خنجرﻯ بر حنجرهﻯ دژخیمان
خسرو گلسرخی در ۲ دلو ۱۳۲۲ در شهر رشت متولد شد. در اختناقی ترین شرایط كلیه آثارش از شعر و مقاله و تحقیق مملو از عشق آتشین به تودهها و كینه بیكران نسبت به دشمنان آنان بود. گلسرخی در راه سرنگونی رژیم پهلوی میرزمید و برای نیل به این آرمان از نثار خونش هم دریغ نداشت. ساواك همیشه او را تحت نظارت داشت و مترصد فرصتی برای خفه كردن این صدای راستین مردم بود. بالاخره در حمل ۱۳۵۲ او با عدهی دیگری از روشنفكران به اتهام قصد اعدام شاه دستگیر و روانه سیاهچالهای اوین شدند. در جریان محاكمات اگر چه چندین روشنفكر بزدل و مرتد، چكمههای خونالود جلادان را بوسیده تقاضای عفو كردند اما گلسرخی و همرزمش كرامتاله دانشیان با استواری كم نظیر، به آرمانهای شان وفادار ماندند و صحنه دادگاه نمایشی را كه از طریق تلویزیون رژیم پخش میشد به صحنه رودررویی آشكار انقلاب و ضد انقلاب تبدیل كردند و با استفاده از فرصت به افشای ماهیت ضد مردمی رژیم پرداختند. خسرو خطاب به دشمن میخروشید كه: «من برای جانم چانه نمیزنم، چرا كه فرزند خلقی مبارز و دلاور هستم.»
با بازتاب وسیع حماسه گلسرخی و دانشیان در سالهای ستمشاهی هردو در قلب مردم جاگرفتند و به مثابه فرزندان راستین خلق مشهور شدند.
او زمانی سروده بود:
برسینهات نشست
و خود هم چون سرو ایستاد و تن به ذلت نداد و در سحرگاه ۲۸ دلو ۱۳۵۲ گلولههای دژخیمان شاه برسینه خسرو و كرامت نشست. رژیم حتی جرئت نكرد این خبر را اعلام كند. ولی كلامی كه در تودهها راه یابد هیچگاه با گلوله خاموش نمیشود. هم اكنون خون گلسرخی «محراب» كلیه مبارزان راه آزادی است. اگر امروز رژیم فاشیستی خمینی نام بزرگ او را به خاموشی سپرده، فردا كه خلق ایران بر سرنوشت خویش حاكم گردند بیگمان نام گلسرخیها را «در هر سرود میهنیاش آواز میدهد».
سرود پیوستن
باید كه دوست بداریم یاران! |