سرطان ١٣٧٨-جون ١٩٩٩ |
شماره مسلسل۵۱ | ![]() |
در آستانه حمله هوایی امریكا بر ماتمكدهی ما، دوست ما ح.نوربخش ترجمهی فارسی نامه زنی فرانسوی (كارمندیكی از مؤسسات غیردولتی در افغانستان) به رئیس جمهور امریكا را در اختیار ما قرار داد كه متن كامل آن را در زیر میآوریم راكت هایی كه بالای سر ما صفیر كشیدندنامهی سرگشادهی یك زن فرانسویكارمند یكی از NGO های كمك دهنده به افغانستان به بل كلنتن رئیس جمهور امریكاآقای رئیس جمهور، در آن شب ۲۰ اگست با خشونتی كه كمتر مثال آن شنیده شده به زندگی من هجوم آوردید. من كه از چارسال بدینسو در پشاور نزدیك مرز افغانستان زندگی می كردم و در چوكات یك «ان جی او» (سازمان غیر حكومتی) اروپایی برای افغانستان مشغول كار بودم با وحشت دریافتم كه شما با بیشرمی و دیدهدرایی چه آسان و صاف و ساده بیست سال كار امداد بشری در افغانستان را بباد دادید! همه چیز در یك آن از مفهوم تهی شد. در ذهن و دید فرد پاكدین افغان مسلمان، آنكه روزانه پنچ بار نمازش را بجا میآورد و روز های جمعه به شنیدن موعظه میرفت، برای اولاد خود نفقه تهیه میكرد و همسر خود را از نظر بیگانگان دور نگهمیداشت، در ذهن و دید چنین فردی ما نمایندگان و كارمندان غربی «ان جی او» های بینالمللی ناگهان مسخ گردیدیم و حتی آنكه در بین ما امریكایی نبود در هیئت بمافگن و راكتانداز جلوهگر شد. ما دوستان افغانستان چه ناگهانی و چه سبعانه در چشم افغانان در صف دشمنان خونی شان جا داده شدیم! همه اشارات و علائم اخطاركنندهی آن بود كه بزودترین فرصت از افغانستان خارج شویم. این كار را كردیم چون جانب احتیاط را باید نگهمیداشتیم. ما چون دزدان از افغانستان خارج گردیدیم، با سرهای افگنده و ـ در نگاه افغانان ـ با پشتوارة عمل جنایتكارانة شما بر دوش. پدیدة موجودیت عدهیی افغان ضدامریكایی را (و ضدامریكائیان را در هر كشوری میتوان سراغ كرد) شما تا آن حد بالا بردید كه امروز ملت افغان نه تنها ضدامریكایی بلكه ضدغربی شدهاند. آقای رئیس جمهور، شما بدون آنكه از ما استشاره كنید، بدون آنكه پی آمد های تباهیآور این تجاوز را عمیقتر بسنجید، بدون آنكه بر عواقب اشتعال كینتوزیهای متقابل فكر كنید (حوادث خود سخن میگویند ـ همین حالا كه این سطور را می نویسم خبر سؤقصد در رستورانی در افریقای جنوبی را میشنوم)، شما بدون تأمل بر هیچ یك از آنچه برشمردم سایهی نكبت عمل خود را بر ما اروپاییان انداختید. زین پس كم نخواهند بود تعداد كسانی در سرتاسر دنیا كه «تی شرت T-shirt » هایی با این پیام بتن كنند « I am not American » («من امریكایی نیستم»). اگر در محاسبه اشتباه نكرده باشم، هفتاد و پنج راكت «كروز» هركدام یك میلیون دالر، میشود هفتاد و پنج میلیون دالر كه شما بر سر این ملت كوبیدید. در مورد مصارف مجموعی این عملیات چیزی نمی گویم. مجموع سالانهی امداد خارجی به افغانستان كه از جانب اتحادیهی اروپایی (كمك كنندهی عمده)، سازمان