In this issue
اسد ۱۳٨۱- جولای ۲۰۰۲
شماره مسلسل ۵۵-۵۶ Payam-e-Zan




پیـام‌ زن‌ و خواننـدگان‌

شیلا شیرزاده‌ ـ هالند،

‌ از نامه‌ی‌ پر محبت‌ و ابراز آمادگی‌ شما برای‌ كار با «راوا» سپاسگزاریم‌. متأسفانه‌ ۵۰ دالر ارسالی‌ تان‌ را بدست‌ نیاورده‌ ایم‌. نامه‌ جداگانه‌ای‌ برای‌ تان‌ فرستاده‌ شد.

* * *

‌ پیمان‌ ـ دنمارك‌،

‌ از نامه‌ و علاقمندی‌ تان‌ به‌ «پیام‌ زن‌» سپاسگزاریم‌. شماره‌ ۵۳ و ۵۴ «پیام‌ زن‌» برای‌ تان‌ ارسال‌ گردید. موفقیت‌های‌ بیشتر برایتان‌ خواهانیم‌.

* * *

«پیام‌ زن‌» افشاگر جنایتكاران‌

‌ مسعود ـ آلمان‌،

‌ با سپاس‌ از نامه‌ تان‌ متأسفانه‌ ۲۰ مارك‌ ارسالی‌ را نگرفتیم‌. پاسخ‌ تان‌ طی‌ نامه‌ جداگانه‌ ارسال‌ شد.

‌ قسمتی‌ از نامه‌ی‌ تان‌:

‌ «با سلام‌ و ارادت‌ به‌ فرد فرد شما قلمبدستانی‌ كه‌ این‌ چنین‌ چهره‌های‌ واقعی‌ دانشمندان‌ دو رو، جهادیان‌ جنایتكار و در اخیر هیولای‌ جهل‌ و ظلمت‌ بنام‌ طالب‌ را این‌ طور پخته‌ و استادانه‌ با قلم‌ توانای‌ خود افشا و می‌كوبید، واقعاً شاهكار است‌. این‌ همه‌ پختگی‌ كلام‌ كه‌ از نوك‌ قلم‌ شما تراوش‌ می‌كند مانند خنجری‌ است‌ در دهان‌ كثیف‌ تمام‌ این‌ عاشقان‌ خون‌ و جنایت‌ كه‌ این‌ طور دیوانه‌وار به‌ جان‌ یك‌ سرزمین‌ كهن‌ با تمام‌ افتخارات‌ تاریخی‌ و فرهنگ‌ پربارش‌ افتیدند و می‌خواهند آن‌ را محو و نابود كنند. در این‌ عصر تكنالوژی‌ شروع‌ قرن‌ بیست‌ویك‌، جهل‌، بربریت‌ و ظلمت‌ را در سرتاسر كشور هموار نمودند، تمام‌ روزنه‌ علم‌ و دانش‌، فرهنگ‌ و هنر را به‌ روی‌ مردم‌ بستند.

‌ من‌ از شما سوال‌ می‌كنم‌ این‌هایی‌ كه‌ تا گلو در ظلمت‌ بیسوادی‌ غرق‌ هستند چقدر توانِ دركِ نوشته‌های‌ شما را دارند؟ اگر بعضی‌ نویسندگان‌ بوقلمون‌ صفت‌ كه‌ در برابر نوشته‌های‌ شما دستپاچه‌ می‌شوند و جوابات‌ بی‌سر و پا و تند و تیز حتی‌ دور از عفت‌ قلم‌ می‌نویسند، بیانگر آنست‌ كه‌ شما چقدر استادانه‌ آنان‌ را تحلیل‌ و تجزیه‌ نموده‌ اید كه‌ این‌ چنین‌ به‌ تپش‌ می‌افتند....»

* * *

«راوا» نوید نجات‌

‌ عبدالرشید آریا ـ چترال‌،

‌ در نامه‌ خود می‌نویسند:

‌ «درودهای‌ آتشین‌ و تمنیات‌ نیك‌ و قلبی‌ خود را خدمت‌ تك‌ تك‌ اعضای‌ رزمنده‌ "راوا" تقدیم‌ داشته‌، آرزومندم‌ تا در عرصه‌ پیكار تان‌ جهت‌ افشأ ساختن‌ چهره‌های‌ پلید و خون‌ آشام‌ بنیادگرایان‌ كثیف‌، این‌ دشمنان‌ مردم‌ و میهن‌ ما و بالا بردن‌ سطح‌ معلومات‌ زنان‌ سرزمین‌ برای‌ همیشه‌ موفق‌ باشید. خواندن‌ نوشته‌های‌ شما همه‌ را قوت‌ قلب‌ می‌بخشد و از پیروزی‌ دموكراسی‌ و عدالت‌اجتماعی‌ برای‌ همه‌ ما آوارگان‌ ستمدیده‌، مژده‌ نجات‌ می‌دهد و ناامیدی‌ و خستگی‌ ما را رفع‌ می‌كند.»

* * *

‌ زریرقدوس‌ ـ آلمان‌،

‌ با تشكر از دریافت‌ نامه‌ و ۳۰ مارك‌ تان‌ اطمینان‌ می‌دهیم‌. نامه‌ای‌ با شماره‌ ۵۳ و ۵۴ «پیام‌ زن‌» برای‌ تان‌ ارسال‌ گردید.

* * *

‌ نادر ـ ابوظبی‌،

‌ فلم‌ درخواستی‌ را برای‌ تان‌ ارسال‌ داشتیم‌. موفق‌ باشید.

