سرطان ١٣٧٨-جون ١٩٩٩ |
شماره مسلسل ۵۱ | ![]() |
«ادبیات كودكان» و كودكان ادبی![]() آقای آصف معروف، این است آن «دفترچههای ویژه» و «صندوقچة زیورات» كودكان افغانستانِ اسیرِ مشتی خاین مذهبی. ما زمانی نوشته بودیم كه هیچ داستانی، هیچ گزارشی، هیچ فلمی و هیچ شعری قادر نیست عمق درد و نكبت و سهمگینی فاجعهی ورود تجاوزكاران جهادی به كابل را بیان كند. و چند بار اتفاق افتید كه آشنایانی كه تازه از كابل آمده بودند و برای تهیه گزارش برای «پیامزن» از آنان میخواستیم چشمدیدهای شان را بنویسند، به ما میگفتند: «خرابكاری و بیناموسی و خونخوری و رهزنی این جهادیهای خاین به هیچ زبان و در هیچ كتابی راست نمیآید. شما اگر در جایی از ناانسانیترین جنایتها توسط مشتی جانور وحشی انساننمای كلاشنكوف بدست خوانده باشید، آنها را بیاورید تا كمی چهره كابل مجسم شود. كابل طعمه و لگدمال جاسوسانی شده كه حین بیناموسی و جنایت اللهاكبر سر میدهند و...» و این جهنم سیاه كه جای اغلب دروازهبانان جهادیاش را طالبانی گرفته اند كه در یك دست كلاشنكوف و در دست دیگر قرآن دارند، كماكان میجوشد و خون و آتش باد میكند و قربانی میگیرد. اشغالگران و سگان شان از گردهی ملتی فقیر و عقبنگهداشته شده برخاستند و اكنون بر گلویش دژخیمانی نشسته اند با تیغ و تیر مذهب و قومیت و شریعت. مردم افغانستان دیگر شاهد برخاستن «غباری طاعونی در آفاق» نیستند، آنان ۶ سال است كه گرفتار قعرگردابی طاعونی اند. در این حال وظیفهی روشنفكران چیست؟ چه چیزی روشنفكری مردمی و شرافتمند را از روشنفكری ضد مردمی و ناشرافتمند یا تسلیمطلب و سازشكار جدا میسازد؟ ما در بارهی این نكات كم ننوشتهایم اما با توجه به اینهمه نشریهی خادی ـ جهادی كه سمارقوار انتشار مییابند، از تكرار توضیح رسالت تاریخی روشنفكران و مبارزه برضد عناصری كه آسان و آرام زنجیر بنیادگرایان را به گردن میاندازند، نباید خسته شد. ما آگاهیم كه هم مقابل بنیادگرایان و هم مقابل عمال روشنفكر شان در جنگی نابرابر ایستادهایم. آزمایش تاریخی سختی است ولی باید ثابت ساخت كه وقتی از تهدیدهای به مرگ از سوی این تروریستهای دینی هراسی به دل راه ندهیم، دیگر چه مشكلی خواهد توانست ارادهی ما را درهم شكند؟ آری، به كرات فریاد زده و میزنیم كه در حال حاضر وظیفه روشنفكران شرافتمند فقط و فقط عبارتست از نبرد قاطع و سازشناپذیر با بنیادگرایان در هر جبهه و هر زمینهای. تنها با این چراغ ـ پیكار ضد بنیادگراییـ است كه نوشتههای فرهنگی روشنفكران واجد ارزشی خواهند بود و بس. اما متأسفانه محتوای قلمزنی در خادیـ جهادی نامههای متذكره را یا تطهیر میهنفروشان پرچمی و خلقی و یا دفاع مستقیم یا خجولانه از این و آن باند بنیادگرا تشكیل میدهد . نوشتهی سه صفحهای آقای محمد آصفمعروف زیر عنوان «ادبیات برای كودكان و ادبیات كودكان» («تعاون»، قوس و جدی ۱۳۷۵) هم از این جهت آغشته به رنگ و بوی جنایتكاران است كه در این شرایطی كه دود ملتی از تنور جهادی و طالبی بالاست، توجه «مقامات مسئول» به ادبیات كودكان آن ملت جلب میشود و هم از اینجهت كه خواهیم دید با چه زبان و شعوری به موضوع پرداخته است. با اندك مكثی روی نكته اول میتوان درك كرد كه وقتی روشنفكر ترسو و محافظهكار برای اجتناب از موضعگیری بین مردم و جانیان بنیادگرا