In this issue
جوزای ۱۳۷۵- جون ۱۹۹۶
شماره‌ مسلسل‌ ۴۳ Payam-e-Zan



گزارشهایی‌ از افغانستانِ زیر چكمه‌ های‌ خاینان‌ و جنایت‌ پیشگان‌ بنیادگرا




میترا ـ كابل‌

دست مسعود در «انفجار» زیر ریش ربانی‌

به تاریخ ٢۶ دلو ١۳۷۴ دو انفجار مهیب در یكی از انبارهای مهمات ارگ رخ داد كه تلفات سنگین مالی و جانی ببار آورد. انفجار اول در حدود ساعت پنج عصر و دومی حوالی هفت شام صورت گرفت‌. قرار گزارش شاهدان عینی بیش از یك كندك ملیشه‌ی گارد خاص ربانی كه اكثراً بدخشی بودند، در این حادثه جان دادند.

خسارات مالی این انفجار بی‌سابقه بود. تمام كلكین‌های ساختمان های داخل و اطراف ارگ شكسته و تعمیرهای هوتل كابل‌، افغانستان بانك‌، بانك ملی‌، وزارت مخابرات‌، وزارت مالیه‌، هوتل خیبر، وزارت معادن و صنایع‌، وزارت تعلیم و تربیه‌، شاروالی كابل‌، پشتنی تجارتی بانك‌، هوتل سپین زر و دهها آپارتمان در نواحی پل باغ عمومی شدیداً خساره‌مند گردیدند.

مردم كابل علت انفجار را عمدی و ناشی از تضاد بین ربانی و مسعود می‌دانند. تبصره ها چنین است كه وقفه دو ساعته بین دو انفجار به این دلیل بوده كه احتمال می‌رفت دو ساعت بعد از انفجار اول ربانی و حواریونش جهت دیدن محل حادثه بیایند و به این ترتیب همه را یكباره از بین ببرند.

بیشتر مردم‌ همین‌ احتمال تضاد ربانی ـ مسعود را قویتر می‌دانستند نسبت به‌این‌ احتمال كه طالبان‌ تا زیر ریش ربانی ‌نفوذ كرده ‌و باعث انفجار شده باشند.



نرخ همكاری گلبدین با «دولت‌»

به تاریخ ۵ و ۶ حوت ١۳۷۴ در ملاقات هاییكه بین داكتر عبدالرحمن و گلبدین در سروبی صورت گرفت بیش از یك هزار و یكصد ملیون (یك ملیارد و یكصد ملیون‌) افغانی جهت «ایجاد فضای حسن تفاهم و پیشبرد موفقانه مذاكرات‌» و غرض نیل به «سازش بین طرفین‌» از سوی «دولت اسلامی‌» برای گلبدین پرداخته شده است‌.

عده‌ای از مردم برآنند كه اگر گلبدین وارد كابل شود درصورتیكه نتواند در از بین بردن مسعود پیشدستی كند، قبرش توسط مسعود كنده است وعده‌ای هم معتقدند كه مسعود با كشاندن نفرتبار گلبدین بسوی «دولت‌» در واقع او را خنثی و بی‌ضرر و بی‌اهمیت‌تر ساخته و عجالتاً كه با برادران قویتر طالبی و دوستمی مواجه است‌، علی‌الرغم شرم‌آور بودن قضیه او (گلبدین‌) را تحمل خواهد كرد.



سامعه ـ كابل‌



«از ورود خانمهای با حجاب و بی‌حجاب معذرت خواسته می‌شود»


در منزل چهارم وزارت معارف روی لوحه دفتر ریاست پلان و روابط بین‌المللی اعلانی با این مضمون نوشته شده است‌: «از ورود خانم های با حجاب و بی‌حجاب معذرت خواسته می‌شود.»

حمیدالله هاشم «رئیس پلان‌» پسركی كاملاً بیسواد و بی‌دانش و عاری از معاشرت و تربیت است كه به اساس رشته سمتی و تنظیمی با «وزیر» به این پست مقرر گردیده است‌. به گفته خودش فقط «خط خط كردن‌» (امضأ) را یاد دارد و بس‌. به این بیچاره كسی یاد داده كه با نوشتن اعلان فوق فیصدی جهادی بودنش زیادتر معلوم می‌شود!



ماركیت غذای باسی‌

در ماركیت زیر زمینی محمد جان خان وات بازار بسیار بزرگ بوجود آمده كه در آن غذای باسی و پسمانده از قشله های عسكری‌، اماكن عمومی جهادیها و شفاخانه ها بفروش می‌رسد و مردم بینوای كابل بخاطر نجات جگرگوشه های خویش از گرسنگی‌، خریدارند.



بشیراحمد ـ كابل‌



فرق بین توحش ضد زن طالبی و «دولتی‌»

مأموران زن در اثر برخورد ضد انسانی و ضد زن جهادی‌ها فشار بیشتر از مردها را متحمل می‌شوند. اگر چه مرد و زن هر دو توسط سازمان‌های جاسوسی مذهبی (امر بالمعروف و نهی از منكر) و ارشاد و دعوت (كورس عقیدتی سیاسی‌) مورد اهانت قرار می‌گیرند، ولی زنان بیشتر از مردان زیر عنوان بی‌حجابی‌، دست دادن و صحبت كردن با نامحرم و ده ها اتهام دیگر از اینگونه متحمل عتاب و توهین جهادی ها می‌گردند.

در اكثر ادارات دولتی و موتر های مأموران جای مخصوص برای زنان در نظر گرفته شده است تا از معاشرت و مصافحه با مردان نامحرم دور باشند. موارد زیادی اتفاق افتیده كه زنان در صورت عدم مراعات احكام نهی از منكر مورد سرزنش جهادی قرار گرفته‌اند. مثلاً روزی رئیس پشتنی تجارتی بانك بنام روح‌الـه مطابق به بـرنامه سازمان جـاسوسی امر بالمعروف و نهـی از منكر به شعبات سرزده و زنهایی را كه چادر رنگه بسر داشتند و یا تصادفاً در همان لحظه چادر از سر شان افتیده بود سه روزه كسر معاش كرد.

یك تن از كارمندان وزارت زراعت به اسم خالد فارغ رشته مالداری به تاریخ ١۴ دلو ١۳۷۴ با یكی از همكاران زن مربوط آن اداره احوال پرسی می‌نماید كه توسط مصطفی جواد معین خدمات زراعت چند سیلی به رویش حواله می‌گردد. مصطفی جواد جهادی ناراضی گلبدینی كه به باند ربانی پیوسته به این هم اكتفا ننموده به افراد مسلح خویش دستور داد تا فرد مذكور را لت‌وكوب كنند.

زنان در شعبات باید از خندیدن به صدای بلند حذر كنند، اگر مرد و زن هنگام احوالپرسی با هم دست بدهند تحت بازپرسی «شرعی و قانونی‌» قرار می‌گیرند.



معلم نثار احمد ـ كابل‌



«پـدر مـرا نفـروش‌»

به تاریخ ٢۷ حمل ١۳۷۵ ساعت ۳۰:۸ صبح پهلوی شفاخانه دندان واقع در پل باغ عمومی كابل متوجه مردی قد بلند و لاغر اندامی شدم كه به دیوار تكیه زده و سه طفلش‌، دختر ١۳ ساله پسر كلان ۹ ساله و پسر خورد ۷ ساله نیز پهلویش نشسته‌اند .با صدای بلند تكرار می‌كرد كه «اطفالم را بخرید» بعد از لحظه‌ای دانستم كه او می‌خواهد كودكانش را هر یك به قیمت سه لك افغانی بفروشد. پسر ۷ ساله‌اش در حالیكه بشدت می‌گریست‌، پای پدر را در بغل خود فشرده و با التماس می‌نالید و می‌گفت‌: «پدر مرا نفروش‌.»

اكنون دیگر دیدن این صحنه‌های هولناك در كابل چیزی نیست كه كسی آنرا ندیده و یا باور نكند. فروش اطفال از فرط درماندگی و گرسنگی به امری عادی در زندگی مردم كابل بدل شده است‌.



فرید ـ كابل‌



دروازه هفته نامه خادی جهادی كابل تخته شد

«هفته نامه كابل‌» از جمله نشریه‌های است كه پس از هجوم بنیادگرایان به شهر كابل آغاز به انتشار نموده و خود را كاذبانه و عوامفریبانه نشریه‌ای «بیطرف‌» معرفی می‌كرد. اما بعد از مدتی معلوم گردید كه مصارف آن از طرف احمد شاه مسعود به وسیله تورن لطیف كه عضو شورای نظار می‌باشد، پرداخته می‌شود.

«هفته نامه كابل‌» اكثر مطالبش را به نفع مسعود گزارش می‌داد و بعضاً فراكسیون «استاد» را هم انتقاد می‌كرد. موضوع وقتی شدت كسب نمود كه مطلبی را پیرامون افتضاح سفارت كابل در دهلی به نشر سپرد كه طی آن از بی‌ناموسی سلطان محمود دهدار كه با «جنرال‌» فهیم خویشاوندی دارد دفاع نموده و تمام كاسه و كوزه را به سر ایشان جان عریف (كه به جز چند مورد اختلاس‌، قوم و خویش بازی‌، شراب نوشی و شراب فروشی و غیره گناهی نداشته و در ضمن از اندیوال های قدیمی «استاد» و نماینده اش در سفارت دهلی بود) شكسته كه این به مزاح آقای ربانی خوش نیفتاد و فرمان توقیف هفته نامه را صادر كرده به لوی څارنوال وظیفه داد تا فرمان را عملی نماید. ارسال چند مكتوب از سوی لوی څارنوالی جایی را نگرفت تا آنكه شخص څارنوال به دفتر هفته نامه رفته و استعلام را به رازق مأمون مدیر جریده (كه از سرسپردگان رژیم پوشالی نجیب بوده و فعلاً به نوكری برای مسعود افتخار می‌نماید) تسلیم داد. رازق مأمون بسیار ساده لوحانه در استعلامیه مذكور نوشت‌: «موسس هفته نامه شخص احمد شاه مسعود می‌باشد، در این زمینه با وی تماس برقرار گردد. خودم رئیس جمهور را نمی‌شناسم‌.» لوی څارنوال دوباره نزد «استاد» رفته او را از جریان خبر كرد. وی هم با مسعود در جبل سراج تماس گرفته خواهش كرد كه «امرش‌» را به زمین نیندازد. همان بود كه مسعود رازق مأمون را خواسته برایش گفت «حالا كه استاد یك ناز كرده برو هفته نامه را بسته كن برایت وظیفه دیگر می‌دهم‌» و به این ترتیب گلیم هفته نامه ای خادی جهادی چیده شد تا با نام و نشان دیگری به خیانت به مردم و خدمت به مشتی وطنفروش اخوانی ادامه دهد.



قتل مادر و اختطاف دخترش‌

شام ۶ جدی ١۳۷۴ در بلاك چهارم مكروریان سوم چند جهادی مسلح به آپارتمانی داخل شده مادر فامیل را به شكل بسیار فجیع به قتل می‌رسانند و دختر جوانش را با خود می‌برند. وقتی همسایه ها مطلع می‌گردند به باصطلاح پوسته امنیتی اطلاع می‌دهند. پوسته كه خود مجری و شریك جرم اینگونه جنایتكاریست می‌گوید: «موضوع تحت تعقیب ما می‌باشد شما كار ندارید.»



بشیراحمد ـ كابل‌



دزدی های احمد شاه‌احمدزی «صدراعظم سرپرست‌»

از خرپول های جهادی یكی هم احمدشاه احمدزی است كه سرپرستی صدارت ربانی را دارد. او با پول وافریكه از باداران عربی خود می‌گیرد با استفاده از موقعیت «صدارت‌» جهادیش تا حال شش دربند تعمیر مجلل و یك نانوایی كه توسط گاز كار می‌كند در ساحه وزیر اكبر خان مینه‌، شش نمبر رهایشی در خوشحال خان مینه‌، یك تعمیر ۵ منزله در مقابل تانك‌تیل شهرنو، تعمیر و هوتل افغان تور در شهر نو و ده نمره زمین تجارتی در نقاط مختلف شهر كابل خریداری‌، غصب یا تعدیل نموده است‌. جالب اینكه جناب به اصطلاح صدراعظم جهادی بخاطر اینكه خود را برای مردم فردی «خداجو» و «مسلمان واقعی‌» جلوه دهد و از طرفی هم در برابر باداران عربی خود خوش خدمتی و مزدوری‌اش را به اثبات رسانده و بیشتر بدست بیاورد، تاكنون دو باب مسجد را در دو نقطه شهرنو كه فاصله چندانی از مسجد شیرپور ندارند، اعمار نموده است‌. قرار معلوم در هر دو مسجد بیشتر از صد ملیون افغانی مصرف نگردیده در حالیكه از مالكان عربی خویش حدود ششصد هزار دالر را برای اعمار آنها بدست آورده است‌، این نمونه‌ی خوبی از تجارت دینی جهادی‌ها بشمار می‌رود.



حمیده عزیزی ـ كابل‌



قتل زن حامله و دو كودكش‌

در قوس ١۳۷۴ ساعت ١١ صبح در منزل چهارم بلاك ۳۸ مكروریان كه درست در مقابل قطعه ۳۰٢ جهادی موقعیت دارد تبهكاران مسلح جهادی داخل گردیده دو طفل و مادر شان را كه حامله هم بود، خفه نموده تمام اموال منزل را به سرقت بردند. همه ای مردم‌، قطعه ۳۰٢ را مسئول این جنایت می‌دانستند. خبر جنایت جهادی مذكور به سرعت در تمام شهر پخش گردید اما مطبوعات مزدور به شمول «هفته نامه كابل‌» هیچ اشاره‌ای به آن نداشتند.