* * *

‌ صادق‌ ـ سیالكوت‌،

‌ از گزارش‌های‌ تان‌ تشكر می‌كنیم‌. آنها را در همین‌ شماره‌ گنجانیدیم‌.

* * *

‌ م‌. عارف‌ حبیبی‌ ـ اتریش‌،

از نامه‌ و همكاری‌ تان‌ ممنونیم‌. نشریات‌ برای‌ تان‌ ارسال‌ شد.

* * *

«ثابت‌» شاعر انقلابی‌ جانباخته‌

‌ ق‌. بدخشی‌ ـ پشاور،

‌ در نامه‌ خود می‌نویسند:

‌ «به‌ خواهران‌ مبارز، دلیر، صدیق‌ و وطنپرست‌ كشور،

‌ اجازه‌ بدهید به‌ گردانندگان‌ نشریه‌ "پیام‌ زن‌" كه‌ جرقه‌ای‌ در قبرستان‌ زنده‌ به‌ گوران‌ كنونی‌ و رهنمودی‌ به‌ زنان‌ در بند مناسبات‌ مسلط‌ فیودالی‌، بسوی‌ آزادگی‌ و رهایی‌ از انواع‌ ستم‌ است‌، درود بفرستم‌ و تداوم‌ موفقانه‌ی‌ این‌ منادی‌ شرف‌ و ناموس‌ جامعه‌ افغانی‌ را در مبارزه‌ برای‌ دموكراسی‌، عدالت‌ و آزادی‌ خواهانم‌.

‌ و اما شما خواهران‌ محترم‌ در شماره‌های‌ متعدد، بی‌مایگی‌ مشتی‌ از به‌ اصطلاح‌ نویسندگان‌ و شعر سرایان‌ سرشناسی‌ كه‌ زیر چتر "اتحادیه‌ یا انجمن‌ نویسندگان‌ دموكراتیك‌ افغانستان‌" (بخوان‌ ضد دموكراتیك‌ و ضد افغانستان‌!) مضامین‌ مستند و موثق‌ جهت‌ قضاوت‌ و آگاهی‌ عناصر متعهد كشور عرضه‌ داشته‌اید كه‌ به‌ حق‌ درخور ستایش‌ بوده‌ و جای‌ آن‌ دارد كه‌ به‌ بی‌اهمیتی‌ عثمان‌ها، یارش‌ها، حبیب‌ها، پدرام‌ها و... اگر چیزی‌ نمی‌گوییم‌، نوشته‌ها و سفسطه‌های‌ شان‌ را تحقیر كرده‌، نمی‌ خوانیم‌. در اینجا یك‌ مطلب‌ را پیشنهاد می‌كنم‌ و آن‌ این‌ كه‌ جهت‌ افشای‌ چهره‌های‌ ارتجاعی‌ این‌ قلمبدستان‌، زندگی‌ و آثار شاعران‌ و نویسندگان‌ انقلابی‌ شهید كشور را با قلمبدستان‌ خودفروخته‌ی‌ مذكور در مقایسه‌ بگیرید تا نقابداران‌ در برابر چهره‌ تابناك‌ آن‌ هنرمندان‌ شهید شرمسار شوند. عجالتاً یكی‌ از آن‌ شاعران‌ فرزانه‌ و دلباخته‌ تعالی‌ مردم‌ فقیرش‌ را به‌ شما معرفی‌ می‌دارم‌ همراه‌ یك‌ شعرش‌ تا با نشر آن‌ قلب‌ دوستداران‌ و «مرجیله‌» یگانه‌ دختر این‌ فرزند با شرف‌ وطن‌ گرم‌ شده‌ و شاعرانی‌ تسلیم‌طلب‌ كه‌ او را می‌شناختند احساس‌ خجلت‌ و سرافگندگی‌ كنند.

‌ سیدثابت‌ «ثابت‌» كه‌ در كوه‌پایه‌های‌ كِشم‌ بدخشان‌ پا به‌ عرصه‌ هستی‌ گذاشته‌، متعلق‌ به‌ یك‌ فامیل‌ روحانی‌ فقیر بود. وی‌ با فراگیری‌ تعلیمات‌ ابتدایی‌ به‌ زودی‌ به‌ نتایج‌ مناسبات‌ فیودالی‌ حاكم‌ بر سرنوشت‌ مردم‌ ما پی‌ برد و با فرهنگ‌ تهی‌ و بی‌محتوای‌ نظام‌ وداع‌ گفته‌ روانه‌ فراگیری‌ علوم‌ سیاسی‌ با قبول‌ مسلك‌ معلمی‌ شد. مصاحبت‌ او با زنده‌ یاد ضمنی‌ كه‌ بعداً توسط‌ دژخیمان‌ باند تره‌كی‌ و امین‌ به‌ شهادت‌ رسید، در پرورش‌ استعداد شاعری‌اش‌ بی‌سهم‌ نبود. ثابت‌ با دكلمه‌ اشعار همراهانش‌ چون‌ داوود سرمد، عزیزالرحمن‌ سیاه‌پوش‌، ضمنی‌ شهید و دیگران‌ كلام‌ آنان‌ را زیباتر و نافذتر ارائه‌ می‌كرد. این‌ معلم‌ توانا در ۱۳۶۴ در قطار هزاران‌ جوان‌ انقلابی‌ و میهنپرست‌ دیگر توسط‌ رژیم‌ دست‌نشانده‌ در پولیگون‌های‌ مخوف‌ پلچرخی‌ همراه‌ هاشم‌ها، امداداله‌ها، خیرمحمدها، كریم‌اله‌ها، لطف‌اله‌ها، قدیرها و... تیرباران‌ شد.

