، خواستهای مجاهدین و منویات تودهها و لحظه زننده شكوه و عزت عظیم جنگ آزادیبخش ما بر ضد اشغالگران و سگهای شان در انظار جهانیان بوده است.
و ما بخاطر بیان اینگونه حقایق بوده كه هرگونه بر چسب خاینانه خوردهایم و همیشه مورد ترور و تهدید اوباشان گلبدینی و همدستان شان قرار داشتهایم.
اما اینك ببینیم شما در همین سخنرانی چگونه بر تك تك ادعایهای ما و حتی فراتر از آنها مهر تائید و شبوت گذاردهاید. (۶)
میگوئید بعضی ازین احزاب "متحد" تان چونانیكه مجاهدین جمعیت ستمیهای تجزیه طلب (این وطنفروشان و نوكران ذخیره روس را چرا صرفا تجزیه طلب مینامید؟ بخاطر آنكه با آنان از یك قوم هستید؟ خویش هستید؟ هم منطقه هستید؟ یا صاف ساده شما هم مبتنی بر طرز تفكر آنان از ملیت پشتون ستم میكشند؟ شاید همهی این عوامل ذیدخل باشد؟ یا نه بابا صرفا یك خطای لفظی شماست و عاقلان هم پی لفظ و جمله نروند؟!) را میكنند، نه تنها خلقی و پرچمیها را نمیكشند بلكه از آنان حمایت كرده و به ایشان مقام و قدرت نیز میبخشند.
بالاتر ازین خیانت چیست؟ آیا با یكچنین احزابی نشستن و اتحاد درست كردن امری ضد ملی و ضد اسلامی نیست؟ آیا نام این اتحاد با میتوان اتحادی صادقانه و مخلصانه گذاشت و بدتر از آن آنقدر وسیع شد كه از ملت هم خواست به تابعیت از آن تن دهد؟ نه. این "اتحاد" اگر بر پایهی وطندوستی و صفا و خلوص نیت كامل بنا میبود، نه شما آن چیزهای فوق و چیزهایی را كه بعدتر متذكر هواهیم شد بر زبان میآوردید و نه نویسندهای كه سران "اتحاد" را "بزرگمردان" و غیره مردان میخوند و مینوشت كه "ملت از شما وحدت میخواهد از شما ایثار، گذشت و بالاخره اخلاص و صمیمیت (توجه كنید آقای ربانی اخلاص و صمیمیت» میخواهد."
ـ میگوئید: "بكف از مشكلاتی كه در طول سالهای... تبلیغات گمراه كنندهایست كه علیه جمعیت مطرح میكنند." یگانه سازمانیكه به حق میتواند ممثل آرمان قومیتهای مختلفی در كشور باشد آنهم جمعیت اسلامیت. در حالیكه میشناسیم سازمانهایی را...."
این "مشكلات" را كی برایشان ایجاد كرده؟ این حرفها را كی علیه تان میزند آقای ربانی؟ ما كه نگفته و نخواهیم گفت چرا كه این نوع باصطلاح انتقادات سطحی است و به ماهیت مسئله جمعیت شما ارتباط نمیگیرد. پس جز اینست كه اجزای "اتحاد" و آنهم بخش سرسختها و بنیادگرایانش میگویند و خواهند گفت؟ باز هم این "دشمنان اسلامی" و "دشمنان انقلاب اسلامی" در كجاست جز داخل خود اتحاد تان؟
شما كه ظاهرا بیك نوبه در یك "اتحاد" شامل شدهاید نباید خود را "یگانه" چنین و چنان سازمان سازمان بنامید. آیا این از راستی و مسلمانی و خلوص نیت بین "اتحاد" شما نمایندگی میكند؟