بشیراحمد ـ كابل‌



چپاول جهادی‌

در وزارت شهرسازی و مربوطات آن در پهلوی سایر انواع سؤ استفاده توسط جهادی‌ها شیوه ضبط آپارتمان ها و خانه‌های شخصی بیشتر معمول است‌. آپارتمان های اشخاصی را كه حتی قباله هم دارند و مالك آن بخاطر نجات خود و فامیلش از شر آدم كشان حرفه‌ای خانه را ترك و یا تسلیم یكی از اقارب خود نموده اما



گلبدین‌، ربانی او شریكان باید دجگره‌ایزو

جهادی‌های شهرداری و كاركنان جهادی آن در غیاب مالك‌، خانه را به‌جهادی دیگر فروخته و یا توزیع نموده‌اند. در این نوع خیانت كریم‌خدام معین اداری‌، عنایت‌اله بلیغ رئیس اداری‌، انجنیر لطیف رئیس اركان‌و آمر خاد عمدتاً دست دارند، این چپاول بعد از تكمیل اسناد «خرید وفروش‌» به امضای احمد شاه احمد زی به اصطلاح سر پرست صدارت‌، رسمیت داده می‌شود. در مكروریان كهنه و دیگر مكروریان ها آپارتمان های زیادی هستند كه به این شیوه توسط جهادی ها فروخته شده و یا توزیع گردیده‌اند و در نتیجه بین مالك اصلی و غـاصب جهادی جدال ودعوایی كه نهایتش معلـوم است‌، ادامـه دارد.

بطور مثال در بلاك ١۰۶، آپارتمان داكتر سخی مرجان را برای رئیس اسناد و ارتباط اطلاعات و كلتور و آپارتمان انجینر عزیز سابق وزیر پلان و معاون صدارت را برای امرالدین سالك معاون تخنیكی وزارت شهرسازی توزیع كرده‌اند.



زمستان رفت و «دولت اسلامی‌» كماكان روسیاه ماند

اعمال وحشیانه‌ی فاشیست های بنیادگرا وقت و زمان نمی‌شناسد. در سرمای زمستان كه بیش از ۹۰ فیصد شهروندان یك ملیونی كابل مواد مورد نیاز اولیه شان را نداشتند، بازار جنگ افروزی و كشتار بنیادگرایان با آتش راكت و بم و خمپاره بیش از پیش گرمتر گردیده بود. مسدود نمودن راه‌های اكمالاتی و باج گرفتن بی‌حساب از كاروان موتر های حامل مواد خوراكی و سوخت‌، قیمت ها را بحدی بلند برد كه اكثریت مردم توان خرید را از دست دادند. قیمت یك سیر چوب بلوط به ۸۰۰۰ افغانی‌، یك بوجی زغال تا ١۵۰۰۰۰ افغانی‌، یك گیلن تیل دیزل به بیش از ٢۵۰۰۰ افغانی و یك بوجی آرد تا قریب ۳۰۰۰۰۰ افغانی رسیده بود، مردم از ترس مردن در اثر سرما و قحطی‌، یا اجناس خانه شانرا بالای جهادی ها بفروش رسانیدند و یا قرض می‌نمودند تا مواد ضروری را بدست آورند. و خانواده‌هاییكه هیچ چیز و هیچ مدركی نداشتند، یك یا بیشتر عزیزان شان را از فرط سردی یا گرسنگی از دست دادند.



اختلاس ماهوار ۵/۴۵ ملیون افغانی‌

انجینر بسم‌اله مسكونه كوهستان معاون فنی و سرپرست خانه سازی و شهرسازی از باند جمعیت با دیگر دزدان جهادی معاشات ماهوار ٢۰۰۰ كارگر و كارمند را كه فعلاً فقط ۷۰۰ نفر آن موجوداند حواله می‌گیرد كه به این ترتیب‌از سال‌۷٢ الی ۷۴ ماهوارمبلغ ۵/۴۵ ملیون‌افغانی رااختلاس نموده‌اند.



خسرو ـ كابل‌



سوزاندن انسان‌ها نوعی از اجرای «شریعت طالبی‌»

طالبان شهر كابل را از سمت جنوب به محاصره اقتصادی كشیده و به اهالی حومه جنوب هوشدار داده‌اند كه هیچ فردی حق انتقال مواد خوراكه و سوختی را به داخل شهر ندارد. فردی كه تیل مورد ضرورت فامیل خویشرا از منطقه ریشخور به طرف شهر انتقال می‌داد توسط طالبان توقیف گردیده و سرانجام به تاریخ ٢۴ حوت ١۳۷۴ به جرم تخلـف از فرمان «طلبه كرام‌» در محضر عام آتش زده شد.



خسرو ـ كابل‌



ملا ربانی برادر «استاد» ربانی‌

روز سوم حوت ١۳۷۴ كه مصادف با روز اول عید رمضان بود تعداد ۳۰ راكت از جانب «طلبه كرام‌» به عنوان عیدی بالای شهریان كابل فیر گردیده و به اینصورت به مردم كابل یاد دهانی كردند كه ملا ربانی برادر «استاد» ربانی است‌.



بشیراحمد ـ كابل‌



فروش فرزندان‌ و خود كشی دستجمعی‌

قحطی در شهر كابل كه مدت كوتاهی دوام كرد قیمت آرد فی بوجی صد كیلویی به ٢۵۰ تا ۳۰۰ هزار افغانی رسید. تعدادی از شهریان كابل كه دیگر از وضع (فقر، گرسنگی‌، قیمتی‌، قحطی‌) بجان آمده بودند یا اطفال شانرا بفروش رسانیدند و یا دست به خودكشی زدند. چنانچه در یكی از مساجد خیرخانه شخصی فرزندانش را به مسجد آورده و از اهالی تقاضا نمود كه دیگر قادر به اعاشه فرزندانش نیست‌، كمك و خیرات هم نخواسته فقط اظهار داشت كه اطفالش را بخرند. یكی از جهادی ها با پول گزاف پسر و دخترش را خریداری می‌نماید.

فامیل دیگری در قسمت ۵۰۰ فامیلی خیرخانه اعضای فامیلش را یك یك در چاهی انداخت تا بدانوسیله از مرگ تدریجی و یا فروش خود به جهادی‌ها برای همیش نجات یابد.



جبهه فروشی برادران جهادی‌

در پهلوی انواع تجارت جهادی یكی هم خرید و فروش جبهات است كه از ابتدای سگ جنگی جهادی‌ها تا هنوز ادامه دارد. زمانیكه چهارآسیاب در میزان ١۳۷۴ بدست طالبان افتید، دولت ربانی پوپل نام یكی از قومندانان مربوط باند سیاف را زیر عنوان فروشنده جبهات چهارآسیاب دستگیر نمود. قومندان پوپل زیر شكنجه برادران اعتراف نمود كه گل‌حیدر قومندان عمومی جبهه چهارآسیاب نیز در فروش جبهه چهارآسیاب شریكش بوده است‌. گل‌حیدر شخص قابل اعتماد مسعود بود كه بعد از این واقعه مورد غضب اربابش قرار می‌گیرد و مسئولیت قومندانی‌اش سلب می‌شود. قرار معلوم مبلغ یك صد هزار دالر در فروش جبهه چهارآسیاب با طالبان معامله گردیده بود كه از جمله سهمی كوچكی برای گل‌حیدر نیز رسیده‌. بعداً مسعود یكی دیگر از برادران قابل اعتمادش بنام بسم‌اله را كه سابق قومندان گارنیزیون بگرام بود به عوض گل‌حیدر تعیین نمود. با آنهم گل‌حیدرخان كه خانه قبلی جنرال بابه جان واقع حصه اول خیرخانه را به مبلغ ٢۰۰۰ لك افغانی خریداری كرده با خاطر جمعی و در رفاه كامل زندگی می‌كند.



ماسترپلان كابل و لاشخواران جهادی‌

از زمانیكه جهادی‌ها قدرت دولت را غصب كردند، ماسترپلان شهر كابل دستخوش تغییرات پی در پی گردیده است‌. روزی نیست كه جهادی‌ای بخاطر تعدیل ساحات سبز و عام‌المنفعه مانند كودكستان‌، مكتب‌، كلنیك و غیره به نمرات تجارتی و رهایشی به ریاست (پما) كه مسئولیت پروژه سازی شهری و تعمیراتی را دارد مراجعه نكند. اكثراً قومندانان و اشخاصیكه در رده‌های بالایی «دولت‌» قرار دارند این گروه را شامل می‌شوند. بیشترین امر و دستور تعدیل را سردسته شان ربانی برای حواریون خویش اهدا نموده است‌. تاكنون تعدیلاتی كه در نمرات ماستر پلان صورت گرفته برای انجینر ایوب «وزیر» آب و برق‌، قومندان آغا شیرین سالنگی‌، قومندان انور دنگر، كریم خدام معین وزارت شهرسازی‌، اكبری رئیس حزب وحدت‌، فهیم رئیس خاد، احمد شاه احمد زی‌،یونس‌قانونی‌،آمر انور، معاون فقیر آمرحوزه پولیس و ده‌ها رهزن دیگر.



اعاده «حیثیت‌» از دزدی كارآزموده‌

فیض‌الرحمن وثیق یكی از جهادی‌های با سابقه خلقی در سال ١۳۷٢ رئیس اداری وزارت اطلاعات و فرهنگ بود كه در اثر بالا شدن بوی اختلاس‌، رشوت‌، بی ناموسی و جنایت های بی‌شمار دیگر از وظیفه برطرف شد. اما در نیمه سال ١۳۷۴ هرج و مرج فراوان بر سر چوكی وزارت میان دلجو حسینی كه مسعود و یونس قانونی از وی دفاع می‌كردند و والاجان وثیق كه ربانی طرفدارش بود، بوقوع پیوست تا كه بالاخره والاجان بر حریف پیروز شد. در این گیرودار فیض‌الرحمن دزد نیز بامر فوق‌العاده ربانی مجدداً چوكی رئیس اداری آن وزارت را قاپید. این بار چوروچپاول اساسی شروع شد، در قدم اول ۳۵۰ ملیون افغانی را از درك خریداری چوب محروقات از خزانه كشیدند كه از جمله این مقدار فقط ۵۰ ملیون آنرا چوب خریدند و متباقی را همین رئیس‌، والاجان وثیق «وزیر»، خواجه آمر محاسبه و حفیظ منصور یكتن دیگر از كارمندان بین خود تقسیم نمودند. آنها چوب را فی سیر ۵۰۰۰ افغانی خریداری نمودند كه قیمت آنرا به حساب فی سیر ۸۰۰۰ افغانی مجرایی گرفتند.



والاجان وثیق و «زن خوانده‌»اش‌

در پهلوی صدها خصال جهادی ها یكی هم به عقد درآوردن زن های متعدد است‌. مخصوصاً آن سردسته‌گان و قومندانان تنظیم ها كه كبرسن به آنان اجازه عیاشی دراز مدت نمی‌دهد می‌خواهند از فرصت كم استفاده اعظمی كنند و این است كه عطش شهوت شرم‌آور شان را با داشتن یك و یا دو زن فرو نشانده نمی‌بینند و به ازدواجهای دیگر رو می‌آورند. قبلاً یونس‌خالص‌، آصف محسنی‌، عبدالحی‌الهی‌، قومندان ناصر، كریم خدام و ده‌ها قیادی و قومندان بدنام و بی‌نام دیگر به این عمل كثیف مبادرت ورزیده‌اند. در این اواخر والاجان وثیق وزیر اطلاعات و فرهنگ شوق گرفتن زن باسواد و شهری را نموده و یك دختر به سن و سال دخترش بنام فریبا از همان وزارت را زن خوانده با او «پیمان عشق‌» بسته است‌. همه مأمورین با استهزا آن دختر را زن وزیر صاحب خطاب می‌كنند، وزیرك بی‌وجدان شهوت پرست بخاطر اثبات «عشق‌»اش به معشوق یك زن بیوه بیچاره را كه پیاده یكی از دفاتر بود به جرم گفتگو با فریبا خانم از وظیفه منفك نموده است‌.



«آیا در زمان حضرت محمد(ص‌) برق وجود داشت‌؟»

یكی از قومندانان جهادی در مجلسی فردی را كه از اوضاع و بخصوص از كمبود برق و ضرورت آن می‌نالید چنین سرزنش كرد: «مردم به ناحق از نبودن برق شكایت دارند. آیا در زمان حضرت محمد(ص‌) برق وجود داشت‌...؟» شخص مخاطب بدون معطلی جواب داد كه «قومندان صاحب در زمان حضرت محمد(ص‌) پیجارو هم وجود نداشت‌، جنراتور هم وجود نداشت‌، چرا هر كدام تان در داشتن و استفاده از آن با یكدیگر رقابت می‌كنید. مگر همین حالا كدام تان در خانه جنراتور ندارید و هر شب فلم ویدیویی نمی‌بینید؟ كدام وزیر، رئیس و قومندان پیدا می‌شود كه جنراتور نداشته و هر شب خانه‌اش چراغان نباشد، بگذریم از اینكه صدایش چقدر باعث اذیت همسایه‌ها می‌شود؟» جهادی كودن كه هیچ جواب نداشت با شرمساری موضوع صحبت را تغییر داد. آخ كه دنیا گویی كر و كور است كه نمی دانند در افغانستان چه اراذلی در چه سطحی از جهالت و وحشت قدرت را در دست گرفته اند.



«جهادیها دزد و محتكراند»

چند تن از مأموران دولت كه در روزهای قحطی برای خریداری یك سیر آرد سرگردان بودند در نزدیك فروشگاه افغان به فردی برخوردند كه فی سیر آرد را مبلغ ۳۰۰۰۰ افغانی می‌فروشد، یكی از مأموران كه با دست بطرف ارگ ربانی اشاره می‌كرد گفت‌: «چرا این جهادی‌ها از احتكار و قیمت فروشی جلوگیری نمی‌كنند.» و بجان آمده‌ی دیگری گفت‌: «ای برادر اینها خود شان دزد و محتكراند، مگر این حالتی كه بالای من و تو آمده عامل آن كیست‌، عده‌ی شان راه ها را می‌گیرند و عده دیگر احتكار و قیمت فروشی می‌كنند، بناءً از دزد و محتكر چگونه می‌توان كمك خواست‌؟»



فرید ـ كابل‌



اختلافات احمد شاه مسعود و یونس قانونی‌

احمد شاه مسعود قبلاً شخصی را بنام نواز به حیث رئیس تعمیرات وزارت دفاع تعیین نموده بود كه به مثابه گماشته خاص وی گزارش های وزارت دفاع را روزمره به او می‌رساند.

Man found from mass grave in Kabul University
نعش یكی از قربانیان توحش بنیادگرایی ‌كه از یكی از گورهای دستجمعی پوهنتون كابل بیرون كشیده شد

درین اواخر یونس قانونی كه بعنوان رئیس امور سیاسی و سرپرست وزارت دفاع كار می‌كند دگروال شاه آقا را بحیث معاون وزیر دفاع در امور ساختمانی مقرر می‌كند. نواز می‌خواهد حواله ۶۰۰ میلیون افغانی را طی مراحلی از بانك تحویل گیرد، اما دگروال صاحب كه از این معامله چیزی عایدش نمی‌شد از اجرای آن سرباز می‌زند. زمانیكه قانونی اطلاع می‌یابد فوراً نواز را خلع صلاحیت نموده خانه نشین می‌سازد. نواز نیز بیكار نه‌نشسته مسعود را از مسئله مطلع می‌سازد و اظهار می‌دارد كه «۶۰۰ میلیون افغانی توسط قانونی و شاه آقا اختلاس می‌شد كه من با اجرای آن مخالفت كردم و به همین جرم مرا خانه نشین ساختند.»