‌ ثابت‌ را كه‌ سال‌ ۱۳۵۷ در یكی‌ از لیسه‌ها معلم‌ بود وادار كردند كه‌ به‌ مناسبت‌ « پیروزی‌ خلقی‌ها» در محفلی‌ سخنرانی‌ كند. او هم‌ كه‌ چاره‌ای‌ نداشت‌، این‌ قطعه‌ را سروده‌ و قرائت‌ كرد تا هیچگاه‌ با وجدان‌ و اصولش‌ معامله‌ ننموده‌ باشد:

‌ ناله‌ام‌ را بعد از این‌ در سینه‌ پنهان‌ می‌كنم‌
با سكوت‌ پر خروش‌ رفته‌، پیمان‌ می‌كنم‌
آرزو دریای‌ ناآرام‌ و من‌ بحر تلاش‌
هر كجا در سینه‌ی‌ این‌ رود توفان‌ می‌كنم‌
می‌وزم‌ از دور دست‌ آرزوها چون‌ نسیم‌
غنچه‌های‌ خفته‌ی‌ این‌ باغ‌ خندان‌ می‌كنم‌
بندگی‌ نقش‌ ندارد هیچگاه‌ در دلم‌
آدم‌ آزاده‌ ام‌ من‌ كار انسان‌ می‌كنم‌

چون‌ قسمت‌های‌ دیگر این‌ شعر از خاطره‌ها زدوده‌ شده‌ و یادداشت‌ تحریری‌ در دست‌ نبود چند بیت‌ آخر از نویسنده‌ اضافه‌ شده‌.

شعر ثابت‌ زنده‌ سازد یاد شیرینش‌ به‌ ما
چون‌ همیشه‌ مثل‌ او نفرین‌ به‌ اخوان‌ می‌كنم‌
دشمنان‌ مردم‌ ما این‌ جوان‌ را چون‌ هزار
كشته‌ اما، من‌ به‌ خون‌ سرخ‌ پیمان‌ می‌كنم‌
راه‌ و رسمت‌ را نگاه‌ دارم‌ بخواب‌ ای‌ قهرمان‌!
دشمنانت‌ واژگون‌ در قصر زندان‌ می‌كنم‌
زنده‌ باشد راه‌ آزادی‌ و راه‌ مردمی‌
بیرق‌ سرخ‌ شهامت‌ را به‌ افغان‌ می‌كنم‌.

* * *

«خانه‌كتاب‌» ـ اتریش‌،

‌ از نامه‌ تان‌ تشكر. نشریات‌ مانرا به‌ آدرس‌ جدید تان‌ ارسال‌ خواهیم‌ كرد.

* * *

پی‌بردن‌ به‌ صحت‌ امر «راوا»

‌ رضابراهنی‌ ـ كانادا،

‌ در نامه‌ خود می‌نویسند:

‌ «درباره‌ شما و نیز "راوا" بسیار فكر كردم‌. امیدوارم‌ همه‌ سلامت‌ باشید. فلمی‌ كه‌ شما در شهر ما نشان‌ دادید، اكنون‌ در سراسر جهان‌ به‌ نمایش‌ درآمده‌ است‌ كه‌ در برجسته‌ ساختن‌ امر شما و امر كلیه‌ زنان‌ افغانستان‌ كمك‌ بزرگی‌ خواهد بود. اكنون‌ همه‌ به‌ صحت‌ كارهای‌ "راوا" پی‌ می‌برند. شما در منطقه‌ای‌ بسیار خطرناك‌ بسر می‌برید. هیچكس‌ از این‌ كه‌ دیگر چه‌ اتفاقی‌ خواهد افتاد نمی‌داند. در مورد شما نگرانیم‌ اما معتقدیم‌ كه‌ روزی‌ پیروزی‌ خواهد رسید و مردم‌ افغانستان‌ دنیای‌ آزادی‌ برای‌ خود بنا خواهند گذاشت‌. تراژدی‌ امریكا با كشته‌ شدن‌ آن‌ همه‌ مردم‌ بیگناه‌ همگی‌ را در جهان‌ متأثر ساخته‌ است‌، مردم‌ كشور شما با مصیبت‌ پشت‌ مصیبت‌ روبرو بوده‌ اند. به‌ تروریزم‌ باید پایان‌ داده‌ شود. جهان‌ باید برای‌ هر كس‌ جای‌ امنی‌ باشد كه‌ در آن‌ در صلح‌ و آسایش‌ بسر برد. به‌ كشتار و ستم‌ بر زنان‌ باید خاتمه‌ داده‌ شود.

‌ اما شما این‌ها را بهتر از من‌ می‌دانید. شما بخاطر امر بسیار ارزنده‌ای‌ كار می‌كنید. در نتیجه‌ شهامت‌ و فـداكـاری‌ شماست‌ كه‌ جهان‌ در مورد رنج‌های‌ زنان‌ افغانستان‌ آگاهند. لطفاً به‌ كار ارزشمند تان‌ برای‌ زنان‌ ادامه‌ دهید. و به‌ امنیت‌ تان‌ توجه‌ كنید. سلامت‌ و زنده‌ باشید. ما به‌ شما نیاز داریم‌.»