ـ میگوئید "در حادثهایكه ... اصلا منافقین ... بعضی افرادی از احزابی بنام احزاب و ..." كدام احزاب؟ كدام افراد احزابی؟ چرا روش نام كدام دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی؟ همین نام نگرفتن خود ثابت میسازد كه این "شیاطین" و "منافقین" و احزاب دشمن اسلام و انقلاب اسلامی جز از مربوطات "اتحاد" هفتگانه تان نه از قطب جنوب اند آقای ربانی و نه از سیاره مریخ. مطلقا منظور تان راوا هم نیست چرا كه در آنصورت مثل حزب گلبدین كه "بزرگزنی" موسوم به انجنیر شاه محمود علنا با كثیفترین زبان علیه راوا فحاشی میكنند و "تاج سر"های مجله "میشاق خون" شما هم كه پیشروی تان است ببینید چطور با نام و آشكار ابماهتاكی بخرج داده. یقینا منظور تان هیچ حزب و فرد دیگری خارج اتحاد نیست زیر در همین شماره جریده و سخنرانی بدون هیچگونه دپلماسی ماین و تظاهری دیگر حتی از تذكر نام و نشانهای معین (ظاهرشاه و عبدالحق) ابا نكردهاید. شاید اسم و ولد اجنه موصوف در موسسه اتریش را هم اگر بخاطر تان میبود میآوردید. باین دلیل ساده كه نه آن موسسه عضو "اتحاد" شماست و نه "راوا" و حق حمله نام گرفته به هر سازمان دیگری را نیز كه عضو "اتحاد" نباشد برای خود محفوظ میدانید. البته ازین مسئله میگذریم كه در گذشته شما به برخی از اعضای "اتحاد" یا برعكس بنام حمله كردهاید و كرده اند یا نه. آیا "اتحاد"ی كه یكی در درون دیگری در روز روشن اینقدر منافق و مفتن بفرستند كه در جمعیت شما بتوانند بقول شما "مشكل بزرگی" بمیان بیارند (اینكه چند برادر "مخلص و عزیز" جراحتهایی هم برداشتند البته مهم نیست) چگونه "اتحاد"ی است آقای ربانی؟
ـ در همین شماره مجاهد اقلا در دو جا، شما ظاهرشاه را "كثیف"، "مسول تجاوز روس"، "قاتل یك ملیون و نیم مردم مسلمان افغانستان"، "شاهی كه یك عمر ما را در جهل و ذلت نگهداشت"، "عشق باز"، "شهوتران" و ... نامیدهاید. اما كل دنیا میداند و منجمله مردم ما آقای ربانی كه كم از كم سه جز مبشكه اتحاد هفتگانه رسما و قویا و از ابتدا تا كنون خود را طرفدار ظاهرشاه اعلان كرده اند. آیا این همه توهینهای ركیك و مضحك متوجه احزاب سه گانه ورهبران آنها نمیشود؟ هر احمقی هم میداند كه حمله به ظاهرشاه حمله به احزاب سه گانه است. آن احزاب و رهبران با شما در یك "اتحاد" بسر میبرند ولی اگر این "اتحاد" نزد شما دروغین، اجباری و بیپایه نباشد شما چطور بخود اجازه میدهید به روی متحدین تان آنهم درین "حساسترین روزهای جهاد" اینجنین از كنترول خارج شده بپرید؟ این حملات شما به ظاهرشاه بیشتر از آنكه اكثریت مردم مار را از وی دور سازد، به او متمایل و مشتاق میگرداند و به دشنامهای جریده شما فقط با دیده تعجب، تحقیر و نفرت مینگرند.
آقای ربانی شما را به خدا قسم كه آیا شما خود را با اتحاد سه گهانه بقول خودتان "دلسوزانه" و "مخلصانه" در "اتتحاد" میبینید؟؟
طبعا قضیه همكاری و خواست و تشویق شماست. اكثریت مجاهدین، جنگاوران شریفی اند كه با پشت پا زدن به دساتیر تفرقه افكنانه رهبران بنیادگرا راه صواب را خوب میدانند و میبویند. افتخار هرگونه همكاری صدیقانه مجاهدین در داخل به "رهبران" آنان ربطی ندارد.