احمد شاه مسعود عصبانی شده مكتوب بركناری قانونی را از پست وزارت می‌نویسد. اما با پا درمیانی چند تن از سركردگان شورای نظار، به دلیل درگیری های آن شورا با برادران سایر تنظیم های جهادی از برطرفی قانونی صرفنظر نموده در عوض شاه‌آقا را جواب می‌دهد.

زمانیكه قانونی خبر می‌شود می‌گوید: «اگر من وزیر دفاع هستم معاونم شاه آقا است در غیر آن هر دو نخواهیم بود.»



امتیازات و فساد مأموران جهادی‌

در مقابل وضعیت مأموران پایین رتبه‌ی غیر جهادی‌، وضع زندگی مشتی از ماموران عالی رتبه جهادی و غیر جهادی كه در خدمت آنان‌اند روز به روز بهتر می‌شود. از جهادی‌های بی‌سواد و جاهلی كه پست های مهم را اشغال نموده‌اند تا پیاده دفتر جهادی همه از تمام امكانات برخوردارند. معاش هر وزیر ماهانه بیش از ۵۰۰۰۰۰ افغانی بوده و اكثر وزرای جهادی ۳۰۰۰۰۰ افغانی را بابت كرایه خانه و ٢۰۰۰۰۰ افغانی به عنوان مصرف تیل موتر، معاش بادیگاردها (اصلاً دو یا سه نفر اند ولی آنان ۵ تا ١۰ نفر لست می‌دهند) و... اخذ می‌نمایند. معاش معینان و رؤسای جهادی نیز به تفاوت كمی به همین ترتیب اجراء می‌گردد. آنان این مبلغ را بصورت ثابت و «قانونی‌» دریافت می‌دارند، حساب پولهای كلانی كه از درك رشوه ستانی و ده‌ها نوع دزدی دیگر بدست می‌آورند به خود شان معلوم است‌.



فروش تیل وسایط نقلیه «دولتی‌»

بازار فروش تیل از وسایط نقلیه دولتی نیز بسیار رونق دارد، و قومندانان جهادی لوای ۳١۵ در این نوع تجارت پیشتازند، موترهای تانك پر از تیل توسط قومندانان جهادی به بازار غرض فروش برآمده بل مصرف آنرا بنام اجرای فلان و بهمان كار درست كرده به حساب مصارف لوا درج می‌كنند. و از اینطریق روزانه پول هنگفتی «حق و حلال‌» به جیب قومندانان جهادی سرازیر می‌شود.



كورسها جهت «مسلمان سازی‌» مأموران‌

«دولت‌» اسلامی برای تجدید آموزش اسلامی و از «نو مسلمان ساختن‌» مردم بخصوص مأموران‌، به تقلید از رژیم ایران كورس های عقیدتی ـ سیاسی را ایجاد كرده تا معلمان این كورس ها عقاید بنیادگرایی‌، تعبدی و غیر علمی را كه هیچ ربطی به زندگی و تخفیف آلام مردم ندارد جبراً بر آنان تحمیل كنند. در ابتدا در هر اداره یك اتاق برای نماز خواندن افتتاح شد كه در اوایل وزرا و رؤسا و دیگر آمرین نیز به وقت معین به نماز خواندن می‌رفتند. ولی از زمانی كه بوی جهادی‌ها بالا گرفت جهادی‌های كلان از رفتن به مسجد اباء می‌ورزند.

كورسها كه از وضو گرفتن و نماز خواندن شروع گردید در واقع توهینی بود به مأموران مسلمان كه در طول عمر خویش همه روزه پنج بار نماز را بجا آورده‌اند و از اینرو مورد تنفر آنان قرار گرفته تحریم گردید. وقتی جهادی‌ها دیدند كه ماموران مطابق تقسیم اوقات به كورس‌ها حاضر نمی‌شوند، به غیر حاضر كردن‌، كسر معاش‌، تأدیب نامه‌، اخطارنامه و بالاخره انفكاك از وظیفه اقدام كردند تا مأموران «نامسلمان را از نو «مسلمان‌» سازند. یكی از مأموران گفت «من بخاطری به این كورسها می‌روم كه بیشتر به حماقت و سخافت ارشادات بنیادگرایی آگاه شوم‌. از طرف دیگر چاره ندارم اگر این بی‌ناموسها منفكم سازند چطور كنم‌؟»



دزدی شرعی و قانونی‌

چند مثال از میدان هوایی خواجه رواش‌:

جهادی های میدان هوایی تمام سامان آلات فالتوی طیارات را دزدیده در دكان های معین بازار عرضه می‌كنند. در موقع ضرورت كه پرسونل تخنیكی به قومندان مربوط مراجعه می‌كنند وی دكانی را كه پرزه ها را در آنجا برای فروش گذاشته آدرس می‌دهد. سپس هیئت مربوط به آنجا رفته و پرزه مورد نیاز را خریداری و بعد نیز قیمت آنرا دو یا سه چند بیشتر در اسناد و بل خریداری درج می‌كند.

به همین ترتیب در لوای ٢١۹، جهادیهای كه مسئولیت حفاظت از موترها را دارند پرزه‌جات مهم وسایط را كشیده به بازار عرضه كرده‌اند كه در موقع ضرورت دوباره از همان بازار خریداری می‌شود. در این اواخر كه بوی این نوع حیله جهادی بسیار بالا گرفت‌، مسعود به طور نمایشی دكانهای پرزه فروشی شهر آراء را محاصره و مقداری پرزه‌جات موترهای دولتی را از آنها مصادره كرد. همچنان بتاریخ ١٢ و ١۳ دلو ١۳۷۴ بعد از محاصره و تلاشی تمام كانتینرهای پرزه فروشی و خانه های مسكونی واقع تایمنی مقداری از پرزه‌جات را در كانتینرها «كشف‌» كرده و عده‌ای از پرزه فروشان را هم بطور نمایشی چند روزی زندانی ساخت‌.



دزدان جهادی در وزارت داخله‌

در وزارت داخله حاجی قره بیك سرپرست و حاجی نعیم‌اله پیژندوال‌، برای تهیه روغنیات مورد ضرورت این وزارت با فخرالدین خان از پنجشیر فی بیرل ١٢ لك افغانی قرار داد بستند اما در اسناد خریداری روغنیات قیمت هر بیرل را ١۸ لك افغانی درج كردند كه در نتیجه ملیاردها افغانی «حق و حلال‌» به كیسه قره‌بیك و شركا می‌ریزد.



معاش یك جهادی «پاك نفس‌»

یكی از برادران «پاك نفس‌» شخصی است بنام سید نعمان راسخ رئیس تحقیق در لوی څارنوالی كه ماهوار مبلغ دو ملیون و ۳۴۰۰۰ افغانی معاش می‌گیرد. وی معاش ١۵ نفر را زیر نام بادیگارد، مبلغ سه لك افغانی را بنام كرایه خانه و مبلغ ۳۳۴۰۰۰ افغانی را بنام حق‌الزحمه كورس های عقیدتی سیاسی ماهانه به جیب می‌زند.



تغییر زمان دزدیهای جهادی‌

دزدی و بی‌ناموسی در سرلوحه برنامه های جهادی ها قرار گرفته و از بالا تا پایین به اشكال مختلف (علنی و غیر علنی‌) بان مشغول‌اند هیچ روزی نیست كه ده‌ها نوع حادثه جنایی در شهر كابل اتفاق نیافتد، خصوصاً سرقت توسط باند های مسلح جهادی آنقدر زیاد شده كه شب و روز نمی‌شناسد. در این اواخر اكثر دزدیها از طرف روز صورت می‌گیرد، زیرا عده‌ای از اهالی كابل از ترس دزدی‌، آدمكشی و بی‌ناموسی جهادیها یك میل سلاح برای خود تهیه كرده كه با آن شبها پهره می‌كنند و چون هنگام روز اكثر مردان از خانه بیرون می‌روند، دزدان از موقع استفاده كرده به خانه ها می‌ریزند، اگر كسی در خانه بود و مقاومت نشان داد حتماً به قتل می‌رسد و در غیر آن با بستن دست و پای یا قفل كردن او در یكی از اتاقها، با خاطر آرام به غارت خانه می‌پردازند.

چون اموال و اجناس قیمتی مردم تمام شده و چیزهای باقیمانده چندان به درد فرزندان اصیل «انقلاب اسلامی‌» نمی‌خورد بناءً دزدان مذكور از دستبرد به برخی برادران خویش نیز دریغ نمی‌كنند. زده شدن منزل یكی از آمرین امنیتی در وزیراكبرخان مینه و هم زده شدن منزل اسحق گوهری «وزیر» انكشاف دهات در قلعه نجاری خیرخانه در اواسط ماه دلو ١۳۷۴ از خیانت برادران به یكدیگر بشمار می‌رود.



ارمغان جهادی‌: تباهی اخلاقی نوجوانان‌

پسران خورد سال هفت ساله و بالاتر از آن به جای مكتب رفتن و درس و تعلیم‌، یا در كوچه‌ها ولگردی می‌كنند یا گدایی و دستفروشی‌. آن كودكانی كه در این سن و سال با پول سروكار یافته‌اند اكثراً به سگرت‌، نصوار، و حتی چرس معتاد گردیده‌اند. تعداد زیادی از آنان در اثر فقر، جنگ و تیره‌بختی های دیگر توسط مقامات مختلف نظامی و امنیتی جلب شده و سلاح بر دوش در محیط نظامی جهادی بر علاوه اعتیاد به مواد مخدر از لحاظ اخلاقی هم برباد می‌روند.



شیوه‌ی جدید دزدی جهادیها

نوعی دیگر از دزدی جهادیها عبارتست از سازش بین قومندان و معتمد معاش‌. معتمد بعد از اینكه پول معاشات را از بانك می‌گیرد برای مدتی ناپدید می‌شود. و پس از گذشت چند ماه به بهانه اینكه در این مدت اختطاف شده بود و یا اینكه پول را از نزدش دزدیدند و خودش را لت‌وكوب كرده و مدتی در شفاخانه بستری بود و غیره‌، دوباره به وظیفه‌اش برمی‌گردد و به این ترتیب مبلغ هنگفتی از معاشات مأموران بین معتمد و قومندان و مسئولان مربوطه تقسیم می‌شود از جمله این نوع دزدان جهادی داد خدایاور قومندان قوای هوایی است كه معتمد معاش نیز تعیین شده بود، وی مبلغ ١۰ملیون افغانی معاش پرسونل را از بانك گرفته فرار نمود اما بعد از ۴ الی ۵ ماه دوباره سر وظیفه‌اش برگشت كه فعلاً هم بطور عادی بكار خود ادامه می‌دهد.



دزدی میرانجام‌الدین از باند سیاف‌

در اوایل سال ١۳۷۴ بازرسی‌ای از كارهای قومندان مدافعه هوایی میرانجام‌الدین از باند سیاف توسط ریاست امور سیاسی و امنیت ملی صورت گرفت‌، در جریان بازرسی آن معلوم شد كه حدود ۵۰۰۰ لیتر تیل بدون سند از قوا بیرون شده و همچنان نام یك تعداد افرادایكه وجود خارجی ندارند دربست دایره مركز ثبت گردیده و معاش ماهوار شان بطور منظم بوسیله معتمد اخذ و به جیب میرانجام‌الدین و دیگر دزدان واریز گردیده است‌. چون قومندان موصوف از باند سیاف است بخاطر اجتناب از ایجاد كشیدگی بین ربانی و سیاف‌، از افشا و تنبیه ولو ظاهری وی صرفنظر گردیده و دزد مذكور كماكان به وظیفه خویش ادامه می‌دهد.



دزدی‌های ملالبیب و قدیر فطرت‌

شخصی بنام لبیب كه در رادیو تلویزیون نیز وظیفه تبلیغ امور دینی را دارد و از نزدیكان قدیر فطرت سرپرست بانك مركزی است براساس امر وی زیر نام ترمیم مسجد، در بانك مركزی حساب جاری باز می‌كند. امر فوق‌العاده رئیس سرپرست‌، صلاحیت برداشت تا پنج ملیون افغانی از حساب مذكور را در اختیار ملا لبیب قرار داده است‌. لبیب كه مسئول تدریس ارشاد و دعوت یا كورس عقیدتی سیاسی در بانك ملی نیز هست بر علاوه استفاده جویی‌های زیادی كه تاكنون از درك ترمیم مسجد كرده است مبلغ ١۰۸۰۰۰ افغانی ماهانه بنام تدریس علوم دینی می‌چاپد. هرگاه مأموران بانك ملی در ساعات درسی وی حاضر نشوند بدون توجه به عذر شان مورد تحقیر و توهین قرار می‌گیرند.



دو ملیون افغانی در بشقاب شیرینی‌

نذیر نام مدیر امنیت بانك مركزی مبالغ هنگفتی را بنام فیصدی كمیشن از قرار دادها و مساعدت ها در بدل امضایش در چك می‌رباید. او پول های زده شده را به دالر و تلا تبدیل كرده به دوحه‌، شیخ‌نشین های عرب‌، انتقال می‌دهد.

نذیر خان با وجود متاهل بودن در این اواخر با یكی از كارمندان بانك مركزی نیز ازدواج كرد. كسانیكه در محفل شیرینی خوریش حاضر بودند گفتند كه این رهزن جهادی در بشقاب شیرینی فامیل عروس مبلغ ٢ ملیون افغانی گذاشت‌.