‌ استاد محترم‌، ضمن‌ تجدید سلام‌ و ارادت‌، هنوز هم‌ منتظر دریافت‌ پاسخ‌ شما به‌ نامه‌ ما می‌باشیم‌.

* * *

یم‌ دری‌ ـ لندن‌،

خدایان‌ برحق‌ تاریخ‌

(...)
دگر هیچ‌ باورم‌ نمی‌شود از پیام‌،
من‌ زنده‌ جهان‌ زنده‌ها،
تا بكام‌ خویش‌،
ملتی‌ را بارها می‌كشند.
اما:
دریغ‌ كه‌ این‌ بازی‌ سرنوشت‌ كیفر را به‌ آنان‌ باز نگرداند.
این‌ است‌ آرزوی‌ طفلانی‌ كه‌ از،
گرسنگی‌ و سرما اسیران‌ مرگ‌ اند
آرزوی‌ مردگان‌ سالها جنگ‌ اندرزهای‌ تازه‌،
برای‌ اتحاد خواهد شد
تا سرزمین‌ ما نفس‌ می‌كشد
تا زندگی‌ در انتهای‌ نامعین‌،
به‌ عقب‌ برنمی‌گردد

غفار صدیقی‌ ـ هالند،

‌ از نامه‌ و علاقمندی‌ تان‌ به‌ نشریات‌ «راوا» سپاسگزاریم‌. لطف‌ نموده‌ از رسیدن‌ نامه‌ ما اطمینان‌ دهید.

* * *

پ‌. رتبیل‌ ـ كانادا،

‌ از نامه‌های‌ صمیمانه‌، بریده‌های‌ ارزشمند و ۲۰۰ دالر تان‌ بسیار سپاسگزاریم‌. نامه‌ جداگانه‌ای‌ برای‌ تان‌ فرستاده‌ شد. برای‌ شما و سایر دوستان‌ آنجا سلامتی‌ و موفقیت‌ آرزو می‌كنیم‌.

* * *

یم‌ دری‌ ـ لندن‌،

‌ از دریافت‌ چهار نامه‌ تان‌ سپاسگزاریم‌. نامه‌ جداگانه‌ای‌ با شماره‌ ۵۳ و ۵۴ «پیام‌ زن‌» برای‌ تان‌ ارسال‌ شد. بخشی‌ از شعر «خدایان‌ برحق‌ تاریخ‌» تان‌ را در همین‌ صفحه‌ می‌بینید.

* * *

شریف‌ ـ ننگرهار،

‌ گرانه‌ وروره‌، ستاسو ټول‌ لیكونه‌ مونږ ته‌ راورسیدل‌. ډیره‌ زیاته‌ مننه‌. هیله‌ كوو چی‌ همداشان‌ د نوی‌ حالاتو په‌ هكله‌ خپل‌ مطالب‌ او گزارشونه‌ مونږ ته‌ راواستوی‌. له‌ متأسفانه‌ باید ووایو چی‌ ستاسو د گزارشونو وخت‌ ډیر تیر شوی‌ دی‌ او پوهیږی‌ چی‌ په‌ دی‌ حو میاشتو كی‌ د افغانستان‌ په‌ اوضاع‌ كی‌ ډیر بدلونونه‌ راغلی‌ دی‌، طالبان‌ اوس‌ اصلاً وجود نلری‌ او د هغی‌ پر ځای‌ هماغه‌ پخوانی‌ خونړی‌ جهادیان‌ زمونږ د خلكو پر اوږو یو ځل‌ بیا ناست‌ دی‌، كه‌ كولای‌ شی‌ د هغوی‌ په‌ هكله‌ كی‌ نوی‌ او دقیق‌ گزارشونه‌ ولیكی‌. په‌ دی‌ گڼه كی‌ ستاسو د لیرل‌ شوی‌ شعرونو څخه‌ یو شعر:

‌ ای‌ وطن‌ ای‌ وطن‌ ته‌ د مینی‌ كور زما
ای‌ وطن‌ ای‌ وطن‌ ته‌ د سترگو تور زما
غرونه‌ دی‌ لالونه‌ دی‌ دشتی‌ او ډاگونه‌ دی‌
واړه‌ ملغلری‌ دی‌ دا چمن‌ سمسور زما
زما افغانستان‌ یی‌ د آسیا د زړه‌ درمان‌ یی‌ ته‌
ټولو باندی‌ گران‌ یی‌، شو غلیم‌ په‌ شر او شور زما
توره‌ تیاره‌ وركه‌ بل‌ مشعل‌ به‌ درته‌ راوړمه‌
سپین‌ د آزادی‌ مرغه‌ به‌ پورته‌ شی‌ په‌ زور زما
دا بنیادگران‌ به‌ تار په‌ تار په‌ یوه‌ توره‌ كړم‌
سترگی‌ به‌ تری‌ وباسم‌ په‌ دوك‌ او بل‌ په‌ اور زما
د افغان‌ ولس‌ د آزادی‌ بیرغ‌ تر سیوری‌ نن‌
ټول‌ سره‌ راټول‌ به‌ شی‌، دا ټول‌ واړه‌ غمخور زما
لاس‌ په‌ لاس‌ كی‌ راكړی‌ افغانانو چی‌ یو موټی‌ شو
خپل‌ وطن‌ به‌ جوړ كړو چی‌ سبا نشی‌ پیغور زما

* * *

سیدعلی‌رضاموسوی‌ ـ میانوالی‌،

از نامه‌ و علاقمندی‌ تان‌ سپاسگزاریم‌. نامه‌ای‌ جداگانه‌ با شماره‌ ۵۳ و ۵۴ «پیام‌ زن‌» برایتان‌ فرستاده‌ شد.