ـ در همین شماره به آقای عبدالحق از حزب اسلامی مولوی خالص كه یكی از اعضای "اتحاد" تان است بعنوان یكی از "دشمنان در كمین خفته جهاد اسلامی در جهت اتحاد دزدی فیمابین تنظیمها" حمله میشود و مصاحبه او را "ورای امواج رادیوهای استعماری منجمله بی بی سی" (آقای ربانی پرسان عیب نباشد مگر شما خود هیچوقت از ورای این بی بی سی "بزرگان انقلاب" (مگر نویسنده جرات دارد قومندان عبدالحق را از كوچكان انقلاب بداند؟) خوانده میشود كه "اگر از آن ممانعت بعمل نیاید و اینگونه تبلیغات سو در نطفه خنثی نگردد، مرض بزرگی را در پیكر مستحكم انقلاب اسلامی و شكاف عمیقی را در صف مرصوص جهاد باز خواهد نمود."!!
ببینید آیا شما باز هم با یكی دیگر از اجزای اتحاد فعلی مولوی خالص و حزبش "اتحاد" دارید در حالیكه قومندان وی را "مرضآور" و "شكاف ایجادكن" در پیكر مستحكم انقلاب اسلامی و غیره چیزها مینامید؟؟
اگرچه كاسه و كوزه را بشكلی ظریف بر سر عبدالحق شكستاندهاید اما حقیقت اینست كه شما حتی با حزب اسلامی خالص هم وحدت ؟؟؟ و صمیمانه ندارید. اگرچه بر شماری اختلافات و بدبینیها و حسادتهای بین جمعیت اسلامی و حزب اسلامی بی حد و حصر است اما فكر میكنیم مثال بالا منحیث مشت نمونهی خروار، كافی باشد.
ـ در سر مقاله یا در واقع سد توپخانه همین شماره جریده تان كسانی زیر رگبار لعن و نفرینهایی از قبیل: "سازشكار"، "وابسته"، "عفو كنندگان قاتلین ملت"، "كاپی گران پراودا و تاس"، "ملحد"، "مزدور"، "پهلوان پنبه"، "ننگین"، "سیاه رو"، "مفتری"، "پررو"، سیه اندیش"، "ببركاغذی" و .... قرار گرفته اند. همچنین خود شما آقای ربانی میگویید كه "تعداد شهدای جمعیت در بعضی ولایات كشور بیش از افراد یكی دو حزبیست كه شاید فعلا در صحنه مطرح باشند" ونیز "دیگری دیگرانی هستند كه با دشمن پیمانهای سری و غیر علنی میبندند و علیه سازمان اصیل و انقلابی جمعیت هرزه سرائیهایی میكند." "ما میشناسیم سازمانهای را كه مربوط به یك ولسوالی است اما جمعیت اسلامی مان مربوط بهمهی مردم افغانستان و مربوط به همه ولایت كشور مان هست."
آقای ربانی دیدیم كه شما در برابر اتحاد سه گانه، موسسه اتریش، ظاهرشاه، حزب مولوی خالص و بالاخره جمعیت انقلابی زنان افغانستان زیاد دپلماسی و احساس شرمندوكی ندارند و آشكارا و نام گرفته هرچه بر زبان تان آمده به آنها گفتهاید، بنا هدف آن همه دشنام سرایی سر مقاله و ناسزاگویی و تعجیز و تحقیرهای خودتان كیانند؟
ما درست نمیدانیم اما متیقنیم كه آنها جز در چارچوب "اتحاد" نامتحد خودتان در جای دیگری تشریف ندارند.