ارمغان جهادی‌: فزونی گدایان و فواحش‌

یكی از پیامد های جگرخراش سلطه‌ای جهادی‌، فزونی بیسابقه‌ای گدایان و فواحش در شهر كابل است‌. اكثر گدایان را كودكان خورد سال و زنان تشكیل می‌دهند. زنان جوان كه در اثر راكت پرانی‌های خاینان مختلف خانه و كاشانه و یا سرپرست خویش را از دست داده‌اند بخاطر بدست آوردن لقمه نانی جهت اعاشه كودكان شان در چنگ جهادی ها می‌افتند. سازمان های خیریه باید حتماً توسط مراجع دولتی نظارت و كنترل گردند تا مواد امدادی از این طریق برای به اصطلاح مستحقین رسانیده شود، اینكه در خورد و برد مواد كمكی‌، جهادی‌ها چه نقشی دارند نیاز به توضیح نیست ولی رذالت اینان تنها منحصر به چپاول مواد نیست بلكه به اشكال و بهانه های مختلف زنان بینوای جنگ زده را به فساد می‌كشانند. اگر دولت پوشالی گذشته با ایجاد بیكاری و فقر و سیاست های مزدورمنشانه موجب گسترش فحشأ شده بود اكنون جهادی‌ها هزاران بار بیشتر و بیشتر از آنان در ایجاد و دامن زدن فحشأ و مصایب دیگر نقش دارند.



فلم‌های هندی غذای روحی جهادیان‌

سینما ها و نشریات تلویزیون همه در خدمت پخش فرهنگ جهادی است‌. چند سینمایی كه در شهر فعال است فقط همان فلم‌های ماورای ارتجاعی و مبتذل هندی را به خورد مردم می‌دهند. ولی تماشاچیان این فلمها همه ولگردان جهادی و آنانی‌اند كه از خط اول جنگ برگشته‌اند و به اصطلاح خود شان «بخاطر رفع خستگی جنگ باید فلم عشقی پر از ناچ هندی‌» ببینند تا برای نوكری به پلیدترین عناصر و انجام جنایت و شناعت «تجدید نیرو» كنند.



در وزارت صحیه جهادی‌

در فاكولته طب جای معیار های قانونی قبلی را فرمان و رشوه گرفته است‌. فقط فرمان و رشوت می‌تواند یك داكتر عادی را به صفت استاد به پوهنحی طب معرفی كند.

ریاست قوانین وزارت صحت عامه كه از جمله ریاست های انتفاعی است از طرف «وزیر» به افراد خوش معامله و قابل اعتماد اجاره داده می‌شود چرا كه نمایندگان این ریاست هر روز در شهر گشت‌وگذار نموده‌

دواخانه‌ها را به بهانه‌ی داشتن ادویه تقلبی و قاچاقی و یا غیر قانونی بودن و جواز نداشتن و غیره جریمه كرده و پول‌های سرشاری بدست می‌آورند كه به جای بودجه دولتی به بودجه وزیر و شركا تعلق می‌گیرد.

بخش امور فارمیسی به اجاره داكتر حسام‌الدین حسام از ولایت پروان درآمده كه در گذشته داكترك بی‌چیزی بود اما امروز از بركت روابطش با مسعود و كنترل بر انحصار ادویه میلیاردر شده است‌. او وقتی به هند غرض تورید ادویه به هند می‌رود در هوتل های درجه یك اقامت می‌كند كه بل آنها به دالر پرداخته می‌شود.

وزیر» صحیه كه بركت خسر بودن پسر ربانی را نیز دارد از ماه سنبله سال ١۳۷۴ تا اخیر جدی در لندن بود. وی همراه با فامیلش بخاطر شركت در عروسی دخترش به لندن رفته بود اما طبق سنت جهادی سفر خود را جنبه رسمی داده و جمعاً ۴۵۰۰۰ دالر سفریه دریافت كرد.

معین این وزارت داكتر سحر از ۵ ماه به اینطرف بنابر اختلافات بین برادران قهر كرده و به بهانه مریضی گاهی در هند و گاهی در كابل بسر می‌برد.

رئیس ارتباط خارجه داكتر زلمی از پنجشیر هر سال یكبار زیر عنوان بورس های مختلف به امریكا می‌رود و از درك اخذ سفریه دالری نه یك داكتر بلكه یك تاجر تمام عیار گردیده است‌.

رئیس نشرات كه اكثراً در غیاب «وزیر» از امور آن وزارت سرپرستی می‌كند در این اواخر بورس لندن گرفته بود اما معلوم نشد كه بخاطر كدام لقمه چربتر از نیمه راه یعنی دهلی به كابل برگشت‌.



صالح ـ كابل‌



«غرور افغانی‌» وزیركی جهادی‌

تاجری افغان مقیم جاپان به نام صدیقی ٢۰ ملیون افغانی را غرض مساعدت به ساكنین بی‌بضاعت كابل به سكرتر دوم سفارت افغانستان در جاپان تحویل داد تا به مستحقین توزیع گردد.

سكرتر مذكور بعد از مواصلت به كشور به مشورت ژورنالیستی به نام استاد رفعت تصمیم گرفت پول را برای مریضان داخل بستر در شفاخانه جمهوریت كابل توزیع كند. به تاریخ ٢۷ حوت ١۳۷۴ سكرتر جهت توزیع پول همراه با رفعت به شفاخانه جمهوریت رفتند در این اثنا باركزی «وزیر» جهادی صحت عامه كه اتفاقاً به شفاخانه آمده بود از جریان مطلع می‌گردد. وی رفعت را خواسته در مورد چگونگی مسئله طالب معلومات می‌شود.

رفعت می‌گوید: «پولی را كه یكی از تجار كشور فرستاده‌، برای مریضان توزیع می‌كنیم‌.» آقای باركزی گفت‌: «آیا ریاست شفاخانه و وزارت را در جریان گذاشته‌اید؟ هیچگونه اعانه بدون اطلاع قبلی وزارت نباید توزیع شود.»

رفعت در جواب وزیر می‌گوید: «این پول شخصی تاجر است به وزارت مربوط نمی‌شود. اگر این پول هم به وزارت واگذار می‌شد، مانند سایر بودجه دولتی مربوط به وزارت حیف و میل می‌گردید.»

وزیرك به خشم آمده و در برابر داكتران و مریضان به رفعت حمله‌ور شده با یاری بادیگاردهایش لت‌وكوب نموده گفت‌: «تو مرا متهم به حیف و میل نمودن پول می‌كنی‌. من با فامیلم در انگلستان با غرور افغانی زندگی می‌كردم و همین حالا هم آنان در لندن زندگی آبرومندانه را به سر می‌آرند،من اصلاً به پول ضرورت ندارم حتی چوكی و پست وزارت را حكومت اسلامی بزور برایم داده است‌.»

ولی وزیرك بی‌شعور نمی‌دانست كه در خدمت حاكمیتی آنچنان خاین و خونخوار درآمدن آنهم بعنوان «وزیر» هر گونه آبرو و عزت و شخصیتش را برباد می‌دهد. ضرب و شتم رفعت نام هم نشاندهنده اولیـن فرومـایگی‌های جهادی است كه وزیرك لندنی فرا گـرفته است‌.



ف‌. غ‌. ع ـ كابل‌



از خرس موی كندن‌

امیر جان كه شاگرد تنبل بود و سالهای سال پایدو یكی از هوتل های كابل و شاگردان دیگر او را به نام امیرك صدا می‌كردند. اكنون به بركت «انقلاب شكوهمند اسلامی‌» ملبس به لباس پلنگی‌، پكول و مجهز به آله مخابره گردیده است‌.

امیرك‌موزه چرمی‌اشراكه پارگی داشت‌نزد پینه‌دوز (موچی‌) برد،موچی اجوره آنرا مبلغ ١۸۰۰ افغانی گفت‌. امیرك بخانه رفت و موزه را توسط شخصی برای ترمیم فرستاد، پینه دوز پس از ترمیم مبلغ ۳۰۰ افغانی اجوره گرفت‌. ترمیم‌موزه مورد پسندامیرك قرارگرفت اماوقتی دانست كه اجوره آن فقط ۳۰۰ افغانی شده به خشم آمده و به بدوبیراه‌گفتن پرداخت‌.

خواهر بزرگش كه ناظر جریان بود. به او گفت‌: «برادر جان قهر نشو، این‌مردم بیچاره از دست تان چه زجری بود كه نكشیدند. شما كاری نكردید كه كسی دل خوش داشته باشد، هر چه كشت كردید همان را درو می‌كنید.»



ظاهر ـ شیندند



منطق «والی‌»ای وحشی‌

به تاریخ ٢ دلو ١۳۷۴ در جاده شهر نو ولایت هرات زن جوانی با موتر طالبان تصادم كرد طالبان موتر سوار بدون اینكه كوچكترین اعتنایی بكنند محل را ترك گفتند. مردم زن را به شفاخانه انتقال داده كه دراثر نبودن دوا و داكتر بعد از یك ساعت جان سپرد. سپس عده ای جسد را جهت استغاثه نزد «والی‌» بردند. «والی صاحب‌» رو به مردم كرده گفت‌: «ما نگفتیم كه زنان حق گشت و گذار را بیرون از خانه ندارند؟ چرا از خانه بیرون می‌شوند؟ مقتول اگر مرد می‌بود به مشكل تان رسیدگی می‌كردیم‌.»



ف‌. غ‌. ع ـ كابل‌



پكولدار و «حرف زشت‌»

ساعت پنج عصر ۳۰ قوس ١۳۷۴ سرویس «ملی‌بس‌» از فروشگاه به سمت مكروریان و قلعه زمانخان در حركت بود كه صدایی آهسته و نرم شنیده شد: «برادر از پهلوی زنان كمی پستر بیا.» جوانیكه این جمله را گفته بود پیراهن و تنبان ژنده به تن و ظاهر روستایی داشت‌. ولی شخص مخاطب وی كه جهادی‌ای ریشو با پكول و لباس پلنگی بود رو به جوان كرده و غضب‌آلود با چشمهای برآمده گفت‌: «مه خو زن‌هاره نمی‌خورم‌.» جوان با آرامی گفت‌: «تو كه خورده نمی‌توانی‌.» این جمله «غیرت‌» رهزن پكولدار را تحریك كرد و به روی جوان پرید. جوان نیز به حالت دفاع از خود برخاست‌. اكثر راكبین سرویس كه پكولدار بودند، ۶ ـ ۷ تای آن با مشت و لگد به جان جوان بیچاره افتادند. سرویس مقابل بلاك ۹ توقف كرد. پكولداران وحشی با ضربه های سنگین و مرگبار او را از داخل سرویس به پیاده‌رو پرتاب كردند و آنقدر با نوك بوت به سر و تنه‌اش كوبیدند كه خونی غلیظ سر و صورتش را پوشاند.

چند نفر سواری موتر گفتند: «بزنید، بكشید تا غیر از شما كسی درین ملك زنده نماند. خانه های ما را سوختاندید، پیر و جوان و طفل را با توپ و راكت كشتید، اموال ما را در پیش چشم ما به جبر و زور بردید، هر چه از دست تان پوره بود بما كردید. آخر ظلم هم حد دارد!»

یكی از جهادی ها در حالیكه پكولشرا در دست گرفته بود تهدید كنان غرید: «هر كس كه بما حرف زشت بگوید جزایش همین است‌.» چند دقیقه بعد سلاحداران دیگر از داخل بلاك ها آمده‌، دریور سرویس و مردم را با تهدید از محل حادثه دور ساختند.



ق‌. روف ـ كابل‌



جنایت به سبك «شورای نظار»

به تاریخ ۵ میزان ١۳۷۴ پسر شانزده ساله‌ای بنام ذبیح اله از سرك اول قلعه فتح اله توسط گروپی از شورای نظار اختطاف گردید. ربایندگان طی پانزده شب سه بار با فامیل وی تلفنی ارتباط گرفته و مبلغ هفتصد لك افغانی مطالبه می‌نمایند. فامیل موصوف هنوز سرگردان تهیه پول بودند كه خاینان درنده‌ی نظاری بعد از شب پانزدهم پسرك را پترول زده می‌سوزانند و سپس به خانواده وی اطلاع می‌دهند كه جسد پسر شانرا از منطقه‌ی هودخیل تسلیم شوند. فامیل درمانده پسر زغال شده‌ی خود را گرفته دفن می‌نماید.



ا. ز ـ پكتیا



یكبار نماز برای خدا دوبار برای طالبان‌

حوالی ۴ عصر وارد حومه شهر قندهار شدیم‌. نزدیك شهر ریسمان آبی رنگ روی سرك انداخته شده بود. موتر توقف كرد، چند طالب آمدند و از تمام مسافران خواستند تا نماز عصر را بخوانند. همه نماز خواندند و موتر حركت كرد. هنوز فاصله‌ای را طی نكرده بودیم كه باز چند طالب مسلح موتر را توقف داد یكی از آنان آمده گفت‌: «وقت نماز است‌.» دریور مظلومانه گفت‌: «برادر، ما نماز خوانده‌ایم اجازه بده حركت كنیم‌.» اما طالب قهرمان با چوب محكم به صورت دریور كوبیده و غرید: «پایین شو نماز بخوان‌!» همه چاره ای نداشتند جز اینكه برای دومین بار نماز بخوانیم‌. به همین قسم آنروز لااقل سه بار نماز عصر را اداء كردیم‌، مسافران می‌گفتند: «نمی دانیم با چه جانورانی گیر آمده‌ایم‌.»



جنایت بنام «شریعت»

Taliban were staring at a woman
آقایان تانك چلان طالبی به سوی كی اینچنین فرعونانه و تهدیدآمیز می‌نگرند؟

بلند گوهای طالبان روزپنجشنبه ١۹ دلو ١۳۷۴ در شهر خوست اعلام كردند كه «فرداروز جمعه ابراهیم مطابق شریعت محمدی قصاص می‌گردد.»