* * *

خاینان‌ جهادی‌ نافی‌ صلح‌ و دموكراسی‌

ب‌. صافی‌ ـ مزار،

از نامه‌ و داستان‌ ارسالی‌ تان‌ تشكر می‌كنیم‌. قسمتی‌ از نامه‌ تان‌:

«... برای‌ اولین‌ بار است‌ كه‌ مجله‌ سراپا شور و وجد تان‌ را از طریق‌ یكی‌ از دوستانم‌ بدست‌ آوردم‌. همه‌ مطالب‌ آن‌ برایم‌ جالب‌ بود. مبارزه‌ شما خواهران‌ فداكار را علیه‌ هیولای‌ وحشی‌ جهادی‌ و میهنفروشان‌ خلقی‌ و پرچمی‌ می‌ستایم‌. در چنین‌ شرایطی‌ كه‌ كشور و مردم‌ ما با هزاران‌ بدبختی‌ دست‌ و گریبان‌ است‌، نمی‌شد باور كرد كه‌ چنین‌ اراده‌ای‌ آهنین‌ و رزمنده‌ وجود داشته‌ باشد. از صمیم‌ قلب‌ به‌ شما آفرین‌ می‌گویم‌.

جهادی‌ها و میهنفروشان‌ پوشالی‌ می‌خواهند كه‌ فجایع‌ و جنایات‌ خود را بپوشانند. در حالی‌ كه‌ لكه‌های‌ خون‌ بر سر و روی‌ و دست‌شان‌، شاهد قاتل‌ بودن‌ آنان‌ است‌. مردم‌ ما به‌ هیچ‌ عنوان‌ این‌ خاینان‌ را نمی‌پذیرند. مردم‌ ما چگونه‌ قبول‌ كنند كه‌ امروز قاتلان‌ جگرگوشه‌های‌ شان‌ دم‌ از خدمت‌ به‌ وطن‌ و مردم‌ می‌زنند. هشدار من‌ و همه‌ طرفداران‌ آزادی‌ و عدالت‌ به‌ جهانیان‌ و سران‌ ملل‌متحد اینست‌ كه‌ با موجودیت‌ این‌ خاینان‌ جهادی‌ و میهنفروشان‌ پوشالی‌ اعمار مجدد و آرامی‌ افغانستان‌ غیرممكن‌ است‌.

فعلاً در صفحات‌ شمال‌ مخصوصاً مزارشریف‌ عده‌ای‌ از جوانان‌ به‌ علت‌ نا آگاهی‌ در كنار نیروهای‌ جهادی‌ رفته‌ اند. نشریاتی‌ مانند «پیام‌ زن‌» جهت‌ افشای‌ چهره‌ جنایتكاران‌ و آگاه‌ نمودن‌ ذهن‌ جوانان‌ ضرور است‌....»

* * *

و. ف‌. ـ پشاور،

با تشكر شعر تان‌ را در همین‌ صفحه‌ آوردیم‌

* * *

و. ف‌. ـ پشاور،

امیــد

شب‌ رفته‌ ام‌ كه‌ سحر می‌رسد ز پیش‌،
اما سحر نبود،
درین‌ شب‌ سیه‌ از مه‌ خبر نبود،
گاه‌ بر فراز كوه‌ و گه‌ عمق‌ دره‌ها
رفتم‌ به‌ دشت‌ها
بر چهره‌های‌ خاك‌ رنگین‌ گیاه‌ به‌ امید زیستن‌
رنگ‌ زمین‌ نداشت‌
امید از حیات‌، آنجا اثر نبود
شب‌ها برفته‌ام‌
كوه‌ها ز نور مه‌
و دره‌ها به‌ عمق‌ شب‌
هر یك‌ جدا ز هم‌،
امید ما به‌ خنجر خورشید و روز بود،
تا پرده‌های‌ ظلمت‌ شب‌ را دَرَد به‌ زور،
(...)

«راوا» پیام‌ عدالت‌

عبدالرزاق‌ ـ آلمان‌،

از دو نامه‌ پر محبت‌ و ۲۱۴ مارك‌ تان‌ ممنونیم‌. قسمت‌هایی‌ از نامه‌های‌ تان‌:

«خواهـرن‌ مبـارز و قهـرمـانـان‌ راه‌ آزادی‌ زنـان‌ افغانستـان‌ و سراسر جهـان‌،

نخست‌ سلام‌ و احترامات‌ قلبی‌ خود را خدمت‌ شما و تماماً مبارزان‌ راه‌ آزادی‌ در افغانستان‌ و سراسر جهان‌ تقدیم‌ می‌دارم‌. امیدوارم‌ با مبارزه‌ خستگی‌ناپذیر خویش‌ در راه‌ برآورده‌ ساختن‌ آرمان‌های‌ مردم‌ مظلوم‌ افغانستان‌ و سراسر جهان‌ درفش‌ مبارزه‌ تان‌ را تا آخرین‌ رمق‌ حیات‌ برافراشته‌ نگهداشته‌ و سایة‌ پتك‌ آهنین‌ تان‌ بر سر تمام‌ بنیادگرایان‌ طالبی‌، جهادی‌ و وطنفروشان‌ كثیف‌ پرچمی‌ و خلقی‌ دور مباد.