راستی آقای ربانی چطور شده، چه ستم، زور یا طلسم و چادویی باعث گردیده كه شما با جمعی از یكچنان سازمانها و عناصر نابكار و كوچك كه حتی "تنها مربوط به یك قریه است" و حتی دشمناند جور بیایید؟؟
آقای ربانی آیا این حق مسلم تمام نیروهای اسلامی، ملی، دموكرات، آزادیخواه و عدالت پسند و منجمله ما زنان را سلب میكنید اگر بنابر ضربالمثل معروف (دوستت كیست تا بگویم تو كیستی) شما و جمعیت اسلامی شما را از روی دوستان و حتی متحدان تان بشناسند؟؟ اگر مهربانی نموده و به مردم این حق را بدهید، قضاوت میكنند كه فرضا اگر اشتباه هم نمایند، مقصر شما هستید كه نسبت به متحدان، دوستان و برادران هفتگانه تان "مخلصانه" و "دلسوزانه" برخورد نكرده و بلكه "نادرست و ناروا" آنان را رسوا و بی پت و بیآب نمودهاید. (۷)
در پایان این بخش از ترازدی "اتحاد" تان با حزب گلبدین وسیاف تصور نمیكنیم لازم باشد چیزی بگوئیم جز اینكه آیا مردم بیدار ما نمیدانند كه در رود خروشان كوكچه خون هزاران مجاهد وزن و مرد بیگناه وطن ما میجوشد كه در جنگهای داخلی بین جمعیت اسلامی و جزب گلبدین به شهادت رسیده اند؟؟ آیا مجاهرین ما نمیدانندكه در درون این سه سازمان "اسلامی" چه نقشهها، توصیهها و اوامر و هدایاتی برای توطئه چینی و خیانت و جنایت علیه
و بیك كلام آقای ربانی آیا شما قسم خورده میتوانید كه هیچگاه در رابطه با اتحاد چارگانه و هفبگانه تان این كلام اقبال لاهوری را بر زبان مجاهدین ستمكشیده جمعیت خود تان و دیگران جاری ندیدهاید كه:
من از این بیش ندانم كه كفن دزدی چند
بهـر تقسیـم قبـور انجمنـی سـاختـه انـد
۵) بنظر ما یكی از تكاندهندهترین قسمتهای سخنرانی شما آنجاست كه قصه بسیار زیبا و آرامش بخش از یك قتل نفی یك جنایت توسط برادران تان را میگوئید:
"یكی از نفرها كه راستی حتی من خودم فكر میكردم كسی بود بنام "واسوخت" این آقا یك شخص بسیار سابقه دار و به اصطلاح استاد اكثر شاگردهای معارف مناطق شمال بود اما بنام اینكه با بعضی از ستمیها رفت و آمدی داشته در حالیكه خودش قطعا ستمی نبود... گفتند كه باید كشته شود و .... بهر حال این كار در جای دیگری صورت نگرفته و نمیگیرد..."
آقای ربانی این جنایت باید برای شما یكی از خفت بارترین و بیافتخارترین خاطرهها باشد، خاطرهای كه تا آخر عمر وجدان تان را در آتش و معذب نگهدارد نه اینكه با این خونسردی آن را منحیث مثالی از "آشتی ناپذیری" خود با ستمیها یاد كنید.
بلی آقای ربانی كشتن واسوخت و واسوختهاجنایت بود زیرا خودتان میفرمائید آن بیچاره گذشته ازینكه "قطعا (خوب توجه كنید آقای ربانی قطعا) ستمی نبود" "یك شخص بسیار سابقهدار و استاد اكثر شاگردهای معارف مناطق شمال" بشمار میرفت، زیرا خودتان میفرمائید "بهرحال اینكار در جای دیگری صورت نگرفته و نمیگیرد" یعنی اگر اینكار خوب میبود و جنایت محسوب نمیشد حتما باید میگفتید این كار خیر در هر جا صورت گرفته وخواهد گرفت، زیرا او را فورا و بدون محاكمه به فتل رسانیدهاید. آیا كشتن كسی بدون محاكم محاكمه، رسم اسلامی است یا انسانی؟
نه آقای ربانی واسوختها گنجشك نبودند كه اینطور آسان از كشتن شان گذشت. اگر قتل وی را "اشتباه" هم میدانستید، خوب بود اول صادقانه و بیریا به زبان عام فهم آن را كم از كم مثلا كارهای نادرست و ناروا" مینامیدید و بعد آن "بچههای جمعیتی" را كه دستهای شان به خون واسوخت رنگین است، اندكی "ارشاد" میكردید كه بدنیست بین انسانها و جانوران فرقی قایل شده و بعد به كشتنشان همت گماشته و اجر درگانه نصیب گردند.