در ماورای جهنم افغانستان به پرواز درمیآید، چگونه مرتكب زشتترین نوع استهزاء و توهین به مردم زجردیدهاش میشود. مردم زیر قین و فانهی جسمی و روحی و عفریت جنگی خانمانسوز جان میكنند ولی روشنفكری كه هم و غمش را ظاهر شدن نامش در نشریههای خادیـ جهادی تشكیل میدهد، به جای افشاء و محكوم كردن بنیادگرایان به مثابه خونیترین دشمنان آزادی و دموكراسی، و هزارویك مسئله حاد دیگر در پیوند با آنها، راجع به «ادبیات كودكان» قلم رنجه میكند یعنی «كار زمین را آسون كرده كه رخ به آسمون میكنه»: ادبیات كودكان و مسألة گسترش و دامنه دارشدن آن باید جزء برنامة عمومی احیأ و باز سازی افغانستان پس از جنگ باشد. «اكنون زمان آن است كه در ادبیات كودكان به دو نكته توجه كنیم و اصولاً این دو را اساس كار قرار دهیم. نكتهی اول، ادبیات كودكان باید پلی باشد بین دنیای رنگین بیخبری و در رؤیا و خیالهای شیرین كودكی و دنیای تاریك و آگه غرقه در واقعیتهای تلخ و دردآور و سرسخت محیط اجتماعی بزرگترها. كودك باید ازین پل بگذرد و آگاهانه و مسلح و چراغ به دست به دنیای تاریك بزرگترها برسد. در این صورت است كه بچه میتواند كمك و یار واقعی پدرش در زندگی باشد و عامل تغییردهندهی مثبتی در اجتماع راكد و هردم فرو رونده. بچه باید بداند كه پدرش با چه مكافاتی لقمهنانی به دست میآورد و برادر بزرگش چه مظلوم وار دست و پا میزند و خفه میشود. آن یكی بچه هم باید بداند كه پدرش از چه راههایی به دوام این روز تاریك و این زمستان ساختهی دست آدمها كمك میكند. بچه ها را باید از "عوامل امیدواركنندهی سست بنیاد، ناامید كرد. نكته دوم، باید جهانبینی دقیقی به بچه داد، معیاری به او داد كه بتواند مسایل گوناگون اخلاقی و اجتماعی را در شرایط و موقعیتهای دگرگون شوندهی دایمی و گوناگون اجتماعی ارزیابی كند.» «تلخون» از صمدبهرنگی «جزء برنامة عمومی احیأ و بازسازی» كدام طرفِ جنگپرستان مذهبی باشد آقای معروف؟ خاینان جهادی و طالبی در كینهی شان نسبت به تعلیم و تربیه بطور كلی و با ادبیات و مدبیات كودكان بطور اخص از یكدیگر سبقت میگیرند. از طالبان معلومالحال كه بگذریم، یكی از عظیمترین خیانتهای باندهای جهادی پشاوری و ایرانی عدم اعتنای شان به تأمین مكتب و معلم برای میلیونها كودك مهاجر مابوده است. و حال اگر به طالبان و یا برادران مصرانه بگویید كه خوبست از كودكان سؤاستفادههای جنایتكارانهی نظامی و غیرنظامی نكرده و عوض تفنگ كتاب و قلم به دست شان بدهید، شما را اگر از خود ندانند، منحیث عنصری «ضد جهادی» یا «ضد شریعت غرای محمدی» سر میبرند یا میفرستند به زندانهایی كه به تدریج جان بدهید. آیا شما واقعاً آنقدر «ساده دل» و «معصوم» هستید كه میپندارید جهادیان یا طالبان ـ هر كدام كه موفق به دریدن و به زانو درآوردن كامل یكدیگر خود شوند ـ از آن جنس و ذاتی اند كه در زمان «احیأ و بازسازی» به تأمین آزادی سیاسی مردم و رفاه اقتصادی شان میپردازند و منتظر اند ـ و چه بسا از هم اكنون در اشتیاق دریافت پیشنهادات اند ـ كه شما پروژه «ادبیات كودكان» را برای آنان ارائه كنید؟ مگر شما مطمئن نیستید كه اگر همین روزها پیش «استادان» ربانی و خلیلی یا ناپلئون مسعود و امثال آنان بروید و از منظور كردن «ادبیات كودكان» در «احیأ و بازسازی افغانستان» صحبت به میان آورید شما را با چك چك و قهقههی تمسخر خود پرانده و احتمالاً ناپلئون آهسته در گوش تان خواهد گفت: «برادر آصف، بازسازی اگر به ما ماند، ماانشااله به حیاتیترین مسایل خود مثل ایجاد اردوی اسلامی، پلیس اسلامی، خاد اسلامی و سایر نهادهای اطلاعاتی و سركوب اسلامی تمركز خواهیم داد تا دوباره هیچ گروهی نتواند به قدرت ما چشم سرخ كند. ادبیات كودكان چیست؟ داكترصاحب چنگیزپهلوان را كه بگوییم هزارها عنوان از ادبیات اسلامی كودكان و حتی گدیهای اسلامی تحویل ما داده و مرد و زن انجمن نویسندگان و منورین از نوع نگارگر را زیر تربیه میگیرد كه تا دلت بخواهد برای كودكان كتاب خواهند نوشت. اما حالا از این حرفها نزن كه بیشتر بچه معلوم شده و خندهات میكنند»؟؟ اگر احیاناً استدلال بفرمایید كه منظور تان «احیأ و بازسازی» توسط طالبان و جهادیان نه بلكه نیرویی دموكراتیك است، دراینصورت حرف تان بیشتر میان تهی و چند صفحه سیاه كردن فرمایشی به درخواست نشریهای جهادی است زیرا برخوردی جدی و صمیمانه نسبت به مسئلهی كودكان ما، از ادبیات برای آنان آغاز نمیشود بلكه از مكتب و آموزشگاه برای این محرومترین و بربادرفتهترین كودكان كره زمین باید گفت؛ باید از محتوای كتابهای درسی آنان گفت كه چگونه لازم است مملو از عشق به مردم و آزادی و صلح و ترقی باشد؛ برای آنكه دیگر این چرك و زهر بنیادگرایی ذهن كودكان ما را ملوث نسازد، باید نمونههایی میآوردید از آنچه بنیادگرایان، «شورای ثقافتی جهاد افغانستان» و سایر باندهای جهادی برای شیرین ساختن خود نزد باداران خارجی، در كتابهای درسی گنجانده اند. آقای معروف چطور ممكن است بدون افشاء و طرد آنگونه «ادبیات» بیمار و هرزه و مافوق ارتجاعی كه حتی در متون درسی رژیم ایران هم نظیرش را نمیتوان یافت، دركی علمی و سازنده از «ادبیات كودكان» داشته و نسخهی مفیدی در این مورد صادر كنید تا مبادا كار «احیأ و بازسازی» به كجراه رود؟ طبیعتاً، مادامیكه سیاست و روشی سازشكارانه و علیالظاهر «بیطرفانه»، رهنمای كار قرار گرفت حاصلش هم بیبهأ و مبتذل خواهد بود. و در درجه اول همین آفت سرطانی است كه نوشته آقای معروف را به احتضار انداخته است. او بدون آنكه توجه كند از كدام كشور است و مردمش زیر سلطهی چه نوع آدمخوارانی كثیف دستوپامیزنندو در اثر جنگپرستی و خیانتپیشگی چند در صد از كودكان پسر ـ چه رسد به دختر ـ میتوانند مكتب بروند و این در صدی شرمآور هم به كدام كتب درسی و با چه مضمونی دسترسی خواهند داشت و از تدریس كدام معلمان و با چه سطحی برخوردار خواهند بود و زیر كدام تعمیر مكتبی با حداقل وسایل تعلیمی گرد خواهند آمد و غیره وغیره، از كلیاتی صحبت میكند كه خواندنش برای هر افغانی كه چشمش را بر خون و خیانت دژخیمان جهادی و طالبی در سرزمین ماتمسرا شدهاش نبندد، تهوعآور میشود نظیر این جملههای كودكان مكتبی:
«امروز در دنیای معاصر... برای تربیت كودكان باید موازی با عمر آنان و مطابق سایر خدمات...» «نمیتوان در بارة صحت، تن و لباس كودك فكر كرد ولی جنبه معنوی پرورش كودك را...»، «كودك از نخستین لحظات شناخت محیط و ماحول خود در جستجو، تقلید و تجربه است»، «ادبیات برای كودكان در سنین مختلف باید پاسخی باشد برای پرسشهای آنان»، «ادبیات كودكان سرشار از اندیشههای كودكانه است كه...»