جنایتكاران‌ بنیادگرا كه‌ در ویران‌ كردن‌ وطن‌ و آشامیدن‌ خون‌ مردم‌ مظلوم‌ و ناتوان‌ ما دست‌های‌ خود را رنگین‌ كردند، دیری‌ نپاییده‌ و با قیام‌ سرتاسری‌ مردم‌ ما به‌ گور ابدیت‌ رهسپار خواهند شد.

خواهران‌ محترم‌ و مبارز، نشریه‌ جمعیت‌ انقلابی‌ زنان‌ افغانستان‌ پیام‌ عدالت‌ و واقعیت‌ را دریافت‌ كردم‌، از دیدن‌ آن‌ آنقدر لذت‌ و خوشی‌ برایم‌ دست‌ داد، كه‌ با وجود اینكه‌ تازه‌ از كار به‌ خانه‌ آمده‌ بودم‌ به‌ مجردی‌ كه‌ چشمم‌ به‌ نشریه‌ راه‌ رهایی‌ مردم‌ ما خورد، بدون‌ این‌ كه‌ خستگی‌ احساس‌ نمایم‌ به‌ خواندن‌ آن‌ شروع‌ كردم‌. «پیام‌ زن‌» خواهران‌ و ادامه‌ دهندگان‌ راه‌ مینای‌ قهرمان‌ از اعماق‌ قلب‌ هزاران‌ هزار مظلوم‌، گرسنه‌، بی‌خانه‌ و بی‌وطن‌ می‌خیزد. برای‌ من‌ خواندن‌ نشریه‌ مردمی‌ كه‌ فریاد ملیون‌ها زن‌ و مرد محروم‌ ما را به‌ گوش‌ جهانیان‌ می‌رساند از الماس‌ بیشتر ارزش‌ دارد و خواندنش‌ برایم‌ انرژی‌ می‌بخشد ...»

* * *

ع‌. ك‌. ف‌. ـ انگلستان‌،

از نامه‌ و علاقمندی‌ تان‌ سپاسگزاریم‌. نامه‌ جداگانه‌ای‌ برای‌ تان‌ ارسال‌ گردید.

* * *

«شورای‌ دفاع‌ از خلق‌های‌ ایران‌» ـ اتریش‌،

نامه‌ تان‌ را گرفتیم‌. «پیام‌ زن‌» را به‌ آدرس‌ جدید تان‌ ارسال‌ خواهیم‌ داشت‌.

* * *

نورآغا نوری‌ ـ چترال‌،

از رسیدن‌ نامه‌ و ۳۰ كلدار تان‌ اطمینان‌ می‌دهیم‌. امید نامه‌ای‌ جداگانه‌ و شماره‌ ۵۳ و ۵۴ «پیام‌ زن‌» را دریافت‌ كرده‌ باشید.

* * *

سیداحمد ـ چترال‌،

از دریافت‌ نامه‌ و ۳۰ كلدار تان‌ اطمینان‌ می‌دهیم‌. پاسخ‌ آن‌ با شماره‌ ۵۳ و ۵۴ برای‌ تان‌ ارسال‌ گردید.

* * *

عبدالحمید ـ استرالیا،

از نامـه‌ و شعر تـان‌ كـه‌ قسمتـی‌ از آن‌ را همیـن‌ جـا آوردیـم‌، ممنـونیـم‌:

«سلام‌ و احتـرامـات‌ صمیمـانه‌ خـود را خـدمت‌ خـواهـران‌، بـرادران‌ و تمـامـی‌ مسئولین‌ و همكـاران‌ راوا تقـدیم‌ داشتـه‌، موفقیت‌ كـامل‌ تان‌ را در راه‌ مقدس‌ مبارزه‌ با گروه‌های‌ ضد انسانی‌ و ضد آزادی‌ خواهانم‌. امیدوارم‌ مضمون‌ و یك‌ قطعه‌ شعر مرا در مجله‌ محبوب‌ «راوا» به‌ نشر برسانید.

خواهران‌ و برادران‌ گرامی‌! زمانی‌ كه‌ گروه‌های‌ بنیادگرا در پاكستان‌ مصروف‌ جمع‌ آوری‌ دالر و كلدار بودند، جمعیتی‌ حدود ۱۵الی‌۱۶ ملیون‌ نفر در داخل‌ وطن‌ زندگی‌ می‌كردند، بنام‌ كمونیست‌ و پیروان‌ روس‌ نام‌ نهاده‌، مال‌ شان‌ را غنیمت‌ و قتل‌ شان‌ را روا اعلام‌ كرده‌ بودند كه‌ بالاخره‌ مال‌ ملت‌ بیگناه‌ را به‌ غنیمت‌ برده‌ قتل‌ و بی‌ناموسی‌ را هم‌ به‌ ملت‌ روا داشتند و وطن‌ را بخاك‌ و خون‌ یكسان‌ كردند. اما متأسفانه‌ امروز همان‌ رهبران‌ و قوماندانان‌ بنام‌ پروفیسر و انجنیر سر در قدم‌های‌ روس‌ها گذاشته‌ مانند خلقی‌ها و پرچمی‌ها طالب‌ مسند و كمك‌های‌ برادرانه‌ از قبیل‌ اسلحه‌ برای‌ كشتار مردم‌ بی‌گناه‌ می‌باشند.

به‌ امید رهایی‌ مردم‌ ما از زنجیر بنیادگرایی‌.»