آقای ربانی آیا میتوان با یكچنان برخوردی قهار، بالابینانه و فرعونی نسبت به جنایتی جواب خانواده، اقارب، آن همه شاگردان وسایر دوستداران و علاقمندان واسوخت و واسوختها را داد؟
خیر. خون ناحق خشك و فراموش نمیشود. خون ناحق جواب میطلبد. از خون "واسوخت"ها شرار برخاستنی است.
۶) در جایی میگوئید كه:
"جمعیت به این عقیده بوده و هست كه در افغانستان باید حكومتی بمیان بیاید قوی كه از همه مردم از هم اقشار ملت نمایندگی كند و در دوره انتقالی بتواند جلو هر نوع عمل تجزیهطلبانه و انحصارطلبانه را بگیرد تا مردم احساس محرومیت نكنند و احساس بیگانگی از حكومت اسلامی شان و ... باید مردم مطمئن ساخته شوند كه میتوانند در سرنوشت كشور شان بدون هیچ نوع اتلاف حقوق سهیم بوده باشند و ...."
اینكه حكومتی قوی میخواهید همان حكومتی است كه از آن جمعیت اسلامی باشد و شما هم صد البته در راسش. چرا كه شما در سراسر سخنرانی، برادران مخلص و مومن را به تحكیم و تقویت جمعیت اسلامی (و نه هرگز اتحاد هفتگانه) تشویق كرده و درین زمینه به آنان هشدار و اخطار داده كه دقت داشته باشند به خواب تفافل فرو نروند كه دشمنان جمعیت د در كمین اند و چشم دیدن موفقیتهای شما را ندارند.ضمنا نظر و برخورد شما را به تقریتا یك یك اعضای "اتحاد" تان دیدیم كه چقدر "مخلصانه"، "دلسوزانه" و "برادرانه" است. یعنی آقای ربانی شما هیچ سازمان دیكر داخل حتی همان "اتحاد" پوشالی را به اندازه خود حق نمیدهید چه رسد به سازمانهای خارج از "اتحاد". طبعا حاجت به تذكر ندارد كه سایر "تنظیمهای جهادی" شامل "اتحاد" هم به همان زبان و شیوه شما یا بدتر و شدیدتر از آن جمعیت شما را میكوبند و میآلایند و خود را همه چیز و شما را ناچیز و حقیر میشمارند. پس هر یك اعضای "اتحاد" حكومت فوی و انحصار طلب حزب خود را میخواهد. اما درین سنان انصافا وضع اتحاد سه گانه بهتر بوده و بین خود هیچگاه درگیری نداشته اند.
معلوم نیست درك شما از "انحصارطلبانه" چیست. ما مدتهاست بنوبه خود گفته ایم كه در "اتحاد" شما در مقابل به حزب معتدل (اتحاد سه گانه) چارچوب انحصار طلب و بنیادگرا وجود ندارند كه نه تنها به احزاب دیگر اجازه زندگی قایل نیستند بلكه در داخل خود هم گلوی یكدیگر را میدرند با قدرت یگانه در كشور بلاكش ما گردند. درین زمینه حزب شما دست كمی از حزب گلبدین و سیاف ندارند.
شما هم نظیر آنها هیچ حزب و نیروی سیاسیای را كه مدافع ارزشهای دموكراتیك و آزادیخواهانه باشد تحمل نمیتوانید. حتی اگر در لفظ هم شده از زن و حقوق زنان میهن یعنی همان "همشیرهها" كلمهای بر زبان نرانده بلكه برعكس تنها سازمان ملی و دموكراتیك ز مبارز زنان مسلمان افغانستان "برادران مخلص و مومن" را ترسانده و بر حذر داشتهاید. (۸) از همان سازمانی (راوا) برحذر میدارید كه "وزیر" صاحب خارجه تان و نمایندهاش در كویته به چند عنصر فاسد در دستگاه امنیتی كویته رشوههای كلان میدهند تا اعضایش را دستگیر و زندانی سازند. آن وقت از ما با سایر نیروهای دموكراتیك انتظار خواهید داشت تا به "دولت موقت" (معلوم نیست چرا آن را "امارت موقت" نمینامید) یا "امارت دایمی" شما و همفكران تان "بیعت" كنیم!