ساعت ۹ بجه قبل از ظهر روز جمعه اهالی شهر بعد از تلاشی بدنی در حویلی بزرگ كه برای اجرای حكم اعدام در نظر گرفته شده بود و از چهار سمت توسط طالبان تفنگدار محافظت می‌شد گرد آمدند. قبل از اجرای عمل چند طالب در مورد شریعت محمدی و توصیف و تعریف خود شان (طالبان‌) صحبت كردند. حوالی ١٢ ظهر دوسیه متهم چنین خوانده شد: «ابراهیم باشنده ولایت كندز با چهار نفر از همدستان خویش موتری را از منطقه كوهات پاكستان كرایه گرفته جانب میرانشاه حركت نمود. در مسیر راه دریور را با چادر خفه كرده و موتر را به مبلغ ١۵۰۰۰۰ كلدار در شهر خوست بفروش رسانید. بعد از سپری شدن دو سال سرانجام توسط طالبان بیدار ولایت نیمروز دستگیر گردیده و طبق قانون و شریعت محمدی محكوم به قصاص شده است‌.» بعداً از پدر مقتول كه پاكستانی بود، خواستند تا صحبت نماید. وی گفت : «ابراهیم در خانه من بزرگ شده و مثل اولاد خویش از وی سرپرستی نمودم‌. پسرم را كشته هرگز وی را نمی‌بخشم‌.» مضمون دوسیه و گفتار پدر مقتول هیچگونه ربطی با هم نداشتند. موضوع مبهم بود. شاهد عینی وجود نداشت و راجع به سه نفر از همدستان ابراهیم هم چیزی گفته نشد، متعاقب آن متهم را از موتر به زمین انداختند. چشمها و دستها و پاهایش بسته بود. با صدای سوزان فریاد می‌كرد و می‌خواست چیزی بگوید ولی از ترس «مجریان شریعت محمدی‌» كسی حاضر نشد از وی بپرسد چه می‌خواهد و چه گفتنی دارد جلادان طالبی روی ابراهیم را بطرف قبله كردند و كلاشنكوف را بدست پاكستانی دادند. ضربه صورت گرفت شاجور خالی شد مگر محكوم جان نداد. پاكستانی وحشت زده شده پا به فرار گذاشت‌. او را دوباره آوردند و ۳۰ مرمی دیگر را به مغز و جسم زخمی ابراهیم ضربه كرد. بعد از چند دقیقه جسد را در موتر انداخته به جایی نامعلوم بردند. مردم درمانده‌، با سكوت مالامال از نفرت نسبت به جنایاتیكه زیر پرده عقاید مقدس شان صورت می‌گیرد، پراكنده شدند. بعضی ها بین هم می‌گفتند كه طالبان مثل تمامی برادران خاین شان حاضر اند ملتی را بخاطر خوشی اربابان شان قربانی كنند چه رسد به كشتن عده‌ای‌.



ر. ی ـ پشاور



رئیس «دموكراتیزه‌» دارالانشای جمعیت اسلامی‌

دانشیار رئیس دارالانشا جمعیت ربانی به تاریخ ۶ حمل ١۳۷۵ از طریق تلویزیون در مورد جلسه‌ی مقدمات كنفرانس بین‌المللی كه جهت توسعه افغانستان در ١۵ جولای ١۹۹۶ دایر می‌گردد سخنرانی نموده گفت‌: «انتقاد از دولت‌های گذشته پوك و بی‌مفهوم است و بدرد ما نمی‌خورد. ما به انتقاداتی ضرورت داریم كه از وضع موجود باشد.»

در این جلسه وی كه آجندای كنفرانس مذكور را به صورت مفصل خوانده اظهار كرد: «كسانیكه در مورد آجندا مقاله می‌نویسند باید تحصیلات عالی داشته و در رشته‌ی متخصص باشند.»

در مورد ماده اول آجندا كه نوسازی تعلیم و تربیه بود چنین گفت‌: «مضامین و كتاب فعلی بدرد تعلیم و تربیه وطن ما نمی‌خورد، كتابهای جدید نیاز است كه باید از پنج كشور ایران‌، مصر، هند، انگلستان و فرانسه مدل گرفته شوند.»

در آجندای مذكور از «دموكراتیزه كردن سیاست‌، دموكراتیزه كردن مطبوعات ، دموكراتیزه كردن اقتصاد» و غیره سخن رفته بود. در مورد این همه «دموكراتیزه‌» بازی‌، دوستان نزدیك رئیس صاحب متذكر شدند كه وی نه تنها مفهوم دموكراتیزه كه معنی هیچ جمله‌ای از متنی را كه در تلویزیون خواند، نمی‌فهمد و نه به آن معتقد است‌.



سیداحمد ـ هرات



آدم كشی عبدالمنان نیازی‌

به تاریخ ٢۰ عقرب ١۳۷۴ عبدالمنان نیازی با چند تویوتای پر از طالب به قریه كبرزان هجوم آورده و خود نیازی یكی از ناراضیان طالب را در محضر عام آنقدر شلاق زد تا جان داد و بعد جسدش را با خود بردند.



ت‌. ل ـ هرات‌



در هرات زیر چكمه‌های «تحریك طلبه‌»

طالبان به بسیار مشكل به حاكمیت شان در هرات ادامه می‌دهند و مناسباتشان با مردم شهر و ۸ ناحیه حومه آن نسبت به ١۳ ولسوالی به مراتب بدتر است‌. گرفتن رشوه فوق‌العاده رواج یافته و گاهی هم به بهانه‌های مختلف مردم را خلع مالكیت می‌كنند. منازل به نام پالیدن سلاح و اثاث بیت‌المال تلاشی می‌گردد. شكنجه و لت‌وكوب اهالی نه تنها در ماموریتهای حوزه‌، قومندانی حارندوی امنیت ملی و دیگر شعب دولتی بلكه در ملا عام با كیبل قفل بایسكل و میله تفنگ به شكل بسیار وحشیانه انجام می‌گیرد. همه خصوصاً زنان و جوانان با هرزه‌ترین زبانها توهین و تحقیر می‌شوند.

اداره‌ی «امربالمعروف و نهی عن‌المنكر» از طریق پروگرام یكساعته رادیویی هر شام مكرراً اخطار می‌دهد كه در صورت عدم مراعات حجاب زنان و ریش گذاشتن مردان به خلافكاران جزای سنگین داده خواهد شد. زنان به هیچ عنوان حق بیرون برآمدن از خانه را ندارند مگر اینكه عذر موجه شرعی مثل رفتن نزد قاضی را داشته باشند. این «ریفورم‌» های طالبی نه تنها با استقبال مواجه نشده بلكه بر تعداد زنانیكه جهت خرید و فروش و گدایی می‌آیند، افزود گردیده است و برخی‌ها كه قبلاً ریش داشتند به عنوان ابراز انزجار و مخالفت با طالبان ریش شان را تراشیده‌اند. مردم بزور واداشته می‌شوند تا خصوصاً روز های جمعه به مساجد بروند. اما تعداد نمازگزاران نیز تقلیل یافته و مردم اغلب در منازل شان و یا در مسجد پل رنگینه كه امام آن پسر مولوی میراحمد و مخالف طالبان است‌، نماز می‌خوانند.

طالبان قهرمان با كتاب‌، مكتب و معلم‌، ورزش و موسیقی خصومت می‌ورزند. در كتاب فروشی ها تنها كتاب‌های با عناوین «منظره‌ی مرگ‌»، «فالبینی‌»،«گلزار تعویذات‌»، «نماز كامل‌» ونظایر آنها به چشم می‌خورد. جالب اینكه طالبان خود دنبال كتب به زبان پشتو می‌گردند. سخن زدن به زبان دری با طالبان تقریباءً جرم تلقی شده و آنرا توهین بخود می‌دانند. داشتن تلویزیون چه كه حتی آنتن آن سه ماه حبس و ۳۰۰۰۰۰ افغانی جریمه دارد.

سرقت خانه‌ها، ماركیت ها و مغازه ها بطور وسیعی معمول گردیده است‌. واقعات ذیل تنها، گوشه‌ای كوچك از این سرقت ها را نشان می‌دهد.

شام ۴ دلو ١۳۷۴ در زلمی ماركیت‌، ماركیت هندوها، كاروانسرای زردو سرای دختر وزیر تعداد زیاد مغازه‌ها دزدیده می‌شوند. جالب اینست كه طالبان در سرای زرد و زلمی ماركیت به حد كافی محافظین مسلح داشتند. تمام مغازه داران پنجم دلو دست به اعتصاب زدند كه هیچ فایده‌ای نداشت‌.

شب ۶ دلو ١۳۷۴ دزدانی با جرثقیل‌، كانتینر ١٢ متره ملكیت صوفی گلزار و خسرو ساكن محله عربها را با محموله آن كه یازده تن مغز پسته بود به سرقت بردند.

بتاریخ ۸ دلو ١۳۷۴ در منطقه مسكونی بكرآباد افراد مسلح به منزلی هجوم برده و با ترساندن اعضای خانه ۵١ لك افغانی وجه نقد و مقداری تلا را برده‌اند. حین دزدی‌، جهادی مسلح به یكی از زنان خانه اشاره می‌كند تا چوری دستش را نیز به آنان بسپارد. زن بیچاره چوری را به آسانی كشیده نمی‌تواند بعد خود دزد می‌خواهد چوری را بزور و فشار بیرون آورد كه برادر زن مداخله نموده اما رهزن جهادی چار كارد در پشت و ران وی فرو می‌كند.

بتاریخ ٢۹ جدی ١۳۷۴ یك تعداد افراد مسلح هنگام آفتاب نشست به سرای سلطان خان كه محل پرزه فروشی موتر و واتر پمپ بوده داخل می‌شوند و بعد از ختم قیود شبگردی تمام اموال موجود در آن را با خود می‌برند. عرض حال پرزه فروشان نزد «والی‌» ملایار محمد آخوند هیچ دردی را دوا نمی‌كند. جناب «والی‌» آنان را فقط به مدارا و حوصله مندی بیشتر ارشاد می‌دارد.



ا. ظاهر ـ شیندند



مرگ بهتر از زندگی زیر سلطه‌ی طالبان‌

به تاریخ ٢٢ سنبله ١۳۷۴ در چوك زغالی بازار شیندند سه طالب مسلح داماد غفورِ مسگر را كه در اثر شكنجه توان راه رفتن را از دست داده بود، توسط كراچی دستی به جای دیگر حمل می‌كردند، وقتی طالب بچه‌ها كراچی دستی را جهت خرید سگرت برای لحظه‌ای توقف می‌دهند. غفور از فرصت استفاده نموده از برادرش كه به فاصله‌ای وی را همراهی می‌كرد چاقو خواسته و بلافاصله آنرا باز كرد تا به شكم خود فرو برد كه برادرش مانع می‌شود وقتی طالبان محافظ متوجه شدند، فوراً جسم نیمه جان غفور را دوباره زیر مشت و لگد می‌گیرند. غفور با صدای بلند فریاد می‌زد كه «از این زندگی‌، مرگ بهتر است‌. اینان بزور از من اعتراف می‌گیرند تا بگویم سلاح دارم‌، در حالیكه سلاح را نمی‌شناسم‌.»



مدرك عایداتی طالبان‌

به تاریخ ٢۸ حمل ١۳۷۴ عزیز فقیر قومندان حزب اسلامی زنی پنجاه ساله مشهور به مادر فضل احمد را از قریه كاه ولسوالی شیندند اختطاف نموده و به مبلغ ۹ لك افغانی بالای پیرمردی هفتاد ساله به نام جمعه خان بفروش می‌رساند. زن درمانده در همان شب اول خود را از طبقه دوم منزل جمعه خان به كوچه می‌اندازد كه پای راستش می‌شكند. در اثرناله‌های وی همسایه ها از جریان آگاه‌می‌شوندو موضوع رابه صاحب زاده‌ایوب جان «قومندان عمومی‌» اطلاع می‌دهند. قومندان خاین عزیز فقیر را خواسته برایش می‌گوید: «خوب كردی خرج خود را پیدا كردی‌.» مردم گیج و پریشان تبصره كرده می‌گفتند: «باید به كفن كش قدیم خدا بیامرز بگوییم‌.»



اختطاف زنان به سبك طالبی‌

به تاریخ ٢۰ عقرب ١۳۷۴ در سرك زاولی ولسوالی شیندند پنج طالب مسلح یك زن و مرد را به زور سوار موتر می‌كردند. مرد خوش بود و زن كه لباس ژنده به تن داشت فریاد می‌زد «آی مردم من نمی‌خواهم‌.» طالبان در حالیكه دشنام های ركیك نثارش می‌كردند به دریور دستور دادند كه «بطرف محكمه حركت كن‌.» بعد معلوم گردید كه زن بیچاره را از علاقه داری فرسی حدود ٢۰۰ كیلو متر دور تراز شیندند اختطاف نموده به محكمه می‌برندتا قاضی‌صاحب نكاح وی را با یكی از طالب بچه‌ها عقد كند.



وظیفه مقدس طالبان‌

طالبان در سرك ها و بازار شهر شیندند با قیچی و چوب در كمین نوجوانان بین ١۰ و ١۸ سال‌، می‌نشینند كه اگر موی سر كسی رسیده باشد فوراً توسط قیچی به شكل مسخره‌ای از یك گوش تا گوش دیگر و از پیشانی تا عقب سرش كوچه می‌سازند و با خنده های بلند به تمسخرش می‌پردازند. اگر ریش تراشیده‌ی را گیرآورند با قنداق تفنگ و چوب لت و كوبش می‌كنند. آنان به همه سلمانی های شهر دستور داده‌اند كه دیگر نه ریش كسی را بتراشند و نه اصلاح نمایند.



عباس رضایی ـ هرات‌



واكنش مقابل قیچی كردن موی‌

پس از قیچی شدن موی چند جوان توسط طالبان در احراری ماركیت‌، مردم عكس‌العمل فوری و شدید از خود نشان دادند تا آنكه «دولتمداران‌» طالبی از روی ناگزیری رفقای قیچی بدست شانرا عوامل بیگانه دانسته از طریق رادیو و روزنامه «اتفاق اسلام‌» (یگانه روزنامه مجاز) عمل آنانرا تقبیح كردند. اكنون اكثر جوانان بعنوان نشان دادن یكنوع واكنش و مقاومت در برابر طالبان‌، با موهای دراز، بدون ریش و سرلچ گشت و گذار می‌كنند.



عباس رضایی ـ هرات



طالبان در برابر خشم مردم‌

به تاریخ ۴ حوت در شرق بازار مسگران شهر هرات مقابل كوچه زغالی جیپ روسی حامل ۶ طالب مسلح با موتر سایكلی حامل دو نفر تصادم نمود. راننده و فرد دیگر كه شاگرد قناد پسر مرزا اُدرانی بود شدیداً زخمی شدند. طالبان جیپ سوار بدون كوچكترین توجهی به زخمی‌ها می‌خواستند فوراً منطقه را ترك نمایند، اما مردم مانع شده زخمی ها را به نزدیك‌ترین شفاخانه شهر انتقال دادند. موتر طالبان را مردم خشمگین با دستان خویش بلند كرده به روی دیگر انداخته و آنرا آتش زدند. طالبان با فیرهای هوایی توانستند از چنگ اهالی خشمگین نجات یافته به سوی قومندانی حارندوی فرار نمایند. آنان بعد از مدتی همراه با عده بیشتری از طالبان حارندوی آمده و شماری از دكانداران و مردم منطقه را با خود بردند. دكانداران تا رهایی اسرا چند روز پیهم دست به اعتصاب زدند.