و كشفی بسیار لطیف: اغلب آنان (كودكان) به ویژه دختران تا سنین جوانی دفترچههای ویژة خود را همچون صندوقچة اسرار آمیز زیورات دور از چشم خانواده و دوستان نگهمیدارند! كدام «دفترچههای ویژه»؟ كدام «صندوقچه اسرارآمیز زیورات»؟ فقط بایستی «دفترچة ویژه» و «صندوقچه زیورات» دخترك یا خواهرك آقای معروف طی یك تجاوز به خانهاش تكه و پاره شده یا به تاراج میرفت تا دیگر از «دفترچه های ویژه» و «صندوقچههای زیورات» سخن نمیگفت. و نیز طوری صحبت میكند كه گویی یك لارد انگلیسی علاقمند «ادبیات كودك» از كاخش در لندن: ادبیات كودكان و ادبیات برای كودكان پدیدة بسیار غریب و بیچاره است كمك و خیلی كم در بارة آن فكر شده و كمترین كاری كه دراین چند سال صورت نگرفته است همانا كار برای ادبیات كودكان است. یعنی سایر پدیدههای ادبی به علت تیزبینی و روشنبینی میهنفروشان و بنیادگرایان محترم در وضع «بسیار غریب و بیچاره» قرار نداشته و برای آنها كار انجام گرفته است! به علت همین سیر و سفرهای آسمانی و به فراموشی سپردن كامل افغانستان زیر آتش و نیزهی دژخیمان بنیادگراست كه نازك فكریهای آقای معروف میشكوفد: ادبیات كودكان سرشار از اندیشههای كودكانه است كه اغلباً بزرگسالان... میخواهند ادبیات كودكان را با منطق فكری خود و برابر با معیارها و سنجشهای ذهن جوان خود بررسی كند. در چنین حال یك نقطه متضاد به وجود میآید كه درك و تفكر ادبیات كودكان نمیتواند پاسخگو باشد و لذا نزد آنان دلمردهگی و دلزدهگی را ایجاد میكند و بسیاری هنگام دیگر نمیخواهد چیزی بنویسد یا آن را برای كسی بخواند.!
مشكلی را كه شما روی آن مكث كرده اید، مشكلی است كه كودكان امریكا و اروپا خواهند داشت. چنانچه گفتیم، اگر شما از یاد نبرید كه از كشوری هستید كه زیرپای چند باند بنیادگرای رهزن و متجاوز به ناموس مادر و خواهرتان خرد و خونین و بیرمق شده میرود، اجازهی وضع واقعی افغانستان را به خود نمیدادید و میتوانستید بفهمید كه
پس اگر مطلب را خلاصه كرده باشیم، هرگونه ادبیاتی و نوشتن برای كودكان ما بیارزش، گمراهكننده و خیانتآمیز خواهد بود اگر كودكان ما را با زبانی مناسب، به وضع واقعی در كشور و به بیزاری از و نفرین به جلادان جهادی و طالبی رهنمون نباشد و آنان را برای ساختن افغانستانی دموكراتیك و رها از لاشخواران بنیادگرا مصمم نسازد. طبعاً این مسئله برای ادبیات غیركودكان نیز مطرح است ولی بدبختانه از آنجایی كه تقریباً كلیه نویسندگان سر در آبشخور پوشالیان یا جنایتكاران بنیادگرا دارند، نوشتههای آنان هم تنها میتوانند خلاء«ادبی» پوشالی مشربان و بنیادگرازدگان را پر كنند. و اگر همین نویسندگان خودفروخته، ناگهان رو به سوی كودكان كرده و برای آنان به قلمفرسایی بپردازند، در واقع زنجیرهای سیاه دیگری بر ذهن كودكان ما لنگر خواهد انداخت و آنان را جز به تمجید از افكار و اعمال پلیدترین خیانتكاران این سرزمین، به سوی ارزشهای آزادی، دموكراسی، عدالت، پیكار و مبارزان جانباختهی این ارزشها، نخواهد كشاند. عدم وجود یكچنین ادبیاتی جهادی یا طالبی یا پوشالی بوی، هزار بار به از وجود آن است. بُعد مصیبت را زمانی میتوان حدس زد كه فرضاً عنصر حقیر و سازشكاری چون رهنوردزریاب كه از لقب «كارمند شایسته فرهنگ»ش خجالت نمیكشد یا داكتر اكرمعثمان كه از تفاخر به دیدارش با نجیب «در حضور خانم و فرزندانش» عار نمیكند یا حسینفخری كه داغ میهنفروشی را علناً در پیشانی دارد، رخ به نوشتن برای كودكان نمایند! اگر ستمكاران خاین بنیادگرا با گلوله و خنجر مغز كودكان ما را نشانه رفتند، این دلالان قلمدار جلادان مذكور، با قلم بر مغز پاك آنان هجوم خواهند برد. این شیر پوشالیان خوردگان جهادی در بهترین حالت