نه آقای ربانی این ظلم است و با طلسم نتوان كنار آمد.
جمعیت شما با ظاهرشاه با سلاح صرفا زشتگویی و لچنپرانی با استعانت از انبارخانهی فحاشی و بر چسب زنی گلبدین و سیاف مقابل میشود و از رقابت با او (یا هر مخالف سیاسی دیگر) در پیشگاه ملت و بطریق دموكراتیك. (انتخابات) وحشت دارید. این "نادرست و ناروا" است، ظالمانه است آقای ربانی...
شما قساوت ددمنشانهای را كه در نابودی واسوختها بكار رفته آنچنان بدون دغدغه خاطر و بی قیمت تیر میكنید. و در این زمینه هر قدر هم اظهار توبه و استغفار كرده و قسم نداد و غلاط بخورید كه دیگر ازین "كارهای ناروا و نادرست" انجام نمیدهید، باز هم چون با آدمكشان افسار گیسختهی ساطور بدستی چون گلبدین و شركایش، هر چند وقت شانهبشانه و در كمال "خلوص نیت" میگوئید و میكنید و میروید ومینوسید و میخورید و میگیرید، مجاهدین و مردم ما شما را همراه و همدست همانهایی میدانند كه خون و گوشت فرزندان ملت ما از دندانهای شان میچكد.
بنابرین آیا میتوان ازین ملت، ملتی كه در سوگ "واسوخت"هایش سوخته، انتظار داشت كه باز هم از شما "احساس بیگانگی" نكند؟ ازینكه مشتی از دشمنان شان با زور و فرهنگ كلاشنكف، سبعانهتر از پرچمیها و خلقیها هستی آنانرا ربوده و نالایقی و بیكفایتی اسفبار خود را در رهبری آنان به ثبوت رسانیده اند، "احساس محرومیت" و زجر نكنید؟
خلاصه آقای ربانی از تمام آنچه تاحال گفتیم نتیجه میشود كه "اتحاد" شما همچون اتحاد پرچم و خلق و ستم ملی و دسته كار دستگیر پنجشیری وغیره، كاردیست كه ظالمانه بر گردهی ملت سلحشور و عاشق آزادی ما فرو رفته كه اگر خدای نخواسته روزی جناح بنیادگرای گلبدینی آن بعد از سقوط رژیم دست نشانده، تكیه بر "امارت" كابل زند، دیگر اوج نگونبختی و سیاهروزی مردم افغانستان فرا خواهد رسید. لیكن ما به این امید و باور خلل ناپذیریم كه مردم قهرمان ما كه خوب و بد را تشخیص داده و میدهند، كه نیروهای مختلف سیاسی را آزموده، كه صاحب تجربه شده، بسان بهمن و سیلابی سهمگین و برانگر خانهی ظلم نیز خواهند بود و حضرت علی(ص) هم سخنی جاودانی دارد:
به انتظار پاسخ شما.
یادداشت ها:
۱) مراد متحد المالی است که در آن گلبدین از افرادش خواسته تا همدست با روسها علیه سایر احزاب هرکاری میتوانند انجام دهند.
۲) شاید اقلاً درینمورد با ما همنظر باشید آقای ربانی که قریب کلیه گردانندگان تنظیم ها، بسیاری از قومندانهای مقرب به گردانندگان و عده زیادی از مهاجرین با استطاعت در عرض این دهسال اشغال وطن و جهادرهائیبخش، بیشتر و راحتتر از هر زمان گذشته به ادای فریضهی حج نیز دست یافتهاند. یعنی مصیبت عظیم اشغال خاک ما حتی مانع ادای این پر خرجترین بنای دین ما هم نشده بود.