عباس رضایی ـ هرات‌



هراتِ در چنگ طالبان‌

در ولایت هرات قیمتی و قحطی مانند سایر ولایات بیداد می‌كند. قیمت مواد غذایی و سایرنیازهای اولیه زندگی روز بروز بالا می‌رود. بعد از مسلط شدن‌طالبان دراین ولایت تنهانرخ عراده‌جات‌، زمین‌و خانه پایین‌آمده است‌.

تلویزیون غیر فعال بوده و رادیو از ساعت ۷ تا ۸ شام گزارشهای محلی‌، اعلانات و ابلاغیه های «دولتی‌» را پخش می‌كند. اكثر وسایط نقلیه خصوصاً تویوتاها به بهانه های مختلف ضبط گردیده تردد عراده جات در شهر به كمترین حد ممكن رسیده است‌. پس از غروب‌، نسبت نبودن برق و وضع قیود شبگردی از ساعت ۹ شب‌، شهر در تاریكی و سكوت فرو می‌رود. مكاتب و كارگاهها بسته شده‌اند. زنان بیشماری با برقع های آبی و چادر نمازهای سیاه به خریداری و گدایی می‌پردازند.

طالبان در موتر های خویش جهت شنواندن كاست‌های تبلیغی‌، لودسپیكرهای بزرگ نصب نموده‌اند كه از صبح تا شام با گشت وگذار لاینقطع شان مردم منطقه را شدیداً بطور تحمل ناپذیری اذیت می‌كنند.



سیداحمد ـ هرات‌



رشوه در «امارت‌» طالبی‌

رشوه ستانی كه در زمان امارت اسماعیل خان در ولایت هرات به حداعلی رسیده بود بعد از تسلط طالبان مدتی بصورت نمایشی كم گردید. ولی حالا مجدداً اوج گرفته است‌. تنها در شعبه پاسپورت ولایت هرات روزانه ملیونها افغانی بعنوان رشوه دست بدست می‌شود.



م‌. قادری ـ فراه‌



در آرزوی رو سیاه شدن و مجازات خود طالبان‌

طالبان به تاریخ ٢۸ قوس ١۳۷۴ در مركز فراه روی یكی از طلبه‌های قریه شیوان را به جرم رشوه ستانی سیاه كرده و دور تا دور شهر گشتاندند. اما فردای آنروز رئیس محكمه فراه این عمل را خلاف شریعت اسلام دانست‌. این مسئله دعوا و جاروجنجال‌های بسیاری بدنبال داشته و تضادهای شدیدی را بین طالبان فراه‌، قندهار (گروپ ملاعمر) و طالبان رئیس باغران بوجود آورد.

و این در حالیست كه مردم برای رسیدن روزی لحظه شماری می‌كنند كه طالبان را بخاطر اینهمه اعمال شرم‌آور و ضدانسانی شان بدست خود بسختی مجازات نمایند.»



ر. ی ـ پشاور



دو جوال سرگین و فطر روزه‌

روز دوم عید رمضان (حوت ١۳۷۴) خانمی از قریه قره‌بای شهر تالقان كه شوهرش جهت مزدوری به ایران رفته و با دختر و دو پسرش تنها زندگی می‌كرد. دخترك زخمی خویشرا جهت تداوی به شفاخانه تالقان آورده بود.

داكتران برایش نسخه می‌دهند تا از بازار تهیه نماید. زیرا در شفاخانه تالقان دوا وجود ندارد. زن كه در بساط چیزی جز دو جوال سرگین ندارد، می‌خواهد آنها را فروخته و با پولش دوا بخرد ولی فكر می‌كند كه اگر سرگین را به فرد معمولی بدهد شاید پولش را دریافت نكند پس تصمیم می‌گیرد آن را به ملای مسجد بفروشد چرا كه ملا صاحب خیانت نمی‌كند. بناءً جوال ها را به خانه ملا می‌فرستد ولی در عوض تنها جوال های خالی را دریافت می‌نماید با این پیام ملا كه‌: «چون تو امسال فطر روزه را ندادی این دو جوال سرگین در فطر روزه حساب شدند.»

زن بیچاره در شفاخانه با آواز بلند می‌گریست و می‌گفت‌: «چه خاك به سر كنم جوان و زیبا هم نیستم كه فاحشگی كنم‌. دختركم تلف می‌شود.» در شفاخانه مریضان به زن درمانده كمك كردند تا برای طفلش دوا بخرد.



محبوب ـ شبرغان‌



سگ جنگی پسران غفار پهلوان‌

غفار پهلوان قومندان عمومی كوهستان سنگ‌چارك می‌خواست حاكمیت سیاسی و نظامی خویش را در منطقه سر پل توسعه بدهد كه با مخالفت شدید «عبدال چریك‌» قومندان سرپل مواجه شد. در نتیجه جنگ شدیدی در ماه جدی ١۳۷۴ میان عبدال و ستار پسر بزرگ غفار پهلوان درگرفت كه موجب خسارات جانی و مالی فراوانی گردید.

عبدالستار پسر غفار پهلوان بجای برادرش عبدالقهار (كه توسط عبدالرحیم قومندان در جوزای ١۳۷۴ به قتل رسید) به حیث قومندان فرقه ۵١۰ سنگ چارك منصوب گردید كه در جنایت و بی‌ناموسی از سایر جهادی ها و خادی‌های شبرغان دست كم ندارد.



نبیله ـ جاغوری‌



سگ جنگی «نصر» و «نهضت‌»

نهضتی های جاغوری كه از پسمانده‌های آیت‌اله منتظری هستند بعد از كشت و خون فراوان با همپالكان نصری (حزب وحدت مزاری‌) شان بالاخره در منطقه تبرغنك واقع زردكوه پایگاه گرفته نصریها را توسط موسفیدان منطقه برای صلح و آشتی در روزهای عید رمضان می‌خواهند. از جانب نصریها صابری تبرغنك مسئول مالی نصر در منطقه همراه با رحیمی از علودال ـ یكی از قومندانان معروف نصریها روز یكشنبه جهت مذاكرات براه می‌افتند. اما وقتی در پای سفیدكوه می‌رسند با كمین نهضتی‌ها مواجه گردیده صابری با برادرش و رحیمی با دو نفر از محافظانش كشته می‌شوند.

روز بعد از این حادثه نصری‌ها حكم جهاد را اعلام نموده پنج نفر نهضتی را بقتل می‌رسانند. سلسله این سگ جنگی مزدوران بیگانه هنوز هم قطع نشده است‌.



ع‌. ن ـ فراه



خود سوزی دو زن در زیر سلطه‌ی طالبان‌

ازدواج های تحمیلی همیشه باعث ایجاد مشكلات بین فامیل‌ها و مخصوصاً رنجهای جهنمی برای دختران می‌گردد. كه حق انتخاب آزادانه شوهر را ندارند. خدیجه دختر تحویلدار محمدایوب مسكونه قریه دارآباد ولایت فراه در سن كودكی توسط پدرش به میرویس مسكونه همان قریه داده شده بود. بعد از عروسی ناسازگاری های جدی بین زن و شوهر بوجود آمد. میرویس كه پسری قمار باز و عیاش بود، همیشه خدیجه را زیر فشارهای روانی و جسمی قرار می‌داد. تا اینكه یكماه قبل زیورات خدیجه را بزور گرفته می‌فروشد و پولش را در قمار می‌بازد و ستمگریهای وحشیانه بر زن افزایش می‌یابد. خدیجه كه هیچ مرجعی دادخواهی را در شرایط طالب زدگی سراغ نمی‌تواند دیگر تاب نیاورده برسرش تیل ریخته و خود را آتش می‌زند و جان می‌دهد.

دومین حادثه سه ماه قبل در همین قریه رخ داد. شیراحمد نام مسكونه قریه دارآباد دختر كم سنش زهرا را در قریه دزُك ولایت فراه به عقد پسری درآورد و در عوض خواهر وی را به پسرش گرفت‌. زهرا كه از همان ابتدا با این ازدواج راضی نبود و عروسیش هم بزور و تهدید صورت گرفت‌، یك بار از قریه شوهر به خانه پدر آمد ولی دوباره با تهدید لت وكوب بخانه شوهر حواله شد تا اینكه دیگر تحملش سرآمده با ریختن یك گیلن تیل برسرش خود را آتش زد و نرسیده به زابل ایران در راه جان سپرد.



راضیه ـ شبرغان‌

به تاریخ ١۰ جدی ١۳۷۴ «دگر جنرال‌» غوث‌الدین قومندان قریه عرب خانه شبرغان زن برادر مقتولش را با ضربه كلاشنكوف از بین می‌برد.

برادر غوث‌الدین یكی از پرچمی های بلند رتبه بود كه در جریان جنگ مقاومت به قتل رسید و زن و دخترش بی‌سرپرست ماند. چون غوث‌الدین قومندان قریه عرب خانه كه سابق شترچران بود از اعاشه و سرپرستی بازماندگان برادرش ابا ورزید. دُرملامحمدرسول‌مسئولیت آنانراخودبدوش می‌گیرد تا اینكه نواسه‌اش بزرگ شده به سن ازدواج می‌رسد و او را با پسری كه از اقارب لعل محمد قومندان لوای ۷۰ مكانیزه حیرتان است‌، نامزد می‌كند.

در اوایل جدی ١۳۷۴ قرار بود كه محفل عروسی برپا شود. دُرملا نزد قومندان غوث‌الدین جهت دعوت در عروسی برادر زاده‌اش می‌رود. اماغوث‌الدین می‌گوید: «من برادر زاده دارم چرا از اول مرا خبر نكردی‌؟ من با این عروسی موافق نیستم‌.»

غوث‌الدین در شب عروسی‌، دختر را به كمك افراد خویش به خانه خود آورده و او را به خواهر زاده‌اش میرویس پسر فیض محمد دكاندار عقد می‌نماید. ولی دختر كه مخالف ازدواج بوده مقاومت می‌نماید. فردای آن نامزد دختر، قومندان لعل محمد را از موضوع آگاه می‌سازد. شب افراد مسلح وی خانه میرویس را محاصره كرده دختر را به خانه نامزدش باز می‌گردانند. بعد از آن غوث‌الدین به خانه دُرملا پدركلان دختر یورش برده و پس از لت‌وكوب وی‌، خانم برادر خود را گرفته و در باغ شاهمرانقل با ضرب ۳۰ مرمی كلاشنكوف به قتل می‌رساند. جسد زن تیره‌بخت مدت یك‌شبانه روز در حیاط باغ مانده و كسی از ترس غوث جنایتكار جرأت برداشتن و تدفینش را نداشت‌.



مقسوم ـ مزار



چپاول به سبك دوستمی‌ها


خوشا روزی كه مردم ما لاش لت و پار شده‌ی كلیه سركردگان خاین بنیادگرا را بسان این قربانی خود كامگی شان‌، برسر كوچه و بازار آویزان ببینند!

برق مورد ضرورت ولایت بلخ توسط ازبكستان تأمین می‌گردد اما از مدتی به اینسو نواحی متعدد شهر تاریك بوده و ریاست برشنا چنین وانمود می‌كند كه گویا كیبل های زیرزمینی استهلاك شده و دیگر قابل استفاده نیستند و باید آنها را تجدید كرد كه به این منظور از هر خانه مبلغ ۵۰۰۰۰ افغانی بنام خریداری كیبل ها جمعآوری كردند. رئیس برشنا یكی از افراد نزدیك رسول پهلوان می‌باشد كه پول جمعآوری شده را خود حیف و میل كرده و قطع برق همانطور ادامه دارد.

باز شدن شاهراه سالنگ به روی ترافیك مدرك بزرگ عایداتی را برای دوستم و پهلوانان مربوطش فراهم نموده است‌. آنان مقرراتی وضع كرده‌اند كه به اساس آن تاجران و مسافران كابل به مزار مجازاند فقط در روزهای یكشنبه و چهارشنبه مسافرت نمایند. آنان اموال و اجناس‌خویش را از كابل تا منطقه «چهار مغزك‌» در سالنگ شمالی‌، انتقال می‌دهند و از منطقه چهار مغزك تا «تخته سنگ‌» كه خط اول جبهه میان دوستم و «دولت‌» ربانی را تشكیل می‌دهد همه از ماین ضد پرسونل و ضد تانك فرش گردیده است‌. تاجران مجبوراند بخاطر انتقال كالای خویش كراچی دستی داشته باشند. قیمت یك عراده كراچی دستی ۳۰۰۰۰۰ افغانی است‌. پوسته‌های دوستم بنام راه داری از هر نفر ۵۰۰۰ افغانی و از فی عراده كراچی ۴۰۰۰۰ و گاهی تا ۸۰۰۰۰ افغانی اخذ می‌كنند. این مبلغ را باید به بیش از ده پوسته‌ایكه در این فاصله ۵ كیلو متری جابجا شده‌اند بطور جداگانه پرداخت‌، اگر مسافری از ولایات شمال به كابل سفرمی‌نماید هفته یكبار آنهم فقط در روز پنجشنبه اجازه عبور دارد. كسانیكه می‌خواهند در سایر روزهای هفته مسافرت نمایند باید از كمیته بلخ اجازه عبور گرفته و ۳۰۰۰۰۰ افغانی به قومندانی سالنگ ها حق‌العبور بپردازند.



شهلا ـ مزار



در امارت پرامن و رفاه‌ الحاج دوستم‌بای‌

مردم در سراسر شهر مزار از لحاظ امنیت شدیداً در خوف و خطر ریختن دزدان جهادی به خانه های شان زندگی می‌نمایند.

افسران‌، سربازان‌، مأموران‌، معلمان و سایر كارمندان دهدادی معاش ندارند. از زمان حاكمیت دوستمی ها اكثریت آنان داروندار خویش را به قیمت بسیار ناچیز بفروش رسانیده‌اند تا زندگی بخورونمیر خانواده شان را تأمین نمایند. خریداران اجناس فامیل ها فقط قومندانان و دستیاران جنایتكار آنان می‌باشند. مردم كه از اعمال دوستمی ها و جهادی ها نا امید شده و نیروی سالم دیگری را هم كه نجات‌دهنده شان باشد نمی‌بینند از ناگزیری چشم به محمود میستیری بسته اند.