* * *

ز. نهان‌ ـ پشاور،

از شعـرهـای‌ ارسـالـی‌ تـان‌ ممنـونیـم‌. یـكی‌ از آنهـا را همین‌ جـا می‌خوانیـد:

سراب‌ وحشت‌

عنان‌ گمشده‌ را در سراب‌ می‌جوییم‌
به‌ تیره‌گی‌ شبان‌ آفتاب‌ می‌جوییم‌
كتاب‌ و دانش‌ و دفتر ز دست‌ طفلان‌ رفت‌
ز دزد هرزه‌ صفت‌ احتساب‌ می‌جوییم‌
ز تند باد حوادث‌ چمن‌ به‌ تاراج‌ است‌
برای‌ پوشش‌ گلشن‌ حجاب‌ می‌جوییم‌
حباب‌ در كف‌ آب‌ همچو عمرها كوتاه‌
ز موج‌ سركش‌ دریا حباب‌ می‌جوییم‌
كنون‌ كه‌ برف‌ تأسف‌ ببارد از هر سو
ز پر زاغ‌ جفاگر خضاب‌ می‌جوییم‌
نو است‌ خاموش‌ مستی‌ ز سر بشد اكنون‌
ز تار كنده‌ و خاموش‌، رباب‌ می‌جوییم‌
سوال‌ها كه‌ چه‌ كردند بر زمین‌ خدا
به‌ پیش‌ حق‌ ز جفاگر حساب‌ می‌جوییم‌
سراب‌ وحشت‌ و گم‌ گشتگان‌ فراوان‌ اند
ره‌ فرار ز عمق‌ سراب‌ می‌جوییم‌

* * *

فروش‌ «پیام‌ زن‌» پیش‌ چشم‌ بنیادگرایان‌

م‌. ل‌. ـ پشاور،

در قسمتی‌ از نامه‌ی‌ خود می‌نویسند:

«... در ماه‌ اكتوبر ۹۷، روزی‌ با چند تن‌ از دوستان‌ به‌ یكشنبه‌ بازار حیات‌آباد برای‌ خرید لوازم‌ خانه‌ رفته‌ بودم‌ كه‌ تصادفاً با دو زن‌ دست‌فروش‌ كه‌ مجله‌های‌ "پیام‌زن‌" را به‌ دست‌ داشتند و به‌ بازار عرضه‌ می‌كردند، روبرو شدم‌. بعد از خواندن‌ چندین‌ شماره‌ی‌ آن‌ احساس‌ عجیبی‌ كه‌ ناشی‌ از خوشی‌ و حیرت‌ بود، بر من‌ مستولی‌ شد كه‌ فعلاً نمی‌توانم‌ در قالب‌ كلمات‌ آنرا برایتان‌ شرح‌ دهم‌. احساس‌ خوشی‌ از اینكه‌ پیش‌ از آن‌ هیچ‌ ارگان‌ نشراتی‌ را ندیده‌ بودم‌ كه‌ این‌ طور تبرش‌ را در قالب‌ كلمات‌ فرساینده‌ بر فرق‌ این‌ دژخیمان‌ خادی‌ ـ جهادی‌ و برادران‌ طالبی‌ شان‌ بكوبد و احساس‌ حیرت‌ از اینكه‌ واقعاً شگفت‌انگیز بود كه‌ آنطور ایستادگی‌ شما را در مقابل‌ اهریمنان‌ دین‌ و وطن‌ دیدم‌. مجله‌ را بسیار وزین‌، دلچسپ‌ و خواندنی‌ یافتم‌ و بردباری‌ و مبارزات‌ خستگی‌ناپذیر تان‌ در مقابل‌ كوردلان‌ احمق‌ و فرهنگیان‌ كودن‌ را قلباً می‌ستایم‌.»

دوست‌ عزیز، از احساسات‌ و علاقمندی‌ تان‌ تشكر می‌كنیم‌.

درباره‌ سوالات‌ مطرح‌ شده‌ی‌ تان‌ و لحن‌ ما مقابل‌ افراد مشخص‌ و بكاربرد بعضی‌ از كلمات‌ و همچنان‌ در مورد پشت‌كار و مبارزه‌ی‌ آشتی‌ناپذیر «پیام‌زن‌» مقابل‌ فرهنگیان‌ خاین‌ یا تسلیم‌طلب‌ نظیر اكرم‌ عثمان‌ها، نرشیر نگارگرها، لطیف‌ پدرام‌ها، رهنورد زریاب‌ها و ... در شماره‌های‌ قبلی‌ «پیام‌زن‌» فراوان‌ نوشته‌ایم‌ و شما را به‌ خواندن‌ آنها راجع‌ می‌سازیم‌. مكاتبه‌ی‌ تانرا با ما ادامه‌ دهید.

* * *

سارا شفق‌ ـ بلژیك‌،

از نامه‌ و علاقمندی‌ تان‌ سپاسگزاریم‌. امید تا حال‌ پاسخ‌ به‌ آنرا با شمارۀ‌ ۵۳ و ۵۴ «پیام‌ زن‌» دریافت‌ كرده‌ باشید.

* * *

امید ـ كابل‌، ستاسو د راستول‌ شوی‌ لیك‌ نه‌ ډیره‌ مننه‌. د نورو لیكونو او شعرونو په‌ انتظار مو یاستو. په‌ دی‌ گڼه‌ كی‌ ستاسی‌ یو لیك‌ او شعر:

د «راوا» ننگیالیو

د «مینا» توریالیو

زه‌ د كابل‌ پتنگ‌، زه‌ د كابل‌ د دښمن‌ خدنگ‌. كوم‌ ژړا، د غم‌ ژړا. كوم‌ خندا، د هیلی‌ خندا.

