به نام
آزادي دموكراسي خوانم
نگر
چسان در
بند و
هم در
زندانم
خنجر و شلاقت بسوخت استخوانم
در حصار ستم كاري نيمه جانم
نالهي من شنو خواهر كن فريادي
گو به جهان من زن افغانستانم
ضد اخوان
پيكار دارم
عاجز ديگر مپندارم
كه كورهي پر شرارم
ضد اخوان پيكار دارم
عطر
دموكراسي آيد
سياهي را بزدايد
خلقم رهايي مييابد
عطر دموكراسي آيد
خفتهست
شهري به خون و خاك در كشورم
دشمن نمود تاراج همه هست و بودم
بمب و گلولهاش نمود زخمستاني
نامش نهم شهري شهيد، دردستاني
دوستش دارم همچون عشق برباد رفته
اي قلب پر داغم اسير غمستاني
شهيد كابل
كابل جانم
اي قصه و هم داستانم
انتقامت ميستانم
شهيد كابل كابل جانم
زنان سوزند
از درد خنجر و شلاق
يا در خون گشته اند زير سنگ سنگسار
ديوانه اند پي گمشده عزيزان
كشتند عشق و لبخند درين تار گورستان
غمت دانم خواهر ولي نيست راهي جز
خوانيم با هم آتش سرود پيكار
نه تابم
است دگر آزار
نمي شناسم صبر و قرار
زني هستم پر از شرار
تا خصم كنم نابود پندار
آرام بخواب
مينا جانم
من راهي استوارم
پيكارت زنده ميدارم
آرام بخواب مينا جانم