طوری خواهند نوشت كه دستورالعملش را آقای معروف ارائه میكند: ستم بزرگی را كه یك كودك یتیم و فرزند فقر در این محیط تحمل میكند دردی است كه حتی با بیان آن زبان میسوزد ولی با همه این مشكلات باید ادبیات كودكان از جنگ سوا گردد البته این وظیفه نویسندهگان و ادیبان ماست كه درد و اندوه جاری را چگونه در آثار شان ثبت تاریخ كنند. و حالا شما بدون درسگیری از آن دورهی بیافتخار ـ دورهی بیافتخارتر وشرمآگینتراز زمان معاونیت مجله سباوون، بازهم زبانتان را میگیرید و نمیگویید كه آن درد كودكان برباد رفتهی ما كه حتی بیانش «زبان را میسوزد» چگونه باید بیان شود. چرا كه شما كار مفید و ارزندهای انجام داده اید اگر به همین قدر شعور و شهامت هم دست یافته و بگویید «درد زبان سوز» مذكور دردی نیست كه آن قلمبدستان بیدل و بیكینه و بیزبان مقابل جنایتكاران بنیادگرا را صلاحیت و یارای بیانش در قالب داستانها و شعر های ارجمند باشد. زیرا آن نویسندگان و شاعرانی كه نخست با پوشالیان و خاصه با بنیادگرایان به طرزی روشن، قاطع و از موضعی دموكراسی خواهانه خط و برید نكرده باشند، هرگز قادر نخواهند بود با آثار شان منشأ شور و آگاهی و امید برای كودكان محروم ما گردند. قبل از هر گونه بحث و اظهارنظر روی ادبیات برای كودكان و یا ادبیات بطور كلی، باید براین نكته ـ طرد بنیادگرایان ـ تأكید صورت گیرد، نكتهای كه عوامل خادی ـ جهادی و نمایندگان جریان تسلیمطلبی و سازشكاری به شدت از آن ترسیده و با تمام نیرو میكوشند مكتوم و مدفون باقی مانده و هیچگاه مطرح نشود. باز هم بر مبنای همان شیوه تفكر «مرجانی» و «سحری» است كه نویسنده فتوا میدهد: ادبیات كودكان باید براساس مصالحت و مفاهمه و آرامش و همزیستی بنیاد گذاشته شود.
به دیگر بخش های مقاله لازم نیست پرداخته شود چون بسیار شبیه نوشته های شاگردان مكاتب «مقاله درباره بهار» و «وظایف جوانان در اجتماع» اند. مطلب را با آوردن نقلقولی از صمدبهرنگی به پایان میبریم نویسندهای كه بدون سرمشق قرار دادن زندگی و كارش، نتیجهنهایی نوشتن درباره ادبیات كودكان و مسایل مربوط به آن، فقط به تمرین انشای كودكان «ادبی» مانند خواهد بود و نه بیش. البته صمد بهرنگی با اشاره به ادبیات كودكان مینویسد: «دیگر وقت آن گذشته است كه ادبیات كودكان را محدود كنیم به تبلیغ و تلقین نصایح خشك و بیبروبرگرد. نظافت دست و پا و بدن، اطاعت از پدر ومادر، حرفشنوی از بزرگان، سروصدا نكردن در حضور مهمان، سحر خیز باش تا كامروا باشی، بخند تا دنیا برویت بخندد، دستگیری از بینوایان به سبك و سیاق بنگاههای خیریه و مسایلی از این قبیل كه نتیجه كلی و نهایی همهی اینها بیخبر ماندن كودكان از مسایل بزرگ و حاد و حیاتی محیط زندگی است. آیا نباید به كودك بگوییم كه در مملكت تو هستند بچههایی كه رنگ گوشت و حتی پنیر را ماه به ماه و سال به سال نمیبینند؟ چرا كه عدهی قلیلی دلشان میخواهد همیشه "قاز سرخ شده در شراب" سر سفره شان باشد. آیا نباید به كودك بگوییم كه بیشتر از نصف مردم جهان گرسنه اند و چرا گرسنه شده اند و راه برانداختن گرسنگی چیست؟ آیا اطاعت از آموزگار و پدر و مادری ناباب و نفسپرست كه هدفشان فقط راحت زیستن و هر چه بیشتر بیدردسر روزگار گذراندن و هر چه بیشتر پول درآوردن است، كار پسندیدهای است؟ چرا دستگیری از بینوایان را تبلیغ میكنیم و هرگز نمیگوییم كه چگونه آن یكی "بینوا" شده و این یكی "توانگر"؟ ادبیات كودكان نباید فقط مبلغ "محبت و نوعدوستی و قناعت و تواضع" از نوع اخلاق مسیحیت باشد. باید به بچه گفت كه به هر آنچه و هر كه ضد بشری و ضد انسانی و سدراه تكامل تاریخی جامعه است كینه ورزد و این كینه باید در ادبیات كودكان راه باز كند.» |