زه‌ باید وسوځیرم‌ د پاڅون‌ په‌ لمبو كی‌، زه‌ باید ستی‌ شم‌ د اور په‌ سپرغیو كی‌. یا ډوب‌ شم‌ د غور ځنگونو په‌ څپو كی‌، غوپه‌ وخورم‌ د دریابو په‌ موجو كی‌. یا باید د ولس‌ په‌ غیږ كی‌ توفان‌ شم‌، د وگړو په‌ غیرت‌ كی‌ څلی‌ د ایمان‌ شم‌. یا د درد په‌ سلگیو كی‌ څپان‌ شم‌، د غلیم‌ په‌ سر د مردكیو باران‌ شم‌. د سوالگرانو، زیاركسانو درمل‌ شم‌، ددی‌ وگړو د رنځونو مل‌ شم‌. جگ‌ كړم‌ سرود د خپلواكی‌ اتل‌ ددی‌ كاروان‌ شم‌، جرس‌ پورته‌ د خوځون‌ كړم‌ د ولس‌ ساربان‌ شم‌.

زه‌ باید د شعر په‌ موجو كی‌ انقلاب‌ شم‌، د احساس‌ په‌ سمندر كی‌ سیلاب‌ شم‌.

دلته‌ ټپونه‌ په‌ لمر كی‌
                      سترگی‌ غړوی‌
د رنځونو
كړاونو په‌ بهیر كی‌
غاټول‌ څاڅكی‌ څاڅكی‌ شبنم‌
                                        پر لیمه‌ تویوی‌.
سره‌ گلونه‌ رپیږی‌
شقایق‌ ریحان‌ د هیلی‌ په‌ بڼ‌ كی‌
زخمی‌ شونډی‌
                  خندوی‌.
دلته‌ د دربیلو په‌ ناتارو انگازو كی‌
د ډوډی‌
ډوډی‌
كوكاری‌
د آسمان‌ ټټر څیروی‌
زما مور، ستا خور د دردونو په‌ شپاله‌ كی‌
                                                 ژړوی‌.
د وحشت‌ سوړ باد
د ځلوب‌ په‌ واټنو كی‌
د وحشی‌ سیندگی‌ په‌ لالهانده‌ څپو كی‌
د ژوند هنداره‌ د بلوس‌ په‌ گرداب‌ كی‌
                                            ماتوی‌
                                            ډوبوی‌
دلته‌ څیریږی‌ د پیړی‌ خونړی‌ سینه‌
رابهیږی‌
راڅڅیږی‌ د درویز لویه‌ چینه‌
د ویر په‌ پژواك‌ كی‌
د مینی‌ جونگړه‌

د اور په‌ لمبو كی‌
                      سوځوی‌
                      ویجاړوی‌.
دلته‌ د سپیدو په‌ زړه‌ كی‌
د ځاځ سپرغی‌ سترگلین‌ وهی‌
                      د وریځو خړوبتیا كی‌
د ولس‌ لاسونه‌ لیچن‌
                      (پولاد)
سترگی‌ اوښكنی‌
                      (توفان‌)
كړی‌ ورځ‌ د مځكی‌ پر ټټر ستړی‌ ستومانه‌
اسویلی‌ كاږی‌
د غورځنگونو په‌ ننداره‌
د رڼا تر هنداره‌.
د پرهارونو په‌ زړه‌ كی‌
رهی‌ دا كاروان‌
درومی‌ شیبه‌ په‌ شیبه‌
د رودونو تلوسه‌ كی‌
د پاحون‌ په‌ پلوشه‌ كی‌.

* * *

صدیق‌ ـ كانادا،

از نامه‌ی‌ پر محبت‌ و ابراز آمادگی‌ برای‌ كار با«راوا» ممنونیم‌. نامه‌ جداگانه‌ای‌ با نشریات‌ ما برایتان‌ فرستاده‌ شد.

* * *

احمد یما رحمتیار ـ دنمارك‌،

از نامه‌ و علاقمندی‌ تان‌ به‌ كار علیه‌ خاینان‌ ملی‌ تشكر می‌كنیم‌. به‌ امید همكاری‌های‌ بیشتر.

* * *

قیوم‌رسولی‌ ـ چترال‌،

نامه‌ی‌ تانرا گرفتیم‌. پاسخ‌ به‌ آن‌ با شماره‌ ۵۳ و ۵۴ «پیام‌ زن‌» به‌ آدرس‌ تان‌ فرستاده‌ شد.

* * *

ف‌. احمد ـ پشاور،

از نامه‌ و علاقمندی‌ تان‌ به‌ «پیام‌ زن‌» سپاسگزاریم‌. شماره‌ ۵۳ و ۵۴ برای‌ تان‌ فرستاده‌ شد.

* * *

رسولی‌ ـ هالند،

با تشكر از نامه‌ تان‌ «پیام‌ زن‌» و سایر نشریات‌ «راوا» به‌ آدرس‌ تان‌ ارسال‌ گردید.

* * *

و. بلخی‌ ـ كویته‌،

از نامه‌ و ابراز احساسات‌ تان‌ نسبت‌ به‌ «پیام‌ زن‌» سپاسگزاریم‌. شماره‌ ۵۳ و ۵۴ «پیام‌ زن‌» برای‌ تان‌ فرستاده‌ شد.

* * *