ملل متحد، كمیتهی بینالمللی صلیب سرخ، سازمانهای غیر دولتی و همه كشورهای امداد دهنده صورت می گیرد یك صد و شصت میلیون دالر است. شما نه تنها بودجهی شش ماههی كمك به افغانستان را در ظرف چند ثانیه برباد دادید بلكه كار كمك به افغانستان را تا چند سال دیگر تخریب كردید. وا اسفا به چنین صورت حسابی! وا اسفابه امریكا! و بالاتر از همه، وا اسفا به حال افغانستان! كشوری كه دیگر خون در رگهای آن نمانده، بعد از گذشتاندن سال ها اشغال شورویها و جنگ داخلی مستحق چنین اهانتی نبود. طالبان و تعبیر افراطی آنها از اسلام بزودی، شاید در ظرف چند روز، سیطرهی خود را بر همه قلمرو كشور افغانستان چیره كنند. نقش ما بمثابهی تطبیق كنندهگان پروژههای امداد در چنین كشوری، جایی كه چون از حقوق انسان سخن میگویی باید مشخصاً حقوق زن را صراحت ببخشی، دفاع از حقوق انسان بود. نقش ما آن بود تا بدون اینكه گستاخ و پر رو باشیم دائماً بخاطر تفاهم مذاكره كنیم. نقش ما آن بود كه بدون آنكه ارزش های طرف مقابل را مورد استخفاف قرار دهیم همواره از ارزش های غربی خود پاسداری كنیم. ایفای این نقش بخاطر رویارویی ایدئولوژی های ما نبود، صاف و ساده بخاطر آن بود كه زنها به شفاخانه رفته بتوانند، راه دختركان بطرف مكتب باز باشد و نوجوانان به سرگرمی، ورزش و موسیقی دسترسی داشته باشند. این نقشِ میانجی در آن شب ۲۰ اگست در آتش راكت های كروز شما به خاكستر مبدل شد. این نقش ما شاید حتی از امداد مالی و مادیایكه صورت می گرفت پر اهمیتتر بود. افغان های بی دفاع و بی پناه اكنون به سبكمغزی های زمامداران شان واگذاشته شدهاند. درین لحظهای كه قتل عام نژادی در هزارجات یقینی و در آستانه مینماید، درین لحظهای كه طالبان تهدید میكنند بزرگترین بوداهای ایستادهی دنیا در بامیان را نابود سازند، درست در چنین لحظهای دیگر ناظر و شاهدی نمانده تا بر آنان ندا دهد كه دست نگهدارند! آقای رئیس جمهور، درین كشتار هزاره ها دست شما هم شامل است. اینست بیان خشم من طی سطوری چند. من ناگزیر بدون اینكه با دوستان افغانی خود وداع كرده باشم در دل شب پشاور را ترك گفتم. اكنون دیگر قادر نیستم به كار خود برسم در حالی كه عالمها كار انجام نشده در افغانستان باقیست. شما در آن شب ۲۰ اگست گفتید كه آن عملتان تهاجم علیه اسلام نبود. مشكل است تعبیر دیگری بر آن گذاشت. مشكل است فهمید چگونه بنام این یا آن قانون بینالمللی بخود حق می دهید در انتقام كشتار ۱۲ نفر امریكایی دو كشور، دو سرزمین را زیر باران بم بگیرید. آقای رئیس جمهور، به عنوان حسن ختام اجازه دهید به شما بگویم كه آن ماجرایتان با مونیكا لوینسكی، كه چه بخواهید یا نخواهید در ذهن و شعور بسیاریها پیوند تنگاتنگی با تصمیمتان مبنی بر پراندن راكتها (بخاطر رفع خستگی!) دارد، بعد از آنكه بس موجبات خندهی ما اروپاییان را فراهم ساخت اكنون ما را فراوان میگریاند. سونیا برتراند، مسئول اداری یكی از NGO ها |