۳) آوردن نام چند کشور آخری به آن خاطر که بعضها خوش دارند برای نشاندادن درجات بالای ماهیت "انقلابی" خود به خود بیربط و خنده آوری از کشورهای زیادی اسم ببرند مخصوصاً از چین.
۴) بعنوان نمونه خواننده را به "حادثهای گر چه در ظاهر بسیط اما خیلی دردناک و اسفناک که کم بود خدای نخواسته ازین یک مشکل بزرگ بمیان بیاید" در "مجاهد" صفحه ۴ ستون ۲ رجوع میدهیم. البته همه میدانند که حادثه چندان "بسیط و کوچک" نبود و عاملین آن شیاطین و ایادی خارجی نه بلکه مجاهدین عادی و پاک جمعیت اسلامی بودند.
۵) آقای ربانی این واقعیت (حمایت و وجود پرچمی ها و خلقی ها در حزب اسلامی گلبدین) را اینطور برادرانه و اسلامی بیان میکنند: "ما دلایل زیادی داریم که بعضیها با یک ارتباط کمی خویشاوندی و قومی، خلقی های سرشناس را گذاشته و رها کردند. در بعضی احزاب حتی بعضی چوکیها و قدرتها هم برایشان داده شده." اگر ما اشتباه میکنیم و منظور اساساً حزب گلبدین نیست پس بفرمائید مطلب تان کدام حزب خاین و سازشکار با وطنفروشهاست؟؟
۶) آقای ربانی حتماً نظری به قسم نامهای در همین شماره مجاهد زیر عنوان جلی "برای خدا (ج) از اختلاف در "گذرید" میاندازید که چگونه نویسنده بصورت یک ناصح ریش سفید ولی متاسفانه بغایت متملق و ذلتبار در حالی سر بر خاک پای شما و متحدان تان میساید و همه تان را با یک گردش قلم "بزرگمردان"، "تاج سر"، و "فخر ملت"، "زندهای جاوید در دلهای جریحهدار و مظلوم"، "بزرگان مجاهد"، "بزرگان انقلاب"، "رهایی بخشان مستضعفین از قید سلالهی مستکبیرین (آقای ربانی آیا با خواندن این کلمات شما را به خدا هیچ عرقی بر روی خود احساس نمیکنید؟) وغیره مینامد، شما را به وحدت دعوت میکند و بیتوجه به مجاملههای نگونسارانه خویش، شما را از خدا و رسولش و قرآن و سنت میترساند (مگر نمیترسیدید؟) او شما را "رهروان راه محمد (ص)" خوانده ولی بلافاصله این صفت را فراموش کرده و شما را بخدا قسم میدهد و بدون توجه به مدیحه سراییهای منزجرکننده پیشتر ناگهان "بزرگمردان" و "بزرگان مجاهد" و "تاج سر" و "فخر ملت" و... را ترغیب میکند که بر مبنای قرآن و سنت نبوی (ص) فیصله نمایند (مگر قبل بر این بر چه مبنایی فیصله میکردید آقای ربانی؟ بر مبنای دو انداختن، سه سنگ ماندن یا استفاده از رمل و اصطرلاب؟)
این نویسنده که حتماً به زعم خودش جمله- پردازیهای شاعرانه و غرایی بخرج میدهد و بجای کلمه "موتر" خود ما کلمه "ماشین" (شاید بخاطر اظهار ارادت ناچیزی به عناصری از اتحاد هشتگانه که با لهجه ایرانیتر از آخوندهای ایرانی کلمات را قلقه میکنند) را بکار میبرد، مکرراً مدیحه سرائیهایش را فراموش کرده و با اسائه ادب خطاب به آن "بزرگان" چند جانبه میگوید "در آستانه پیروزی ما را اسیرفتنه ی بی وطنی نکنید" (یعنی اگر قبلاً این فتنه گری را کرده اید صدقه سر تان)، "از تفرقه و اختلاف جانسوز و تباهکن در گذرید" (یعنی اقلاً تا زمان نوشتن آن مقاله گویا "بزرگمردان" و یقیناً از نظر نویسنده در راس آنان شما آقای ربانی، مشغول تفرقه و اختلاف آنهم از نوع جانسوز و تباهکن بوده اید) و "آیه ی و اعتصموا را قدوۀ خود قرار داده" (مگر تا بحال این "تاج سر" ها کدام آیه شریفه را "قدوه" خود قرار داده بودند؟ آیا هیچ قدوه ای قرآنی نداشتند و بلکه منافع شخصی و حزبی قدوه شان بود؟) و "مصداق عینی انماالمومنون اخوت شوید" (آقای نویسنده لطف نفرموده و نگفته اند که نصیب العین این "مایه های فخر ملت" تا کنون چه بوده است؟ تروریزم؟ قدرت طلبی؟ برادر کشی؟ اتهام زنی؟ توطئه چینی؟ تحاوز و بی ناموسیدر حق زنان و فرزندان آنان؟ سرمایه اندوزی؟ بند و بستهای نهانی با اجانب و حتی روس ها و نوکرانشان؟ تقسیم ملت و دین ما بر اساس حزبیت و اشاعه مذاهب دیگر؟ ... یا همه ی اینها؟؟)
راستی این نویسنده عالم و کشاف ضمن تفحصات دینی و اخلاقی و سیاسی در باب ظاهر شاه به این نکته وقوف حاصل کرده که گویا دشمنی که بیاری ظاهر شاه بر افغانستان تعدی و تجاوز کرد اصلاً و عمدتاً وابسته به ادیان دیگر یا بیدینی نه بلکه "یهودی الاصل" بوده است. ولی طوری مطلب را ارائه فرموده که مثلاً اگر این دشمن اصل و نسب یهودی نمیداشت، زیاد درد نداشت!
دیدن این مطلب، ما را به یاد شعار هایی میندازد که چند سال قبل در یکی دو نشریه گروههای مزدور ایران به تقلید از و به شکرگذاری در بارگاه رژیم ایران، حق و ناحق و بطرز مسخره ای از مهیونیزم یاد میکرد و آن را دشمن عمده مردم افغانستان میخواند.
بنظر میرسد نویسنده شما و آن نویسندگان توجه نداشتند که در رابطه با یهودیها، اینچنین مسایل را از دریچه مذهبی و نژادی دیدن، بیشتر آنان را منحیث اخلاف و شاگردان وفادار هیتلر و گوبلز ثابت میسازد تا معتقد به اسلام یا هر دین دیگر.
یک نکته دیگر هم از تراوش خامه ی این نویسنده زبردست را یاد دهانی کرده و میگذریم. مینویسد:
"این مکتب راستین (اسلام) از انسانهای لاآبالی آن عصر -- چون عمر، ابوبکر، ابوذر و خالد رضوان اله علیهم میسازد که..."
میبینید آقای ربانی، حدود بیحرمتی و توهین به خلفای راشدین و نامدار ترین چهرههای صدر اسلام را؟ خود تصور کنید اگر شخصی پیدا شود و بگوید: "اسلام از انسانی لاٱبالی بنام برهان الدین ربانی..." چه عکس العملی نشان خواهید داد؟
محاسبه با این نویسنده بسیار اسلامی که معنی لاآبالی را نمیفهمد با شما.
۷) آقای ربانی از یاد نبرید که چنانچه قبلاً اشاره نمودیم اگر یکصدم آنچه را که شما علیه "متحدین" چارگانه و هفتگانه بر زبان جاری کردهاید، ما یا هر نیروی ملی و دموکرات دیگر بر زبان میاوردیم یا بیاوریم، بلافاصله به خاینانه ترین، بیشرمانه ترین و سفیهانه ترین شکلی اتهام "خادی" و "جاسوس" و "ضد اسلامی" و... میخوردیم.
آقای ربانی وقت آن نرسیده که بامروری گذرا به اقلاً سخنرانی و مندرجات جریده مجاهد تان رسماً و عاجلاًطی کدام اعلامیه یا سخنرانی غرای دیگر، کلیه اتهامات و مخصوصاً اتهام "غیر اسلامی" تان را نسبت به ما پس بگیرید؟