فقر و پریشانی و بخصوص بیسوادی دامن‌گیر همه است‌. جوانان و نوجوانان به علت محدودیت های اقتصادی و مقررات دوستمی از درس و تعلیم محروم اند. شمولیت در مكاتب عالی بدون رشوه و واسطه ممكن نیست‌. دوستم امر نموده كه بدون موافقت وی هیچ فردی حق شامل شدن در پوهنتون بلخ را ندارد. آنانیكه امر دوستم را دارند مبلغ ۳ لك افغانی و آنانیكه امر ندارند مبلغ ۶ لك افغانی حق‌الشمول می‌پردازند. سرقت منازل و اختطاف بچه و دختر نوجوان در شهر مزار امری معمول و روزانه است‌.

مثلاً به تاریخ ۳ عقرب ١۳۷۴ پسر شانزده ساله‌ای توسط افراد شورای هماهنگی دوستم ربوده می‌شود. ربایندگان از پدرش كه مالك هوتل البرز است مبلغ ۳۰ لك افغانی جهت رهایی وی خواستار می‌شوند. اما پسر موفق به فرار شده و به كمك یك دریور تكسی به خانه برمی‌گردد. دریور مبلغ دو لك افغانی انعام می‌گیرد. پسرك در مدت زندانی بودنش نزد جهادی های شرفباخته مورد تجاوز جنسی و لت‌وكوب قرار گرفته بود.



شفیقه ـ شبرغان‌



قصر هرزه‌گیهای الحاج ستر جنرال‌

دوستم جهت عیاشی و خوشگذرانی خویش قصری را در بندر اندخوی در ساحه دهها جریب زمین با داشتن حوض آببازی و چمن به مصرف ملیونها افغانی اعمار نموده است‌. عیاشی یكی از امراض علاج ناپذیر «رهبر جنبش ملی و اسلامی‌» می‌باشد، او به وسیله دلالان خود به نام‌های نظام و بچه جمال هزاره‌، برای خوشگذرانی و هرزه‌گی زنان را از شبرغان و مزار به قصر می‌آورد، تا حق برادری مجددی و «سترجنرال‌» وی بودن‌، و نیز حق متحد بودن با گلبدین را اداء نموده باشد!



كارمندان جاروكش‌

كارگران و انجینران اكثر موسسات مزار كاملاً بیكاراند. تنها هنگامیكه مهمانان دوستم از تركیه‌، ازبكستان و تركمنستان به شهر شبرغان بیایند، برای جاروب كردن جاده‌های قیرریزی شده به كار گرفته می‌شوند. ازینرو بسیاری از آنان موسسات را ترك گفته و به كارهای شخصی و روز مزدی اشتغال می‌ورزند.



سگ زرد برادر شغال‌

قادر برادر دوستم كه سالها در خارج از كشور بسر برده به درخواست لالایش به وطن آمده و بحیث قومندان فرقه ۵۳ پیاده شبرغان مقرر گردیده است‌. وی با رنگ و بوی گرفتن از لالایش‌، در جنایتكاری و ستم پیشگی نظیر ندارد. ضمناً آقای قادربای افسران و كارمندان غیر ازبك فرقه را تحت انواع فشار قرار می‌دهد تا مجبور به ترك شغل شده و بجای آنان ازبك ها را مقرر كند.



رهزنان وحشی و پایپ های گاز شبرغان‌

تصدی های دولتی شبرغان بین قومندانان دوستم تقسیم گردیده و هر قومندان می‌تواند اموال دولتی را با پرسونل مربوط آن برای استفاده شخصی خود بكار گیرد. تمام مواد و مصالح تصدی‌ها بفروش می‌رسد و یا در ساختن قصر قومندان آب می‌شود. در تصدی نفت و گاز شبرغان پایپ های فلزی ضد زنگ بسیار قیمتی وجود دارد كه مخصوص برمه نمودن چاه‌های نفت و گازاند ولی قومندانان دانشمند دوستم از آنها برای اعمار ساختمانها، زیرخانه‌ها و لین دوانی برق منازل شان استفاده می‌كنند.



فرزان ـ پروان‌



انجنیران روسی دستگاه اسكاد در پنجشیر را فعال كردند

دستگاه اسكاد كه در كابل مستقر بود و بعد از سقوط دولت پوشالی غیر فعال گردیده بود توسط شورای نظار به ولسوالی رخه پنجشیر انتقال و در دره دزدان ناحیه دشتك جابجا گردید. اما در این اواخر دستگاه مذكور به كمك انجنیران روسی دوباره فعال و قابل استفاده گردیده است‌.



جمشید ـ پروان‌



باجگیری در سالنگ‌

دره سالنگ در اثر سگ جنگی های پهلوانان جانی دوستمی و دزدان جمعیت هستی و زیبایی اش را از دست داده و امروز به محل باجگیری پردرآمد جهادی و خادی مبدل گردیده است‌.

دوستمی ها و صوفی پاینده كه بر این گذرگاه حاكمیت دارند، مانند گرگان گرسنه دهن باز كرده اند كه مسافران نگون بخت بایدپول های گزاف در آنها بریزند. جنرال امام الدین قومندان جبهه خنجان در مقابل پول امر عبور می‌دهد و قلیچ پهلوان دست های مسافران دارنده‌ی امر را مهر نموده از هر كدام دو نیم لك افغانی می‌گیرد. آنانیكه پول ندارند با برخورد نهایت زشت ورذیلانه دوباره‌رجعت‌داده می‌شوند. قومندانان مستقر بی‌پرده‌اعتراف می‌نمایند: «معاش نداریم و خرج خود را از همین طریق بدست می‌آوریم‌.»



شهلا ـ مزار



اختطاف آمر اعاشه توسط «برادران جهادی‌»اش‌

بتاریخ ١۰ حمل سال ١۳۷۴ یكی از قومندانان دوستم با همكاری حزب وحدت‌، آمر اعاشه فرقه ١۸ را به بهانه اینكه قومندان فرقه او را خواسته است‌، از خانه‌اش كشیده با خود می‌برند. متعاقباً در یك كاست آوازش را ثبت نموده به فامیلش می‌دهند و طالب دو هزار لك افغانی می‌شوند. خانم آمر مذكور تمام زیورات و خانه خویش را بفروش رسانیده پول مطالبه شده را به دزدان و برادران «جهادی‌» هم مسلك شوهرش تسلیم می‌نماید.



حمید ـ مزار



میانجی‌گری ایران بین مزدورانش‌

از اول تا ٢۸ جدی بین طرفداران سید محقق از جناح مزاری و حاجی احمدی از جناح اكبری حزب وحدت جنگ سختی در ولسوالی چمتال ولایت بلخ صورت گرفت كه باعث هلاكت دهها نفر از هر دو جانب گردیده سرانجام با میانجی‌گری نماینده‌ای از بادار مشترك شان‌، ایران پایان یافت‌. بعد به تاریخ ٢۹ جدی در غند و قرارگاه حزب وحدت خیرات ترتیب داده شده و به یكعده توزیع گردید به این فكر خام كه شاید جنایتكاریها و درنده خویی‌های شان را مردم با یك شكم نان فراموش خواهند كرد.



و اینك یاور شیطان‌!

مدیر عبدالخالق كه اصلاً از ولسوالی جاغوری ولایت غزنی می‌باشد و فعلاً در سید آباد مزار زندگی می‌كند بعد از تقریباً ١۹ سال به دیدن اقارب در زادگاهش رفت‌. او در بازگشت از ولایت غزنی یك پایه تلویزیون خریداری می‌كند اما زمانیكه از دكان خارج می‌شود، طالبان مسلح متوجه شده فوراً وی را تلاشی كرده و بانك نوت های هزار افغانیگی چاپ جنبش دوستم را از نزدش ضبط و خودش را مورد لت‌وكوب قرار داده به اتهام جاسوس دوستم بودن تلویزیون را در گردنش آویخته در شهر می‌گردانند و جار می‌زنند كه این شخص صندوقچه شیطان را خریده از یاوران شیطان و جاسوس دوستم می‌باشد!



ب‌. ر ـ جلال آباد



خالصی‌ها و طالبان‌

جبرائیل نام به تاریخ ٢۷ جدی ١۳۷۴ برادر خود، شایسته بازخان قومندان مشهور مولوی خالص را جهت حل مناقشه مردم حدران با طالبان به شهر پشاور پاكستان می‌خواهد. جبرائیل قبلاً به برادرش اطلاع داده بود كه امكان درگیری مردم حدران و طالبان وجود دارد. طالبان در ابتدا اعلان نمودند كه سلاح مردم حدران را نخواهند گرفت‌. اما فعلاً جهت خلع سلاح نمودن مردم حدران پافشاری دارند.

شایسته بازخان از قول مولوی خالص به برادرش مشوره می‌دهد كه اگر طالبان در امر خویش جدی باشند باید با آنان سازش نمود. من طرح و فیصله جدید ندارم و ضمناً خود از نزدیك با نماینده طالبان در پشاور ملاقات كرده شما را در جریان خواهم گذاشت‌.



ب‌. ر ـ جلال‌آباد



تأسیس لانه تروریزم جهانی در جلال‌آباد

به تاریخ ٢۸ جدی ١۳۷۴ وزیر تعلیمات عالی و مسئول امنیت عربستان سعودی جهت تأسیس پوهنتون اسلامی در مركز ولایت ننگرهار به این ولایت سفر نمود. در ابتدا قرار بود پوهنتون مذكور را در ولایت هرات اعمار نمایند اما به علت اشغال آن توسط طالبان از آن منصرف شدند. این پوهنتون كه توسط عربستان سعودی و كمك مالی كشورهای عربی ساخته می‌شود یقیناً بصورت بزرگترین مركز تروریزم بین‌المللی و تربیت بنیادگرایان درخواهد آمد. نظیر این پوهنتون یكی هم در اسلام آباد پاكستان وجود دارد كه نصیراله بابر وزیر داخله پاكستان‌، آنرا رسماً جایگاه تربیت تروریست های بنیادگرا خواند.



آسیه ـ مزار



وقتی خاینی دوستمی اعدام می‌شود

در منطقه هرخ ولسوالی شولگره ولایت بلخ مردم كه از ظلم و ستم‌، جریمه های نقدی‌، تجاوز و كشتار یكی از قومندانان گروپ اكه‌یاسین دوستمی بنام امام‌الدین به ستوه آمده بودند تصمیم گرفتند تا آن جنایتكار را به جزای اعمالش برسانند كه بتاریخ ٢٢ سنبله ١۳۷۴ مردم آنجا به اتفاق لطیف یكی از بادیگارد های امام‌الدین در مسیر راه بازار هرخ به رگبار ماشیندار بسته شده بقتل رسید. ولی بعد از این حادثه‌، دوستمی‌ها بالای لطیف‌، فامیل و اقاربش یورش برده ٢۰ نفر را كه اكثر شان زنان و حتی اطفال گهواره‌ای بودند، به قتل می‌رسانند.



حسن كله میده و «ناموس و شرف‌» دوستمی‌ها

شب اول قوس سال گذشته دوستم پیروزیهای خود را در دره صوف ولایت سمنگان از طریق تلویزیون بلخ به معرض نمایش گذاشت كه در آن چهره هایی مثل مجید روزی‌، اكه‌یاسین‌، شیرعرب‌، حاجی احمدی و جنایتكاران حزب اسلامی نیز بچشم می‌خوردند. در نمایش یكی از افراد حاجی احمدی مشهور به قومندان میرحسن در گفتار تلویزیونیش ضمن صحبت از شرف و ناموس‌، خود را «مدافع منافع حقوق هموطنان‌» خواند! لیكن او خاینی است كه در چوروچپاول‌، موتر دزدی‌، اختطاف و قتل در شهرمزار بین پیر و جوان و مرد و زن شهرت دارد و همه او را بنام میرحسن كله‌میده می‌شناسند، او چندین دریور بیچاره مزار را در دشت شور بقتل رسانده و وسایط نقلیه شانرا فروخته است‌، زنان و دختران بیشماری را ربوده و مورد تجاوز قرارداده است‌. كودكان را اختطاف و از فامیلهایشان پول گرفته است‌.

روز ١١ عقرب ١۳۷۴ شخصی بنام فاروق كه تاجر بود و در شوروی سابق رفت‌وآمد داشت همین كه از موتر پایین می‌شود، در پیش دروازه منزلش توسط مرد مسلحی بقتل رسید. و آقای دوستم‌بای همه شب از طریق تلویزیون بلخ اعلام می‌دارد كه تاجران ملی می‌توانند آزادانه بكار خویش ادامه داده و مصدر خدمت به هموطنان گردند!



چشم كشیدن برادران‌

بعد از شكست ماه عقرب سال گذشته‌ی دوستم كه طی آن ده‌ها نفر بدست باند ربانی اسیر و صدها نفر خلع سلاح شدند، افراد دوستم بتاریخ ٢٢ عقرب چشمان رحمت‌اله جمعیتی (از ولسوالی چمتال‌) را كشیدند تا خشم و قهر شانرا تبارز داده باشند.



فاطمه ـ مزار



سگ جنگی دوستمی‌ها با جمعیت‌

روز ٢۶ عقرب ١۳۷۴ دوستم بخاطر افزایش نیروی خود از ولایات فاریاب‌، جوزجان و بلخ جوانان را جبراً احضار نموده به جبهات جنگ دره صوف فرستاد تا گوشت دم توپ سگ جنگی هایش باهمپالكان جهادیش گردند.

درین جنگ شدید كه افراد شورای هماهنگی و خـود دوستم با به اصطلاح قومندانان مثل مجید روزی‌، اكه‌یاسین‌، شیرعرب و حاجی احمدی شركت داشتند، چند قریه از چنـگ دزدان جهادی ربانی بدست چپاولگران دوستم افتاد.

در پوسته اول كه بدست دوستمی‌ها افتاد، ۵ نفر در اثر انفجار ماین‌های باند جمعیت ربانی به سركردگی عطا كشته و چندین نفر زخمی گردیدند.

قرار گزارش به تعداد تابوت هایی كه در دستگاه نجاری كود و برق ساخته می‌شوند، همه روزه افزود می‌گردد. این تابوتها به جبهه جنگ دره صوف فرستاده می‌شوند و در آنها اجساد قومندانان دوستم جا می‌گیرند، اجساد سربازان طعمه لاشخواران گردیده و به فامیل‌های شان سپرده نمی‌شوند.

سربازان می‌گویند: «ما مردم بیچاره از دست گرسنگی و فقر قربانی جنگهای بی‌مفهوم امارت خواهی و قدرت طلبی این وحشیان می‌باشیم‌. این غارتگران بیگانه پرست از سادگی و بیچارگی ما بخاطر اهداف وطنفروشانه شان استفاده می‌كنند. این قدرت را ما به پهلوان ها داده‌ایم‌.»



فرزان ـ پروان‌



فرق امارت طالبی و نظاری‌

احمد شاه مسعود و سایر گردانندگان ولایت پروان مدعی اند كه این ولایت را نمونه ساخته و بعداً آنرا اساس قرار داده در سایر ولایات كشور اداره های نظیرش را بوجود می‌آرند. بدین منظور تحت سرپرستی والی آنجا كمیسیونی تشكیل گردیده متشكل از مولوی‌ها و متنفذین «جهادی‌.» بركناری‌، تقرر و كشتن كارمندان و یا تبعید و كشتن اهالی ولایت از جمله صلاحیت های آن است‌. كمیسیون در بدو ایجادش مستوفی و شاروال را به دلیل اینكه نظاری نبودند بركنار نموده و بجای آنان نظاری هایی را كه به دغل‌بازی و رشوه‌ستانی مشهوراند گماشتند. دریكی از جلسات كمیسیون كه شنبه‌ها دایر می‌شود وقتی والی از مدیر كوپراتیف ها گزارش خواست‌، وی ساده لوحانه اظهار داشت «كار وجود ندارد و همچنان زمینه كار مهیا نیست بنابران گزارش ندارم‌»، والی برآشفته گفت‌: «از همین حالا رخصت هستی باروبستره‌ات را جمع كن ما به انسان های بیكاره مثل شما احتیاج نداریم‌.»


نیروهای باند خاین گلبدین از چهار آسیاب با راكت انداز، مناطق مسكونی شهر كابل را هدف قرار داده‌اند (می ١۹۹۴)

كمیسیون مقـررات «نمـونـه‌» ذیـل را فیصلـه نمـوده است‌:

تمام دكانداران مكلف اند ظهرها دكانهای خویش را بسته به نماز جماعت حاضر شوند. در صورت عدم رعایت مطابق قانون كمیسیون جریمه نقدی یا جنسی می‌شوند. دكانداران از اجرای این مقرره سرپیچی كرده دست به اعتصاب زدند تا آنكه احمد شاه مسعود مجبور گردید امر كند كه برای مدتی رفتن و نرفتن آنان به مسجد نادیده گرفته شود.

در هر كوچه محتسبی مقرر شده تا باشندگان ساحه مربوط را وادار به ادای پنج وقت نماز جماعت سازند. هر كسی كه به نماز حاضر نشود محتسب حق دارد وی را لت و كوب و یا جریمه كند.

هیچ زن بدون محرم شرعی خود حق گشت و گذار در شهر را ندارد.اگر خلاف آن عمل گردد به زن و محرم شرعی وی جزای سنگین داده‌خواهدشد.



مسعود و قتل ۸۵ روشنفكر پنجشیری‌

در زمان جنگ ضد روسی‌، در منطقه تحت تسلط احمد شاه مسعود در پنجشیر ۸۵ نفر از معلمان‌، انجنیران‌، مأموران و شخصیت های ملی تحت عناوین گوناگون به قتل رسیدند. كه عامل همه این جنایات شخص مسعود

می‌باشد ولی وی‌بخاطریكه خودرا«دموكرات‌»بنمایاند مدعی می‌شود كه «من هیچگونه نقشی درقتل‌آنان نداشته‌ام‌. كشتار روشنفكران‌كار ملاها می‌باشد.»



ق‌. ر ـ شبرغان‌



جشن پنج روزه‌ی ختنه سوری پسران دوستم‌

جشن ختنه سوری دو پسر رشید دوستم روز ۹ حوت ١۳۷۴ در چمن جشن شهر شبرغان آغاز گردید. از قومندانان ولایات فاریاب‌، جوزجان‌، سرپل و سمنگان و همچنان از كشتی‌گیران ازبكستان و تركمنستان در این جشن دعوت به عمل آمده بود.

در ۵١ دیگ هركدام با ظرفیت ۶سیر برنج مدت دو روز برای مردم نان داده شد.چمن چراغان شده‌بود، مسابقات‌بزكشی وكشتی‌گیری انجام‌یافت كه برای برندگان‌، تلا و چپن تحفه داده می‌شد. پهلوان ازبكستانی كه پهلوان شبرغانی‌را مغلوب ساخت‌، مقدارزیادی تلااز طرف شخص دوستم دریافت نمود. دو روز در هوتل شبرغان برای خوانین وبای های مزار، جوزجان و شبرغان‌محفل گرفته شده بهترین نان و چپن توزیع شد كه هر یك از اشراف مذكورمتقابلاً چندرأس گوسفند را به عنوان تحفه به دوستم تحویل می‌دادند.

در سه منزل دوستم واقع بندر اندخوی‌، بندر آقچه و در جوار شفاخانه ملكی شبرغان جشن زنانه برپا بود. دوستم از زنان مهمان در منزل سومی خویش شخصاً پذیرایی می‌كرد و می‌گفت‌: «بخورید، ساعت تیری كنید، برقصید این «توی‌» خود شماست‌.» برای هر زنی كه رقص می‌كرد ١۰۰ لك افغانی پاداش داده شد. وحید صابری‌، امیرجان صبوری‌، جواد غازی‌یار، محمود كامن‌، مسعود خیبر، خیرمحمد چاوش‌، داود چاوش‌، شیرمحمد غزنوی و سخی شبرغانی در جشن ختنه سوری كه پنج روز ادامه داشت هنر نمایی می‌كردند. جشن ارجمندان دوستم كه مانند تمام برادران بنیادگرای خاین و جنایتكارش عقده های حقارت دیرینه‌ی وی را به نمایش می‌گذاشت‌، دو شنبه ١۴ حوت پایان یافت‌.



شفیقه ـ شبرغان‌



كلاه گذاری و جنایت جنرالان دوستمی‌

در جوزای ١۳۷۴ دگر جنرال میر هاشم قومندان كندك محاربوی به همدستی تورن جنرال صادق قومندان عمومی شبرغان یك عراده موتر عسكری را به دو نفر یكی از ملیت هزاره و دیگری پنجشیری به مبلغ ۷۵۰ لك افغانی بفروش می‌رسانند. بعداً افراد خود آنان موتر را متوقف كرده خواهان اسناد آن می‌شوند. چون سندی وجود نداشت هر دو را به جرم دزدی به دشت سلطان كوت برده هزاره را بعد از گرفتن پول رها می‌كنند و پنجشیری را چون پول نداشت به قتل می‌رسانند.



زهره ـ جوزجان‌



«جنبش‌» واقعاً «ملی و اسلامی‌»

سال گذشته دوستم به مؤسسات هدایت داد كه راپور با تعلق مذهبی و ملیتی تمام پرسونل شانرا به دفتر «جنبش اسلامی ملی‌» بدهند. بعد وی براساس گزارشهای مذكور به اخراج و اضافه بست نمودن پشتون ها و تاجكها پرداخته و بتدریج تقریباً تمام پرسونل مؤسسات متشكل از طرفداران قومندانان جنبشی گردید.

در تصدی های جوزجان بجز از ملیت ازبك (آنهم از طرفداران جنبش‌) كس دیگری شامل كار شده نمی‌تواند. شرابخوری‌، فحشأ، قمار، دزدی و قتل و غارت از عادت های اصلی این افراد است كه نشان «ملی و اسلامی‌» در پس و پیش خود می‌بندند.

هرباریكه محمود میستیری به شبرغان و مزار میآید دوستم بخاطر فریفتن و جلب او جملاتی را كه از كارمل آموخته نثارش می‌كند و برایش قالین و قالینچه های گرانبها تحفه می‌دهد.



زهره ـ جوزجان‌



از جنایات قومندان دوستمی‌

در ماه عقرب ١۳۷۴ زن جوانی كه در مكتب خدیجه در جوزجان معلم بود، هنگام رخصتی طرف خانه‌اش می‌رفت كه یكی از دایی های خویشاوند دوستم با قومندان و چند نفر مسلح جلوش را گرفته از او می‌خواهند تا سوار جیپ شود و خواست قومندان بی‌ناموس را برآورده سازد، اما زن برویش تف انداخته و دشنام می‌دهد. قومندان وحشی و جاهل فوراً با تفنگچه‌اش زن را بقتل می‌رساند و شب هنگام بخانه وی هجوم برده اعضای فامیلش را با خود می‌برد تا راز جهادی‌اش افشأ نشود. تاكنون از زنده و مرده فامیل سیاه‌بخت اطلاعی نیست‌.



ستم‌، بی‌ناموسی و فساد دوستمی‌ها

كارگران‌، كارمندان دولتی‌، معلمان و سربازان «جنبش ملی اسلامی‌» شمال معاش ندارند و ازنیمه دوم سال ١۳۷٢ و سال ١۳۷۳ بطور كامل به آنان معاشی تأدیه نگردیده است‌. صرفاً از سال ١۳۷۴ بعد از چاپ بانك نوتهای جعلی جنبش معاش پنج ماه آنان داده شد و متباقی معاش سال ۷۴ و سالهای گذشته پرداخت نشده است‌.

گروههای اجتماعی نامبرده با وضع فلاكتباری زندگی نموده و با فروش اشیا و لوازم منزل شان روز و شب خود را می‌گذرانند. پولهای جعلی به دالر تبدیل شده روز بروز قیمت ها افزایش یافته است‌.



ارمغان انقلاب اسلامی‌: گدایی معلمان‌

معلمانی‌كه در قصبات زندگی‌دارند، نان خشك گدایی می‌كنند. چمن‌گل معلمی كه با وضع نهایت بد اقتصادی روبرو است‌، هنگام رخصتی مكتب از منزل قریه‌دار قریه «اوره میش‌» پوچاق های خربوزه را با چند پارچه نان كه از چاشت بجا مانده بود، به بهانه اینكه «به گوسفند خود می‌دهم‌» بخانه آورده و با اطفالش شب را با همان توته‌های نان و خربوزه سپری می‌كنند.



تفرجگاه رهزنی نوبدوران رسیده‌

دوستم در چمن شبرغان تفریحگاهی ساخته است كه درآن حوضی با یك اسب و چاپ‌انداز دیده می‌شود. از دهن اسب‌، آب فواره زده به حوض می‌ریزد. هنگامیكه مردم‌رنجدیده شبرغان ازكنار این‌تفریحگاه می‌گذرند احساس نفرت شان نسبت به دوستم‌بای چندین برابر می‌گردد. آنان می‌گویند كه ما بجای اسب و تفریحگاه‌،نان‌، كار و زندگی بدون بیم و وحشت می‌خواهیم‌. ما از گرسنگی می‌میریم و آنان از خون و اشك ما برای خود زندگی مجلل با قصرهای پرشكوه برپا می‌سازند.



محبوب ـ شبرغان‌



مرگ و تحقیر به جای مواد ارتزاقی‌

قیمت اجناس و مواد ارتزاقی به صورت سرسام‌آور بالا رفته و روزانه در نوسان می‌باشد. فامیل‌های بیشماری وجود دارند كه ماه ها میوه و گوشت را به دهن نزده‌اند. چیزیكه در شمال افغانستان بسیار فراوان و در دو قدمی همه كس قرار دارد، مرگ و تحقیر انسانست‌.



هما ـ جوزجان‌



از كلمات حقار الحاج‌دوستم‌:«كارد را بتدریج به‌استخوان مردم برسانید»

در اوایل قوس ١۳۷۴ جنرال دوستم طی خطاب به پهلوانان و قومندانان خود گفت‌: «كارد ستم و جنایت را یكباره به استخوان مردم نرسانید. شما در زندگی خود روی موتر های تیز رفتار را ندیده بودید و از خیرات جنبش ملی و اسلامی هر كدام صاحب موتر های شخصی‌، آپارتمان‌ها و پول شدید.»



انیس ـ پشاور



دزدی گلبدینی ها از كیسه‌ی ارباب‌

عده‌ای عربستانی كه چند بوجی پول را غرض خریداری جهادی‌های معین و تقویه بنیه مالی مزدوران شان در دارالایتام جلال آباد جابجا نموده بودند. در شب اول عید با حمله قومندان گلبدینی‌، معلم عزیز معاون گمرك ننگرهار مواجه شدند. در جریان درگیری یك تن از محافظان و یك گلبدینی كشته شده و بوجی های پول بدست عزیز گلبدینی افتید.



استقبال از حاجی زمان در نماز عید

روز اول عید رمضان مردم جلال‌آباد جهت ادای نماز عید در مسجد جامع سفید گرد آمده بودند. ساعت ۳۰:۸ حاجی زمان نیز به مسجد آمده‌می‌خواست در صف اول قرار گیرد كه یكی از ریش سفیدان محل به آواز بلند او را مخاطب قرار داده گفت‌: «زمانه ریره دی ایسی‌، پكول دی په سركری‌، حاجی ئی‌، او پاتك دی اچولی د خدای نه نه ویریری‌، مظلومان حوروی او ملك دی په بل مخ چپه كر» حاجی زمان كلمه‌ای هم نتوانست در جواب به زبان بیاورد. بعد از ختم نماز عده زیادی از نمازگزاران پیرمرد مذكور را مورد تحسین قرار داده شهامتش را ستودند.



دزدی در جوار مأموریت امنیت گلبدینی‌ها

به تاریخ ١٢ دلو ١۳۷۴ دكان تكه فروشی فخرالدین در منطقه سرشاهی ننگرهار به سرقت برده شد. دكان كه حدود دو هزار لك افغانی (دو صد ملیون افغانی‌) سرمایه داشت‌، در ٢۰ متری مأموریت امنیت موقعیت دارد كه مسئولیت آن بدوش قاری قومندان گلبدینی می‌باشد.

فردای همان روز دكانداران حوض خشك‌، جاده پشتونستان‌، چوك مخابرات و صرافان چوك تلاشی به اتفاق هم دست به اعتصاب زده عكس‌العمل شدیدی نشان می‌دهند. ولی طبعاً به صدای اعتراض شان‌، دزدان حاكم كوچكترین توجهی نكردند.



آدم ربایان از مریضان هم دریغ نمی‌كنند

در اوایل قوس ١۳۷۴ حاجی امین‌گل توسط افراد گلبدین اختطاف گردیده و مدت ۴۵ روز لادرك بود. بعداً ربایندگان مبلغ ۳۰۰ لك افغانی جهت رهایی وی مطالبه می‌كنند. امین‌گل كه بعد از پرداخت مبلغ مذكور توسط فامیلش آزاد شده می‌گوید: «ربایندگان همه ریشدار بودند كه با وجود مریضی سینه بغل‌، كهولت و ضعف جسمانی شدیداً مورد لت‌وكوب شان قرار گرفتم‌.»